دقت در انتخاب چیزهای کوچکی که بزرگ میشوند!
میم فه
در یادداشت قبلی از صلاحیت خودم برای ریاست جمهوری دفاع کردم و شما فهمیدید که در زمینههای مختلف چیزی از سایر کاندیداها کم ندارم. خصوصا در زمینهی رجلیت که خیلی سر و صدا به پا کرد و حتی چند تماس مشکوک هم داشتیم که همینجا از تمام بانوان و به خصوص دختربانوان مشکوک خواهش میکنم سر چیز به این مهمی (یعنی انتخابات) بازی درنیاورند. الان چه وقت شوخیست عزیزانم؟ هیچ می دانید فقط چند هفته تا ثبت نام نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری مانده است؟ آن وقت شما در این فاصلهی کم به جای آنکه دائما فشارهای مردمیتان را در جهت "احساس تکلیف" من بیشتر کنید؛ تلفن میزنید به فرارو که "چه خبر از رجلیت میم فه؟" یا "کی مراسم اثبات رجلیت ایشان برگزار میشود بیاییم تماشا!"؟
یعنی واقعا چیز مهمی در حد و اندازهی انتخابات برای شما بازیچه و ملعبه است؟ خب همین کارها را میکنید که همان بلاها سرتان درمی آید دیگر. یک بار بله میگویید چند -دست کم چهار!- سال بدبخت می شوید. آن هم از نوع بدبختیهایی که هرچقدر بگویید "مهرم حلال، جانم آزاد" افاقه نمی کند! نکنید عزیزانم... این کارها را نکنید... با هر چیزی که دم دستتان می آید بازی نکنید... انتخابات را کوچک نگیرید... ای بسا مسائلی که اولش کوچک به نظر میرسند بعد همچین بزرگ میشوند که نگو و نپرس!
همین وضعیت فعلی مملکت را در نظر بگیرید. این بحران اقتصادی... آن صندوق ذخیرهی ارزی اپیلاسیون شده... این ورزش ویران... آن صنایع رو به ورشکستگی... این کشاورزی رو به خرابی... فکر میکنید این مسائل بزرگ، از اول همینقدر بزرگ هستند؟ نخیر عزیزانم... اولش آنقدر کوچکند که در دست جا میشوند؛ حتی آنقدر نازک اند که از سوراخ صندوق رای هم رد میشوند! منتها وقتی شوخی گرفته شوند و شوخی شوخی سر به میلیون بزنند، شوخی شوخی مسیر مدیریت کلان کشور را عوض میکنند و بعد جدی جدی کاری با ما میکنند که مسلمان نشنود کافر مبیناد.
اما بدبختانه با این رشد فن آوری ارتباطات و دهکدهی جهانی، هم مسلمانها شنیدهاند و هم کافرها دیدهاند... جانم؟... نخیر. منظورم آن فیلمهای بلوتوثی و اینها نیست... نخیر. آنها که قضیهاش فرق میکند و تا حدودی برعکس است. یعنی مسلمانها میبینند و کافرها هم خبرش را میشنوند! میدانم که شما هم مثل من -استثنائا- از آن آدمهای اخلاقمدار و معتقدی هستید که محال است این فیلمها را بگیرید و ببینید و بفرستید ولی خداوکیلی چند تا میهمانی رفتهاید که حاضران مشغول این بده بستانهای خوشمزه نباشند! هان؟
از بحث اصلی دور نشویم. دیدید که میم فه نه تنها برای کاندیداتوری از دیگران کمتر نیست بلکه یک چیزی هم سر است. مساله فقط مساله رجلیت نیست که خیلی راحت قابل اندازهگیری است! مسائل دیگر هم دخیلند. مثلا در مورد همین بانوان عزیز عرض کنم که انصافا مهم هستند و هر کس رئیس جمهور شود باید برنامهی مدونی در ارتباط با آنها داشته باشد. البته بحمدالله و در سایه قوانین خانواده، بعضی مردان ایرانی به چنان پیشرفتی رسیدهاند که درارتباط با بانوان، هر کدام دارای چندین برنامه هستند؛ اما مزیت اینجانب بر آنها این است که من برنامهام مدون است...
جانم؟ چی فرمودید برادر؟ تلفن برنامهی مدور من را می خواهید؟ خجالت دارد! گفتم مدون نه مدور... چرا دقت نمیکنید آقاجان... ما از خانمها می نالیم که انتخابات را چیز کوچکی میگیرند، این هم از وضع آقایان که حواسشان به کلی پرت است... .
یک عده آنقدر برنامه برایشان کم اهمیت است که اصلا بود و نبودش برایشان یکیست و یک عده هم آنقدر به انواع برنامه شایقند که تا وارد آن نشوند و جزئیترین مسائلش را از نزدیک لمس نکنند ولکن نیستند! حالا این وسط برنامههای مدون ما دربارهی محیط زیست و خصوصیسازی و یارانهی انرژی و تلویزیونهای خصوصی و غیره، به چه دردی میخورد خدا میداند...
ولی در هر حال ما اهل خالی کردن صحنه نیستیم. شما بیایید اصرار کنید تا من احساس تکلیف کنم آنوقت چیزهایی از این رجل سیاسی خواهید دید که از حیرت انگشت به دهان خواهید ماند.
ای بابا... باز چی شنیدید که از خود بی خود شدید... چرا بلوتوثها روشن شد؟!
وبلاگ ابن محمود و شعر تزریقی
یکی از وبلاگنویسان شدیدا خوشذوق که قبلا هم از او مطلبی در اینجا نقل کردم، شعری انتخاباتی-تزریقی نوشته که خواندنش با اندکی جرح و تعدیل در این وانفسای انتخابات خالی از لطف نیست. با این توضیح که دوست شاعرمان توضیح داده: «تزریق، نوعی شعر بی معنی است که سنت دیرینه آن در ادب فارسی،
باعث دلگرمی همه شاعران امروز است. فلذا، وقوع هر گونه معنی در ابیات زیر، حتی بطور اتفاقی، شدیداً تکذیب و محکوم میشود»
..
ای شکل شال گردن من نا امیدوار
از شانههای مضطربم دست بر ندار!
من رأی میدهم که تو بیچارهام کنی
این چار سال وقت نشد، باز کم نیار
نعلین من به واکس شدیداً نیاز داشت
ای شـهردار سـابقم این آرزو بر آر!
باید که از شکاف بپرهیزد آن جناح
ورنه به گافهای جناحی مرا چکار؟
... ما از کرشمههای تو از هوش رفتهایم
کی گفت پا به مجلس خوشذوق ما گذار؟
تصویب میکنم که به عشق جمال تو
هر کس موافق است، الهی شود دچار!
«ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم»
ورنه نمیشدیم شدیداً شرابخوار
تو مثل مار خوشخط و خالی و نازنین
اطرافیان...: بُرج زهر مار
فی الحال، حال مملکت پارس بد که نیست
ما را به حال مملکت دیگران چه کار؟