حاشيههای تبلیغات انتخابات به روایت زیباکلام
در ایام انتخابات ریاستجمهوری، تقریبا در تمام کشور سخنرانی داشتید. از نتیجه بهدستآمده راضی هستید؟
بله، تقریبا هر هفته چند سفر انتخاباتی رفتم. در آن یک ماه منتهی به انتخابات، تنها احساسی که نداشتم خستگی بود. خیلی اتفاق افتاده بود که از یک استان میآمدم و پرواز بعدیام به یک استان یا شهرستان چند ساعت بعد بود و صرف نمیکرد به منزل بروم. در همان سالن فرودگاه یا در نمازخانه میخوابیدم.
مردم تا ساعات اولیه بامداد در برنامههای انتخاباتی حضور داشتند؟
بله، خیلیخیلی زیاد. مثلا در بهشهر با اینکه ١:٣٠ بعد از نیمهشب بود فکر کنم چندین هزار نفر منتظر بودند. در فومن، نجفآباد، خوانسار و خیلی نقاط دیگر شرایط به همین شکل بود. تقریبا همهجا چه در شهرهای بزرگ و چه شهرهای کوچک اکثریت جوانان و اقشار و لایههای امروزیتر بودند.
مخالفان نمیآمدند؟
آنقدر جمعیت طرفدار زیاد بود که صدای مخالفان گم میشد. البته چند مراسم که در سالن بودیم سعی میکردند با شعار و سروصدا مانع سخنرانی شوند. سعی میکردم جمعیت هواداران اصلاحات و دولت را آرام کنم و بعد هم خطاب به معترضان میگفتم که ۳۶۵ روز از سال ۲۴ ساعت رادیو وتلویزیون که ما مالیات آن را میدهیم دست شماست. سایر تریبونهای مناسبتی و غیرمناسبتی هم همینطور ما تحمل میکنیم.
اصلیترین محورهای سخنرانیها چه بود؟
چند تم کلی داشت. نخست این بود که چرا سطح اخلاق در این انتخابات بهشدت نزول کرده و تندروها از گفتن هیچ مطلب غیرواقع و دادن وعدههای عوامفریبانه صرفا بهمنظور کسب رأی خودداری نمیکنند و برای اصول و اخلاق ارزش قائل نیستند. دومین محور این بود که روحانی در این سهسالونیم معجزهنکرده اما کارنامهاش به آن سیاهی که طرف مقابل سعی میکند نشان دهد، نیست.
سیاست خارجی چه جایگاهی در انتخابات ریاستجمهوری داشت؟
تأکید من و بسیاری دیگر از سخنرانان اصلاحطلب این بود که مخالفان روحانی و دلواپسان درباره برجام دروغ میگویند که هیچ دستاوردی نداشته است. اشاره میکردم که چگونه قطر سهمیلیونی به واسطه تحریمها علیه ما موفق شده بود در سال ۹۲ بهعنوان مثال ۵۰ هزار میلیارد تومان از حوزه مشترک پارس جنوبی بیشتر از ایران ۸۰میلیونی گاز برداشت کند. بعد هم به منظور نشاندادن اینکه ۵۰ هزار میلیارد تومان یعنی چقدر پول، توضیح میدادم که کل بودجه عمرانی کشور در سال ۹۵ کمتر از ۱۳ هزار میلیارد تومان و کل بودجه سالانه محیط زیستمان ۳۰۰ میلیارد تومان بوده و برخی ارقام و آمار دیگر.
