bato-adv
کد خبر: ۳۱۸۷۱۲

قربانیان فراموش شده حملات تروریستی

تاریخ انتشار: ۱۰:۲۵ - ۲۱ خرداد ۱۳۹۶
وقتی بچه‌ها درباره حملات تروریستی می‌پرسند قربانیان فراموش شده در جمع‌های خانوادگی و مهمانی‌ها اجازه ندهیم تحلیل‌های گروهی پیرامون شایعات شکل بگیرد از رسانه‌ها درزمان بحران و در حضور کودکان کنترل شده استفاده کنید

به گزارش شهروند، زائران حرم امام رضا بودیم. دستم در دست مامان. هنوز تصویر چادر گل‌دارش در یادم است که دستم را می‌کشید تا زودتر راهی ایستگاه قطار شویم. هنوز یادم است که دوساعتی از مشهد فاصله نگرفته بودیم که خبر آمد و گفتند حرم منفجر شده. 

تصویرش هنوز و بعد از ٢٢‌سال زنده است. وقتی همه فامیل منتظرمان بودند که سالم برگردیم و بعد هم تلویزیون پر شد از خبر. حالا ٢٢سال از آن تصویر گذشته. تصویری که زنده‌تر از هر تصویر دیگر از آن سا‌ل‌هاست و خبری که همه ناگزیر از شنیدش بودند حتی بچه‌ای ٦ساله. چند روزی خبرش آمد و بعد هم لابه‌لای باقی اخبار رفت تا همین چند روز قبل که خبر انفجار آمد و خانم همسایه گفت پسر ٧ساله‌اش غروب چهارشنبه از جلوی تلویزیون بلند نمی‌شده تا بداند چه خبر شده، انگار آن روزها زنده شد. 

سعید مدام از مادرش می‌پرسیده مردان تفنگ به دست چه شکلی هستند. «از مدرسه که اومد فهمید چی شده. از خواهرهاش شنید. دخترهام دانشجوان و اون‌ها هم ترسیده بودن. اما حال سعید فرق داشت» بعد هم منتظر ماند تا پدرش بیاید و از او بپرسد چرا این مردان آدم کشته‌اند؟

حالا نگرانی مادر سعید از مدرسه و عکس‌هایی است که ممکن است در تلفن همراه هم‌کلاسی‌هایش ببیند. عکس‌هایی از انفجار، زمان ورود تروریست‌ها و بدتر از همه آنها عکسی از آنها که به‌صورت انتحاری خودشان را منفجر کرده‌اند و هزاران بار در شبکه‌های اجتماعی گشته «برای سعید گوشی تلفن نگرفتیم برای این‌که دوست نداشتیم هر چیزی را ببیند، اما دوستانش در مدرسه تلفن همراه دارند و حتما در روزهای بعد باید منتظر سوال‌های مختلفش درباره تروریست‌ها باشیم.» 

سوالاتی که مریم نمی‌داند چطور باید به برخی از آنها جواب دهد یا حتی سوالاتی که ممکن است سعید هرگز از پدر و مادرش نپرسد و در ناخودآگاهش بماند. همان سوالاتی که مریم را بیشتر نگران می‌کند. نگرانی‌ای که برای محمود کمتر است. پدر پسری ١١ساله که بعد از وقوع حادثه با پدرش تماس گرفته و گفته سمت مجلس نرو «ماهان زنگ زد و گفت کجایی بابا؟ سمت مجلس نری. گفتم چرا. انگار که فکر کنه من اطلاع ندارم یا نمی‌خواست من‌رو نگران کنه، گفت هیچی همین‌طوری.»

محمود می‌گوید ماهان گوشی تلفن همراه دارد و از هر خبری همزمان با آنها مطلع است. هر عکس و فیلمی را می‌بیند. «انگار ترسی در درونش وجود داره که هر چیزی‌رو اغراق‌شده تصویر می‌کنه. مثلا فکر می‌کنه همه‌جای شهر ناامنه و برای رفتن به هرکجا ترس داره» ماهان هم مثل سعید به دنبال دلیل کشتن آدم‌هاست و محمود می‌گوید هنوز سوال خاصی درباره تروریست‌های حادثه اخیر نپرسیده. 

