روحانیت؛ آری- نه یا سکوت؟!

عبدالله فضیلت خواه

بعد از یک ماه بحث و گفتگوها و برگزاری چند جلسه رای گیری در جامعتین، یعنی جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین، بالاخره نتیجه ای که حاصل شد نه حمایت از احمدی نژاد بود و نه مخالفت با وی، بلکه بنابر آرای گرفته شده، قرار بر سکوت شد. رای سکوت این دو تشکل عمده و تاثیرگذار بیشتر به علت اختلاف نظرهای درونی در میان اعضا بود که البته چیزی جدید نبود.
انتقاد از عملکرد دولت نهم در طی یکی دو سال اخیر تنها به اردوی مخالف اصولگرایان محدود نشده و در میان هم اردویی های این دولت نیز رواج پیدا کرده به نحوی که این گفته مصطفی پورمحمدی «اينکه صرفاً بگوييم در دولت مصوبه زياد داريم که هنر نيست»، تنها یک نمونه از این دست انتقادها بوده است. همین زبان انتقادی در میان هم اردویی های دولت نهم بالاخره راه به جامعتین یافت و توانست بر رای اعضاء تاثیر بگذارد و علی رغم میل دبیر کل های هر دو تشکل، احمدی نژاد نتوانست حمایت رسمی جامعتین را به دست آورد.
نکته نخست قابل توجه، وجود موارد مشابه در هر دو تشکل است؛ اول- موضوع رای گیری حمایت یا عدم حمایت از احمدی نژاد و نه کاندیدای دیگری، دوم- عدم کسب حد نصاب لازم برای تایید حمایت، سوم- پذیرش سکوت به جای اعلام حمایت از کاندیدایی خاص.
مشابهت دیگر در اعلام نظر دبیر کل های جامعتین بوده است به نحوی که آقایان مهدوی کنی و یزدی، هر دو خبر از حمایت اکثریت تشکل خود از احمدی نژاد دادند با این تفاوت که آقای کنی حمایت اکثریت جامعه روحانیت مبارز را به صورتی روشن بیان کرد. از سخنان وی معلوم می شود که حمایت اکثریت مورد نظر وی به معنای اکثریت مطلق یا همان دو سوم نیست. آقای یزدی همچون آقای مهدوی کنی به صورت روشن و شفاف حمایت اکثریت را بیان نکرد بلکه با اطلاعیه دو خطی خود به نحوی حمایت اکثریت جامعه مدرسین را اعلام داشت که گویا این اطلاعیه نظر جامعه مدرسین را بیان می کند، اما در مصاحبه خبری ایشان معلوم شد که رای گیری در جامعه مدرسین همانند جامعه روحانیت بوده و دو سوم رای لازم برای حمایت از احمدی نژاد به دست نیامده است.
رای آن دسته از اعضای جامعتین مخالف با حمایت از آقای احمدی نژاد مسلما دلایلی دارد. می توان همچون یکی از اعضای اصلی مشارکت، آقای شیرزاد، مدعی شد؛ «نارضایتی های مردم نسبت به عملکرد دولت احمدی نژاد بی تردید به گوش آقایان رسیده و همین موضوع شرایطی را حاکم کرده است که این اجازه را نمی دهد آنها با طیب خاطر از احمدی نژاد حمایت کنند»، اما بهتر آن است که به جای این گونه بهره برداریها و گمانه زنی ها دو جنبه قابل توجه در سکوت جامعتین مورد بررسی قرار گیرد.
جنبه نخست به چگونگی دست یابی جامعتین به سکوت مربوط می شود. در اینجا لازم به ذکر است که با وجود روحانی بودن هر دو تشکل، اختلاف ساختاری مهمی بین آن دو نیز وجود دارد. در واقع، جامعه روحانیت مبارز بیشتر از روحانیون حاضر در تهران به وجود آمده و از این رو، طیفی از روحانیونی را در برمی گیرد که بیشتر با امور جاریه سر و کار دارند و ارتباط نزدیکی با بسترهای عینی و روزمره سیاسی-اجتماعی دارند. از سوی دیگر، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم همچنان که از نامش پیدا است از مدرسین حوزه علمیه قم تشکیل شده و کسانی را در برمی گیرد که بیشتر از بسترهای عینی و روزمره، به درس و بحث و امور مربوط به علوم دینیه توجه دارند. البته این تفاوت به معنای تفاوتی تام و تمام نیست و به این معنا نیست که اعضای جامعه روحانیت توجهی به مباحث علمی ندارند یا آن که اعضای جامعه مدرسین به مباحث روز بی التفات هستند، بلکه این تفاوت بیشتر ناشی از فضای حاکم بر محیط آنان است. روشن است که شهر قم به عنوان مرکز حوزه علمیه بیشتر محیط درس و بحث بر آن حاکم باشد و در تهران وضعیت به گونه ای دیگر باشد.