مطالبات سیاسی و اجتماعی هواداران دولت و اصلاحات، با چه پاسخهایی از طرف سخنرانان همراه میشد؟
چه در جاهایی که چند سخنران بودیم و چه در سخنرانیهایی که به تنهایی میرفتم، حرف ما این بود که در زمینه آزادیهای مدنی، تأمین حقوق شهروندی، انتخابات آزاد و این دست مسائل دولت روحانی تلاشهایی داشته که شاید نظر همه حامیان ایشان را تأمین نکند، اما دو نکته را هم توضیح میدادم؛ نخست اینکه برخی از آن توقعات ازجمله رفع حصر اساسا در دست آقای روحانی بهعنوان رئیس قوه مجریه نیست. نکته دوم اینکه در برخی حوزههای آزادیهای سیاسی واقعا پیشرفتهای خوبی صورت گرفته است؛ ازجمله در دانشگاههای کشور. خیلیها فراموش کردهاند یا اساسا متوجه نشدند که در آن سالها چه فضایی در دانشگاههای کشور حاکم شد. تعدادي دانشجو مشکلات امنیتی پیدا کرده بودند.
هیچوقت دچار این ناامیدی میشدید که ممکن است آقای روحانی رأی نیاورد و آقای رئیسی انتخاب شوند یا مجددا حوادث برخی انتخابات گذشته تکرار شود؟
اگر بگویم نه، دروغ گفتهام.
توضیح آن مقداری پیچیده است. ببینید یکی از موضوعاتی که تقریبا در همه سخنرانیها میگفتم این بود که سرنوشت این انتخابات در دست کسانی است که نمیخواهند در انتخابات شرکت کنند. حسب آمار وزارت کشور در ۲۹ اردیبهشت نزديك به ۵۶ میلیون رأیدهنده داشتیم. من سبد آرای اصولگرایان را حدس میزدم که در حدود ۱۰ میلیون نفر باشد که خب حدس من در عمل درست نبود و ۱۶ میلیون نفر به آقای رئیسی رأی دادند. سهم اصلاحطلبان را تخمین میزدم که از ۱۵ میلیون نفر بالغ میشد.
چقدر برای این گروه، داده و استدلال ارائه کردید؟
٣١ میلیون آرای خاکستری یا به قول فرنگیها undecided رأیدهندگان، عددی نزدیک به ۶۰ درصد آرا را شامل میشدند. مشخص بود که با هیچ حرف و نقلی نمیشد همه آن ۳۱ میلیون را پای صندوق رأی آورد، اما یقین داشتم که درصدی را میتوان قانع کرد. ببینید ما اگر میتوانستیم ۳۰ یا حتی ۲۰ درصد آنها را پای صندوق بیاوریم، نزدیک هفت تا ۱۰ میلیون رأی میشد که رأی روحانی را از ۱۵ میلیون به بالای ۲۰ میلیون میرساند و کار را در همان مرحله اول تمام میکرد.
چرا اینقدر مطمئن بودید که اگر آنها پای صندوق میآمدند آرای خود را به سود روحانی به صندوق میریختند؟
واضح است. ببینید شما اصلا نیازی ندارید که رأیدهندگان بالقوه اصولگرا را ترغیب کنید که رأی بدهند چراکه آنها زودتر از اصلاحطلبان پای صندوق هستند. همچنين شما نیازی ندارید اصلاحطلبان بالقوه را هم ترغیب کنید پای صندوقها بروند. نیاز اصلی، قانعکردن خاكستريها بود. واضح است که هر زمان آنها پای صندوقها بیایند به اصولگرایان رأی نخواهند داد یا دستکم کسر قابلتوجهی از آنها کاملا مخالف اصولگرایان و سیاستهای محدودکننده آنان هستند. بنا براین من مطمئن بودم هر صد نفري را که بتوانیم مجاب کنیم، بالای ۸۰ درصد آنها به آقای روحانی رأی خواهند داد.