هرچند ماهان یکی از سوالات اساسی‌ از پدرش درباره جنگ ٨ساله ایران بوده. این‌که چطور یک کشور می‌تواند به کشور دیگر حمله کند و آدم‌ها همدیگر را از بین ببرند. «با وجود تمام این موارد باید به بچه‌ها حقیقت‌رو گفت. تنها چیزی که می‌تونه به آینده و ذهن اونها آسیب بزنه دروغ گفتنه. با بچه‌هایی که به اطلاعات به این راحتی دسترسی دارند باید صحبت کرد. با حرف زدن می‌شه میزان لطمه را کاهش داد.»

از حوادث تروریستی صحبت نکردم
فاطمه که دختری ٥ساله دارد می‌گوید در این مدت به هیچ‌وجه در حضور کودکش از حوادث تروریستی صحبت نکرده و او را در معرض این اخبار قرار نداده ‌است. «تمام مدت اخبار را از طریق اینترنت دنبال کردم و به دیگران هم تذکر دادم در حضور فرزندم تلویزیون روشن نکنند. اما به این فکر کردم که اگر درباره این مسائل بپرسد به او درباره این بگویم که آدم‌ها می‌توانند کار خوب یا کار بد را انتخاب کنند. یا اگر ترسید بگویم که پلیس از ما مراقبت می‌کند. بچه‌ها در این سن با توضیحات کلی قانع می‌شوند.»

او می‌گوید تصوری که کودکش از جنگ دارد به بعضی انیمیشن‌ها برمی‌گردد: «تصویری که از جنگ دارد از دست دادن پدرش است که متاسفانه از دیدن بعضی انیمیشن‌ها یاد گرفته است.»

رقیه می‌گوید به توصیه یکی از گروه‌های اجتماعی که گفته بود جلوی بچه‌ها درباره این مسأله حرف نزنیم، ما هم رعایت کردیم. «اما دخترم که بزرگتر است خودش از تلویزیون دیده بود. پسرم هم وقتی خانه خواهرم بودیم از زبان او شنید. پرسید چرا این کار را می‌کنند و مردم را می‌کشند و گفتم چون می‌خواهند مردم را بترسانند و بگویند هرکاری که ما می‌گوییم انجام بدهید. بعد شنیدم که به پسرعمه‌اش می‌گفت می‌خواهم تفنگم را ببرم و نابودشان کنم. از دوست‌های‌شان هم شنیده بودند که نباید برویم بیرون و مراقب باشید. 

حرف عملیات انتحاری هم که شد، پسرم پرسید اینها چرا کاری می‌کنند که خودشان هم کشته ‌شوند و گفتم به اینها این‌طوری یاد داده‌اند که اگر کشته می‌شوند وارد بهشت می‌شوند و برای همین این کار را می‌کنند و مردم بی‌گناه را می‌کشند، اما اشتباه است.»

اخبار را کنترل کنید
به ‌گفته یکی از فعالان حوزه کودکان، بحث درباره چگونگی مواجهه با کودکان زمان حملات تروریستی یکی از زیرشاخه‌های روانشناسی اجتماعی است که مشخصا به سواد رسانه‌ای مربوط است:  ‌«مسأله اصلی این است که مواجهه مستقیم یا غیرمستقیم،  با‌واسطه یا بی‌واسطه کودکان با رسانه‌ها باید چگونه صورت گیرد. چه اخباری را  به بچه‌ها بدهند یا اخبار را چگونه مناسب شرایط تربیتی کنند. همچنین اگر قرار است اخبار به شکل بی‌واسطه به کودکان منتقل شود، چطور رسانه‌ای داشته باشیم و این حوادث را تبدیل به متنی کنیم که کودکان نسبت به آن واکنش اضطرابی کمتری داشته باشند.»

رضا عبدی می‌گوید کودکان در چنین حوادثی قربانیان اولیه هستند، زیرا فراموش می‌شوند: «در حملات تروریستی یا جنگ و همچنین زلزله و سیل که افکار عمومی ملتهب می‌شوند کودکان فراموش می‌شوند. اگر قربانیان این حوادث کودکان باشند، شرایط برای کودکان دیگر که در معرض این اخبار هستند وخیم‌تر می‌شود، زیرا کودک خود را جای کودک قربانی می‌گذارد و برایش مهم نیست کودک قربانی اهل کجاست. 

