ابوالحسن نجفی میگوید که زبان فارسی طی قرنها غنای خود را حفظ کرده است و بسیاری از آنچه امروز ما به عنوان اصطلاحات عامیانه میشناسیم سابقهای کهن دارند.
او که در کنار ترجمه آثار ادبی به مباحث مربوط به زبان فارسی هم میپردازد با اشاره به بعضی از افعال که در زبان محاوره به صیغهی منفی مورد استفاده قرار میگیرند، گفته:« مثلاً در انجام دادن کاری کوتاهی میکنیم و میگوییم: «نکردم در طول عمرم یک سوادی یاد بگیرم.» یا «نکردم این مطلب را به فلانی بگویم.» این فعل منفی را که به معنای «کوتاهی کردن» یا «غفلت کردن» است نمیشود به صیغهی مثبت برگرداند و مثلاً گفت: «کردم یک سوادی یاد بگیرم.»
مولف کتاب غلط ننویسیم، معتقد است: «این استعمال عامیانه است، ولی سابقهای چند صد ساله پشت آن است که نشانهی قوّتِ زبانِ فارسی است. معروف است که پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) پس از اینکه سلمان فارسی از عمر شنید که ابوبکر را به خلافت انتخاب کردهاند گفت: «کردید و نکردید.» یعنی «کردید و کوتاهی کردید» یا «کردید و به خطا رفتید.»
این مترجم 85 ساله و مولف «فرهنگ واژههای عامیانه» ادامه داده:«از طرف دیگر، بسیاری از کلمات با معانی ظاهراً عامیانه که امروزه در زبان گفتار فراوان به کار میرود سابقهای هزار ساله دارد، ولی از استعمال آن در زبان نوشتار احتراز میشود (مگر احیاناً در شعر، آنهم شعری با حال و هوای سبک قدیم). یکی از این نوع کلمات حرف ربط «که» است به معنای «زیرا» که مثلاً در بیت زیر از حافظ به کار رفته است:وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم/ که در طریقت ما کافری است رنجیدن.»
نجفی که کتاب «ادبیات چیست؟» ژان پل سارتر را با همکاری مطصفی رحیمی به زبان فارسی ترجمه کرده، گفته: «این معنی در زبان گفتار بسیار رایج است. مثلاً به کسی که به خواب رفته و ممکن است کارش به تأخیر بیفتد میگوییم. «پاشو راه بیفت که دیر شد.» یا کسی فی المثل چنین درد دل میکند: «از حال و روزم نپرس که نه تو طاقت شنیدنش را داری و نه من طاقت گفتنش را.»
به گفته این عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، یکی دیگر از موارد استعمال همین کلمهی «که» در زبان روزمره به معنای «کسی که» است که در متون قدیم فراوان به کار رفته ولی در زبان نوشتار امروزه فراموش شده است. فیالمثل این کلمه با همین معنی در بیت زیر از سعدی به کار رفته است:بزرگش نخوانند اهل خرد/که نام بزرگان به زشتی بَرَد. در عین حال به ساخت نحوی این کلمه دقت کنید. در این ساخت، یک ضمیر متصّل « ـ ش» (در «بزرگش») هست که قبل از مرجع خود (یعنی همان کلمهی «که») آمده است. این معنی و این ساخت نحوی را عیناً در زبان عامیانه امروز نیز مشاهده میکنیم: «چاک دهنش را جر میدهم که به من افترای ناحق بزند [= کسی که به من افترای ناحق بزند چاک دهنش را جر میدهم].» یا در این مثال: «خدا پدرش را بیامرزد که رشوه و پول چای و این جور چیزها را باب کرد، اگرنه آدم چه خاکی به سرش میکرد.»
نجفی تاکید میکند: «همهی اینها نشان میدهد که واژگان و قدرت بیان زبان فارسی، چه در گفتار و چه در نوشتار، بسیار قوی است و البته جای تأسف است که در بسیاری از نوشتههای امروز زبانی به کار میرود که هم از حیث واژگان و هم از حیث بیان بسیار فقیر و ناتوان است.»
منبع: مجله آزما