از نتیجه دعوت از آنان راضی هستید؟
اولا تعدادشان خیلی زیاد بود و هست. آخرش هم دیدیم که با وجود همه تلاشها، نزدیک ۱۵ میلیون نفرشان باز هم حاضر نشدند در انتخابات شرکت کنند. بنابراین ما راجع به نزدیک به ۳۰ میلیون رأیدهندهای صحبت میکنیم که خیلی مطمئن نبودند که در انتخابات شرکت خواهند کرد. مقصودم این است که ما راجع به دو، سه یا پنج میلیون رأی صحبت نمیکردیم. پای ۳۰ میلیون رأی در میان بود که بیش از ۸۰ درصد آنها اگر میرفتند پای صندوق به آقای روحانی رأی میدادند و طبیعی بود ما تلاش جدیتری برای این دسته داشته باشیم. ما قبلا دیده بودیم مثلا در دوم خرداد ۷۶ وقتی بخش عمدهای از آرای خاموش به صحنه آمدند یک نامزد کمتر شناختهشده با ۲۰ میلیون رأی رئیسجمهور شد. اینبار هم اگر میتوانستیم موج به راه بیندازیم اصولگرایان هیچ کاری از دستشان ساخته نبود بهعلاوه اینکه وزارت کشور دولت روحانی، به طور جدی روند انتخابات و تخلفات احتمالی را رصد میکرد.
جدای از مطالبی که در بالا به آنها اشاره کردید، خطاب به تحریمیها نکته خاصی میگفتید؟
بله، به آنها میگفتم اشتباه میکنید که فکر میکنید اینا همه بازی است و انتخابات هیچ تأثیری روی سیاستهای کلان کشور و زندگی ما ندارد. تأکید میکردم برای تغییر و پیشرفت هیچ راهی جز صندوق رأی نداریم. صندوق رأی معجزه نمیکند اما رأی مستقیم ما بر سرنوشت نهادهای انتخابی تأثیرگذار است.
همه تلاش من این بود که به آنها ثابت کنم اشتباه میکنند و انتخابات در ایران بسیار جدی است و رأی ما روی سرنوشتمان اثر میگذارد و این تئوریهای توطئه و توهمات داییجانناپلئونی را کنار بگذارند.
گفتید همچنان احتمال میدادید که آقای رئیسی رأی بیاورند؟
بله، کاملا. ببینید بخشهای مهمی از آقای رئیسی حمایت میکردند. اصلا شوخی نبود و ماجرای خیلی جدی بود. قدرت شوخی ندارد و اصولگرایان از آقای رئیسی حمایت میکردند و ما فقط رأیدهندگان را داشتیم.
اگر موج به راه نمیافتاد آقای رئیسی پیروز میشد؟
بله، من خیلی جدی اعتقاد دارم که بهراهافتادن موج درآن روزهای آخر همه برنامههای طرف مقابل را به هم ریخت.
چه زمانی شما متوجه شدید موج به راه افتاده؟
روزهای آخر یا درستتر گفته باشم شبهای آخر بود. فکر میکنم سهشنبهشب یعنی بیستوششم بود در رشت در ستاد آقای احمد رمضانپور، از چهرههای شاخص اصلاحطلبان رشت، سخنرانی داشتم. نزدیک ۱۲ شب بود و از آنجا باید به فومن میرفتیم. من دیدم هزاران نفر که اکثرا جوان بودند در مرکز رشت جمع شده بودند و به نفع آقای روحانی شعار میدادند.
از شهرستانها هم خبر داشتید؟
بله، خیلی از دوستان از مراکز استانها تماس میگرفتند و میگفتند هجوم رأیدهندگان بیسابقه است.
این یعنی حسب تحلیل شما روحانی پیروز شده بود؟
تقریبا از بعدازظهر و عصر روز جمعه دیگر مطمئن شده بودم کار تمام شده. جالب است که من هشت آن شب با CNN در حسینه ارشاد قرار مصاحبه زنده داشتم. همانجا با اشاره به صف طولانی رأیدهندگان نزدیک به هشت شب گفتم که این علامت خوبی است و هجوم به صندوقهای رأی یعنی خوشبختانه تحریمیها نظرشان عوض شده و تصمیم گرفتهاند در انتخابات شرکت کنند؛ این یعنی روحانی کار را تمام کرده و پیروز شده است. با تلویزیون آلمان هم صحبت کردم و همینها را گفتم.