در بحران‌های اجتماعی این مواجهه تبدیل به اضطراب پس از حادثه می‌شود که یک اختلال روانشناختی است.» به‌گفته او طبق تحقیقات دانشمندان بریتانیایی، کودکان تا یک‌سال بعد از بروز حادثه درگیر آن هستند.

نخستین مسأله‌ای که باید به آن توجه کرد کنترل اخباری است که به گوش کودکان می‌رسد: «هم باید از رسانه‌ها در حضور کودکان کنترل‌شده استفاده کرد و هم در جمع‌های خانوادگی و مهمانی‌‌های فامیلی اجازه ندهیم بحث و تحلیل‌های گروهی پیرامون شایعات شکل بگیرد.» بحث دیگر این است که بچه‌ها را آماده کنیم که وقتی از طریق رسانه‌ها یا افکار عمومی با اخبار فاجعه مواجه می‌شوند، چگونه برخورد کنند. این مسأله به‌خصوص در مورد نوجوانان که امکان کنترل اخباری که به گوش‌شان می‌رسد، کمتر است، مهم‌تر است.

بحث را به صلح‌طلبی بکشانیم
سردبیر سایت کودکان و نوجوانان الفبا هم می‌گوید: «به صورت مشخص باید با نوجوانان گفت‌وگو کنیم تا به آنها اجازه تخیل یا شبیه‌سازی ندهیم، یعنی بین افکاری که واقعیت دارند یا آنها که شایعه هستند یا در گروه‌های شبکه‌های مجازی ردوبدل می‌شوند، تفکیک ایجاد کنیم. 

در این گفت‌وگو باید به سوال‌های ذهنی‌شان پاسخ دهیم. نوجوانان به دلیل بازی‌های یارانه‌ای زمینه ذهنی خشونت‌ورزی و بمب‌گذاری و جنگ‌های شهری را تجربه کرده‌اند. آنها تجربه بازی‌ها را در حوادث تروریستی ترسیم می‌کنند و برای‌شان دیوار واقعیت و مجاز برداشته می‌شود. گروه‌های تروریستی مثل داعش هم از این ویژگی سوءاستفاده ‌کرده و نوجوانان را به خود جذب می‌کنند، زیرا این نوع بازی‌ها قبح خشونت را می‌ریزند.

شیوه نمایش اخبار یا ویدیو‌هایی که این گروه‌ تروریستی می‌سازد، شبیه بازی‌های رایانه‌ای است و باعث می‌شوند نوجوان‌ها واقعیت و مجاز را از هم تفکیک نکنند. اگر با نوجوانان وارد گفت‌وگو نشویم، تجربه واقعی این حوادث خیلی راحت تبدیل به بحران روانشناختی می‌شوند. 

در یکی دو‌سال اخیر خیلی اتفاق می‌افتاد که نوجوانی به دلیل دیدن فیلم یا بازی خودکشی کرده باشد. یا یک نوجوان در مدرسه‌ای خودکشی کند و همکلاسی‌های دیگر هم همین کار را تکرار کنند. نقش ما در همه این وقایع، هدایت نوجوان‌ها به سمت واقعیت است.»

تناقضی که همیشه وجود دارد، این است که تا چه حد می‌توانیم و باید از انتشار این خبرها با جزییات جلوگیری کنیم: «در شرایطی که جامعه ملتهب است شاید فیلترکردن به سادگی ممکن نباشد. همان لحظه که خبر اتفاق افتاده، تصاویر از رسانه‌های مختلف پخش می‌شوند و تاثیر آن بر گروه بی‌پناه‌تر و مظلوم‌تر یعنی کودکان و نوجوانان بیشتر است. در کشورهایی که به این مسأله توجه ویژه دارند، اخبار فاجعه را فقط رسانه‌های رسمی و با تصاویر آرشیوی یا کمترین تصاویر منتشر می‌کنند.»

اما در جامعه‌ای مثل ایران ممکن است کنترل انتشار این اخبار باعث شود شایعه‌ای از رسانه‌های غیررسمی منتشر شود. عبدی می‌گوید نقش سیستم آموزشی و خانواده‌ها این‌جا پررنگ می‌شود: «در برخی کشورها برای انتشار تصاویر قربانیان پروتکل دارند که آن را برای گروه‌ها و رسانه‌هایی منع می‌کند، ولی وقتی تصاویر اجساد منتشر می‌شوند، خانواده‌ها باید به کودکان اطلاعات بدهند و بحث درباره آن را به مسیر دیگری ببرند.» 