با توجه به این تفاوت است که سکوت هر دو تشکل به معنای خاص خود و متفاوت از دیگری است. پذیرش سکوت از سوی جامعه روحانیت می تواند بیشتر ناشی از عملکرد دولت و دغدغه های عینی و روزمره باشد، چنان که منتقدین به دولت نهم در این تشکل بیشتر به همین زمینه نظر داشته و سخن گفته اند. از سوی دیگر، سکوت جامعه مدرسین بیشتر حاکی از دغدغه های معنوی است که برخی از علما و مدرسین حوزه دارند و برخی مواقع نیز از سوی آنان ابراز شده است.
این دغدغه ها تا به آن حد است که به گفته آقای محمود جمشیدی، عضو جامعه مدرسین، از مجموع 54 عضو این جامعه رای 24 نفر را در مخالفت با حمایت از احمدی نژاد سوق دهد. بنابر این، دو تشکل اصلی روحانیت از دو جنبه اجرایی و معنوی در رای و نظر اعضای خود به نتیجه سکوت رسیده اند تا با حمایت خود این دو جنبه را تایید کرده باشند.
جنبه دوم سکوت جامعتین به ساختار و جایگاه این دو تشکل باز می گردد. در این مورد پرسش اساسی بر این است که؛ جامعتین چه نوع تشکیلاتی هستند؟ تشکیلاتی حزبی و گروهی یا معنوی؟
در حقیقت، این پرسش هر از چند گاه خود را نشان می دهد و به جای بیان جوابی روشن و واضح با ابهام گویی به محاق می رود تا بار دیگر و به مناسبتی دیگر، دوباره مطرح شده و مسئله ساز شود. این مسئله تا اندازه ای در سخنان آقای ناطق نوری نیز منعکس شده که در انتخاب سکوت به جای حمایت از کاندیدایی خاص بر «نقش پدری» جامعه روحانیت تاکید کرده است.
نقشی که آقای ناطق نوری به آن اشاره کرده بیانگر همان موضوع ساختار و جایگاه جامعتین در مجموع تشکلهای موجود در جامعه است.
مسئله بر سر این است که ورود این دو تشکل در حوزه سیاسی به چه معنا است، به معنای یک شریک یا پدر معنوی؟ آقای مهدوی کنی همواره بر نقش روحانیت به عنوان «پدری مهربان و دلسوز» در جامعه یاد کرده و به همین دلیل، جامعه روحانیت با وجود آن که به صورت تشکیلاتی عمل کرده اما تا کنون از ثبت در وزارت کشور خودداری کرده است. دلیل این امر در آن است که به اعتقاد وی، جامعه روحانیت باید «جايگاه خود را به عنوان پدر مردم حفظ كند». بنابر این اعتقاد، ورود تشکل روحانی به سیاست بر اساس جایگاه و ساختارش نباید همچون دیگر تشکلهای حزبی و جناحی باشد و در عرض آنها قرار بگیرد، بلکه باید به صورت جامع و فارغ از جناح بندی ها باشد.
شاید بر اساس همین جایگاه پدر معنوی برای روحانیت است که آقای ناطق نوری می گوید؛ «مردم را آزاد بگذاریم تا با بررسی معیارها و ملاک های اعلامی فرد مورد نظر خود را آزادانه انتخاب کنند». هر چند که تمایل دبیر کلهای هر دو تشکل بر حمایت از احمدی نژاد به دخالت مستقیم و مصداقی تشکلهای خود در انتخابات بوده، اما چنین تمایلی بیشتر از آن که تناسبی با ساز و کار پدر معنوی برآید به شان و مرتبه شریک سیاسی و مربوط می شود. در حقیقت، جایگاه پدر معنوی با عدم ثبت یک تشکل در وزارت کشور به دست نمی آید، بلکه به نوع عملکرد آن تشکل مربوط می شود.
اکنون، جامعتین خواسته یا ناخواسته در جهتی عمل کرده است که با آن رسالت به عنوان «پدر معنوی» تناسب و سازگاری دارد، هر چند که این عملکرد مغایر خواست و رای اکثر اعضای دو تشکل بوده است.
در حقیقت، جایگاه و شان این دو تشکل در اصل، همین رویه ای است که به وقوع پیوسته و برخلاف آقای شریعتمدار باید گفت، سکوت در اینجا نه تنها «زیبنده جامعه روحانیت» است بلکه هیچ مغایرتی با «اعلام معیارها و ملاکهای انتخاب اصلح» نیز ندارد.
این درست همان رویه ای است که مقام معظم رهبری در قبال این انتخابات اتخاذ کرده که در عین نام نبردن و عدم حمایت از کاندیدایی خاص، ملاک و معیارهای انتخاب اصلح را برای مردم بیان کرده است.
عملکرد جامعتین در جایگاه پدر معنوی مردم باید همچون عملکرد مقام معظم رهبری باشد که اکنون با انتخاب سکوت به همین سو رو آورده است و به این وسیله می تواند به جای تعیین مصداق، ملاکها و معیارهای انتخاب اصلح را به مردم معرفی کند.