شاید پرسیدن این سؤال درست نباشد و جنبه شخصی پیدا کند ولی امیدوارم حمل بر جسارت نشود. شما هزینهای از ستاد آقای روحانی برای این مسافرتها و سخنرانیها دریافت میکردید؟
فعالیتهای من رایگان بود.
خود ستاد روحانی چطور؟ آنها هیچ پیشنهاد پرداخت حقالزحمهای ندادند؟ بازهم عذر میخواهیم که این سؤالات را مطرح میکنیم چون حرفوحدیثهایی بوده.
من به آقای دکتر نصیر عبادپور که از شاگردان خودم در دانشگاه تهران بودند و از اعضای ستاد مرکزی آقای روحانی در تهران بودند، در همان ابتدا گفتم که هیچ مبلغی نمیخواهم. برخی از ستادها هم مسئله پرداخت حقالزحمه را مطرح کردند که به آنها هم گفتم چیزی دریافت نمیکنم.
بعد از اینکه آقای روحانی پیروز شدند مثلا مبلغی را بهعنوان پاداش یا حقالزحمه بهعنوان قدردانی یا پاداش به شما پرداخت نکردند؟
قطعا اگر میدادند هم نمیپذیرفتم. همه اشکال تحلیلهای اینچنین این است که متوجه انگیزه من نمیخواهند بشوند. کسی از ستاد دکتر روحانی حتی بعد از پیروزی ایشان، با من تماس هم نگرفت که خداقوتی بگوید. یادتان باشد نه روحانی و نه اطرافیان و حلقه نزدیکش نلسون ماندلا، مهاتما گاندی، محمد مصدق، مهدی بازرگان یا سیدمحمد خاتمی نیستند. انتظارتان از آنها در حد و حدودی که هستند باید باشد و نه بیشتر.
اما شما در برنامه انتخاباتی دکتر جهانگیری دعوت شده بودید. منظورم فیلم تبلیغاتی ایشان است.
جنس اسحاق جهانگیری با اطرافیان نزدیک آقای روحانی خیلی متفاوت است. ایشان را من کاملا از آن حلقه نزدیکان جدا میکنم. در مرتبه بعدی هم برخی از وزرای آقای روحانی خیلی مسئولانهتر عمل کردند. من واقعا به خاطر روحانی نبود که میدویدم، بلکه به خاطر این بود که در مقایسه با آلترناتیوهای دیگر یعنی جناب آقای رئیسی یا قالیباف، روحانی صد پله بالاتر میایستاد و چارهای نداشتیم و نداریم که برای او بدویم. یادمان باشد که رقبای روحانی نلسون ماندلا یا مارتین لوترکینگ نبودند.
به چهار سال بعدی آقای روحانی چقدر خوشبین و امیدوار هستند؟
خیلی زیاد. در کل از نظر اجرائی و توانمندیهای شخصی روحانی را بسیار باهوش و توانمند میبینم. برخی از اطرافیان و وزرایش انصافا توانمند و مدیر هستند.
به آقای روحانی پیشنهادی ندادید؟
من از سال ٩٢ به بعد ایشان را ندیدهام. چند بار به مراسمهایی دعوت شدم اما من کلا از مراسم رسمی و تشریفاتی گریزانم.
اگر مرحوم آقای هاشمیرفسنجانی دعوتتان میکردند؟
خیلی علاقهای به دیدار هاشمیرفسنجانی سال ٧٠ نداشتم، اما یکی از افتخاراتم شرفیابی خدمت هاشمیرفسنجانی بعد از ٨٨ تا روز درگذشت ایشان است.
پس ممکن است یک روز هم افتخار کنید به دیدار حسن روحانی؟
ممکن است اما هنوز آن روز نیامده است.