یعنی به کودکان و نوجوانان بگویند که این حوادث در جهان اتفاق می‌افتند و زن‌ها و بچه‌ها قربانیان اصلی هستند و در روز چه تعداد کشته می‌شوند و از این روش برای تقویت باورهای صلح‌طلبانه کودکان استفاده کنند: «تنها راه این است که بگوییم این جنگ و زشتی و خشونت است و با گفت‌وگو صلح‌طلبی و احساسات هم‌‌نوع‌دوستی را در آنها تقویت کنیم.

معلم‌های امور تربیتی و خانواده‌ها می‌توانند در این شرایط از راه‌های مختلف مثل تئاتر صلح را ترویج کنند و بگویند که باید هم‌نوع و کودکان دیگر را دوست داشته باشیم. در کنار آن، از الگوهای رفتاری مثل ورزشکاران و هنرمندان که حادثه‌‌ای را پشت‌سر گذاشته‌اند برای‌شان بگوییم که اگر در دنیا این زشتی‌ها و افراد جنگ‌طلب هستند، دنیا افراد صلح‌طلب هم دارد و ما باید انتخاب کنیم که کدام باشیم. با این دوگانه‌سازی و تقویت صلح می‌توانیم این امید را داشته باشیم که کودکان از فجایعی مثل حملات تروریستی تاثیر دایمی نگیرند و بحران برای‌شان به صورت دوره موقت بگذرد.»

چالش‌های تروریسم برای کودکان
تروریسم و حوادث گسترده‌ای که امنیت را در نقاط مختلف جهان در سال‌های اخیر تحت‌تاثیر قرار داده نه‌تنها از منظر حوادث آنی که از بعد تاثیرات آتی که می‌تواند بر احساس امنیت و ترس گروه‌های مختلف داشته باشد، مورد توجه آسیب‌شناسان و تحلیلگران اجتماعی قرار گرفته است. بخشی از تاثیراتی که حوادث تروریستی در جامعه از خود برجای می‌گذارند، مشابه تاثیرات جنگ است که حتی پس از پایان جنگ‌ها می‌تواند تا چندین دهه زندگی اجتماعی و فردی جوامع را تحت‌تاثیر پیامدهای خود قرار دهد و بیش از یک نسل را مبتلا کند. 

با این تفاوت که اغلب جوامع پس از پایان جنگ‌ها با امید به بازسازی و برقراری دوباره امنیت برای ترمیم پیامدهای اجتماعی ناشی از جنگ، تلاش دوباره‌ای را آغاز می‌کنند، اما اغلب احساس فقدان، ناامنی و ترس ناشی از ترور مادامی که گروه‌های تروریستی به فعالیت خود ادامه می‌دهند، زندگی و احساس امنیت افراد را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد.

کودکان در مواجهه با حوادث مهیب، جزو آسیب‌پذیرترین گروه‌ها هستند، چراکه تجربه زیستی آنها از جهان و مخاطرات آن هنوز محدود است و قرار گرفتن در معرض حوادثی مانند ترور و جنگ نه چالشی غیرمنتظره که اتفاقی مهیب است که به‌ویژه در دوران کودکی و نوجوانی می‌تواند تاثیرات مخرب روحی به دنبال داشته باشد. در سال‌های اخیر و به‌ویژه پس از تکرار حوادث تروریستی در کشورهای مختلف جهان به‌ویژه دنیای غرب، تمهیدات آموزشی برای کاهش این تاثیرات منفی پیش‌بینی شده است. 

از توجیه و بازآموزی معلمان گرفته تا آموزش به خانواده‌ها که بتوانند با مواجهه‌ای صحیح تاثیرات نامطلوب حوادثی از این دست را بر کودکان کاهش دهند. حوادث تروریستی به طرق مختلفی کودکان را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. کودکانی که یکی از اعضای خانواده، دوستان یا نزدیکان آنها در اثر این حوادث قربانی شده و از دنیا می‌روند، کودکانی که خودشان قربانی حوادث تروریستی می‌شوند یا گروهی که تحت‌تاثیر ناامنی و حملات تروریستی (برای مثال در کشورهایی مثل سوریه) ناگزیر از مهاجرت و پیوستن به کمپ‌ها و پناهگاه‌های بین‌المللی شده تا نقطه امنی در دیگر مناطق جهان برای ادامه زندگی و گذر عمر پیدا کنند. 

علاوه بر این گروه از کودکان که تحت‌تاثیر مستقیم حملات تروریستی قرار می‌گیرند، تعداد بیشتری از آنها افرادی هستند که پیامدهای غیرمستقیم حوادث تروریستی متوجه آنهاست. یکی از مهمترین چالش‌های کودکان پس از حوادث تروریستی سوالات پرشماری است که ذهن‌شان را مشغول می‌کند، آنها هم مانند دیگر افراد جامعه سوالاتی در ذهن دارند و این‌که چطور باید به این پرسش‌ها پاسخ داده شود، همان رویکردی است که اکنون نظام‌های آموزشی کشورهای غربی را بر آن داشته تا بسته‌های آموزشی درباره آشنایی با تروریسم مختص مدارس و خانواده‌ها به منظور آماده‌سازی و کاهش تاثیرات نامطلوب آن بر کودکان آماده کنند.

یکی از اصولی که در کشورهای غربی در همین زمینه دنبال می‌شود، همان رویکرد و مواجهه‌ای است که آنها اصولا در برابر رویدادهای خشونت‌آمیز دارند. بیشتر خانواده‌ها زمانی که اخبار و تصاویر مربوط به عملیات انتحاری از تلویزیون پخش می‌شود، تلویزیون را خاموش می‌کنند تا به این ترتیب دست‌کم کودکان خردسال در معرض اخبار این حوادث نباشند، اما درباره کودکانی که به مدرسه می‌روند و از نظر سنی اجازه استفاده از وسایلی مانند موبایل و اینترنت را دارند، شرایط متفاوت است. 

آنها می‌توانند با آزادی بیشتری و با نظارت کمتر خانواده‌ها از اخبار و حوادث مربوط به آن مطلع شوند و تحت‌تاثیر آن قرار بگیرند. رویکردی که در این شرایط به نظر می‌رسد کارساز باشد، ارایه برنامه‌های آموزشی دقیقی است که بتواند این گروه از کودکان را با تروریسم و پیامدهای آن آشنا کند، اما در عین حال باید به گونه‌ای طراحی و تدوین شده باشد که عوارض ناخواسته دیگری ازجمله احساس ناامنی و ترس را در آنها تشدید نکند. درواقع آموزش در این زمینه مانند شمشیر دولبه‌ای است که اگر با توجه به حساسیت‌ها و شرایط روحی خاص کودکان تبیین نشده باشد، خود می‌تواند عوارض ویرانگر بی‌شمار روحی برای آنها به همراه آورده و ارتباطات اجتماعی آنها را تحت‌تاثیر قرار داده یا این‌که ارایه محتوای نادرست به بروز پیامدهای اجتماعی دیگری در نسل در معرض آموزش بینجامد؛ برای مثال گرایش‌های نژادپرستی و دشمن‌ستیزی را در آنها تقویت کرده و آسیب‌های دیگری به بار آورد.

با توجه به همین رویکرد است که برخی کشورهای اروپایی ازجمله فرانسه تلاش کرده‌اند مفاهیم آموزشی را در این زمینه از طریق بازی‌ها و انیمیشن‌ها به تدریج به کودکان منتقل کنند. در شرایط جدید این دیدگاه هم به موضوعی قابل‌توجه در این کشورها تبدیل شده که بیش از گذشته فرزندان‌شان را از بازی‌های کامپیوتری با موضوعات جنگ و ترور منع می‌کنند، اما این روند در کشورهای خاورمیانه با توجه به ضعف نظام‌های آموزشی کمتر موردتوجه قرار گرفته و کودکان بیشتر در معرض دریافت مستقیم خبرهایی هستند که برای بزرگسالان نوشته می‌شود.

آنها همان اخباری را از تلویزیون تماشا می‌کنند که پدرها و مادرهای شان می‌بینند و بیشتر خانواده‌ها در ارتباط با تاثیرات نامطلوب تماشای این خبرها بر سلامت روانی فرزندان‌شان، آموزش ندیده و توجیه نشده‌اند و نمی‌دانند که در چنین مقاطعی چطور باید به سوالات کودکان‌شان در حوادثی از این دست پاسخ بدهند. اغلب آنها از این موضوع آگاهی چندانی ندارند یا دست‌کم با حساسیت زیادی به این موضوع واکنش نشان نمی‌دهند که تماشای محتواهای خشن تا چه اندازه می‌تواند روحیه خشونت‌طلبی را در کودکان تقویت کند، احساس ناامنی و ترس در آنها ایجاد کرده و حتی منجر به بروز شکلی از افسردگی، کابوس‌های شبانه، بی‌قرار و اضطراب شود.

چه باید کرد؟
بنا به توصیه روانپزشکان بهترین اقدامی که والدین می‌توانند انجام دهند این است که تا جایی که می‌توانند کودکان و فضای خانواده را از حوادثی از این دست دور نگه دارند. بحث و بررسی مداوم درباره این حوادث در فضای خانواده، دورهمی‌ها و گفت‌وگوهای خودمانی و به اشتراک گذاشتن ویدیو‌ها و تصاویر در گروه‌هایی که کودکان و نوجوانان عضو آنها هستند بیش از آنچه به‌نظر می‌رسد می‌تواند برای آنها مخاطره‌آمیز باشد.

در عین‌حال نکته مهمتر این است که به‌طور کامل و با نگرانی و سراسیمگی کودکان را از پیگیری این اخبار منع نکنید، چراکه آنها جای دیگری و به دور از چشم شما این خبرها را جست‌وجو خواهند کرد و بهترین راهکار پیشنهاد، برنامه‌های جایگزین است. اگر فرزند شما درحال تماشای یک گزارش خبری از ترور است، می‌تواند با پیشنهاد یک پیاده‌روی عصرگاهی یا سپری‌کردن زمانی در پارک و سینما توجه او را از موضوع اصلی منحرف کرده و فضای ذهنی دیگری برایش ایجاد کنید.

افزون بر این‌که اگر به هر دلیلی نشانه‌هایی از خشونت را در بازی‌ها، نقاشی‌ها و ادبیات فرزندتان مشاهده کردید، می‌تواند با مشارکت در بازی و فعالیت‌های او روند و رویکرد بازی و دیدگاهش را تغییر بدهید. برای مثال اگر او صحنه بازی جنگ و ترور را طراحی کرده، شما به‌عنوان یک مشارکت‌کننده می‌توانید مسیر بازی را به این سمت تغییر بدهید که در همین شرایط چگونه نیروهای امدادی به قربانیان این حوادث کمک می‌کنند و به این ترتیب مفاهیم صلح و نوع‌دوستی را جایگزین خشونت و انتقام و جنگ کنید.

اگر او از شما درباره این حوادث سوالاتی می‌پرسد، شما می‌توانید به جای تشریح ابعاد ترسناک، نگران‌کننده و فاجعه بار این حوادث پاسخ‌ها را به نحوی هدایت کنید که بیشتر ابعاد مربوط به کمک‌رسانی‌ها و همبستگی اجتماعی مردم و همیاری و همراهی آنها در کنار هم برجسته و به فرزند شما منتقل شود. 

این رویکرد فراتر از این‌که می‌تواند توجه او را به ابعاد دیگری از حوادث تروریستی جلب کند، تاثیر دیگری هم خواهد داشت و آن ایجاد احساس امنیت بیشتر است. درواقع شما به جای تشدید احساس ترس به او این اطمینان خاطر را می‌دهید که در شرایط بحرانی همه برای امنیت بیشتر تلاش می‌کنند و در این زمینه نباید نگرانی‌های زیادی داشته باشد.

فراتر از همه اینها به خاطر داشته باشید که یکی از راهکارهای درست مواجهه والدین با پرسش‌ها و کنجکاوی‌های کودکان در حوادثی مانند ترورها پاسخ‌های هوشمندانه است و نه قطع گفت‌وگو یا ممنوعیت کامل آن. زمانی که شما اجازه می‌دهید فرزندتان پرسش‌هایش را مطرح کند درواقع این فرصت را به خودتان داده‌اید که در خلال این گفت‌وگو تا اندازه‌ای دنیای ذهنی او را بازشناسی کنید و دریابید که در ذهنش در ارتباط با این حادثه چه می‌گذرد، آنچه مهم است، پاسخ‌هایی است که شما به این پرسش‌ها می‌دهید، پاسخ‌هایی که باید محتوای اصلی و جهت‌گیری آنها به سمت ایجاد امنیت، صلح و رفع نگرانی‌های او باشد.
bato-adv
مجله خواندنی ها