تحلیلی بر نفت و سياست در عربستان پس از ولیعهدی محمدبن سلمان
نئوليبراليسم اقتصادی با طعم سعودی
در عرصه اقتصادي، محمد بن سلمان قدرت در سايه اين کشور که اکنون با مناسب ديدن شرايط از سايه شاه پير و فرتوت بيرون آمده براي پيشبرد سياستهاي اقتصادي خود و رهايي از اقتصاد شديدا نفتي اين کشور نياز به ايجاد اصلاحات و خانهتکاني اساسي در ساختار اجتماعي و سياسي اين کشور دارد اما سياستي که اين شاهزاده جوان در پيش گرفته عرضه بخشي از سهام آرامکو يعني رگ حياتي کشور و انبوه شاهزادگان آن و اجراي سياست اقتصادي برپايه يک نظام مالياتي است که تاکنون در اين کشور سابقه نداشته است.
رابطه آرامکو و قدرت در عربستان نيز بسي فراتر از رابطه يک شرکت نفتي با يک دولت مستقل است. حيات و موجوديت اين کشور- ملت وابسته به آرامکو است و چنانچه مرور در تاريخ نشان ميدهد دولت رفاه به سبک سعودي کنوني هم مديون آرامکو و نفت است.
عربستان سعودي مولود آرامکو
از حدود سال 1930 که ملک عبدالعزيز ملقب به اين سعود براي جلب حمايت وهابيون و تثبيت قدرت خود بر قبيلههاي اين سرزمين به اخوانالمسلمين حامي پيشين خود پشت کرد، به ناچار براي تشکيل يک دولت جديد به ساخت و پاخت با آمريکا روي آورد زيرا اخوانالمسلمين کاملا تحت حمايت بريتانيا بود و کشمکش شديدي بين دو قدرت امپرياليستي بريتانيا و آمريکا در آستانه جنگ دوم جهاني براي تسلط بر منابع و جريان نفت در خاورميانه وجود داشت.
مذاکرات عبدالعزيز با شرکت استاندارد اويل کاليفرنيا بهزودي منجر به تولد شرکت نفتي عربستان - آمريکا (آرامکو) شد. پيش از آن آمريکا با تأسيس دولت و کشور جديدي به نام عربستانسعودي براي نخستينبار کشوري را با نام خانوادگي يک قبيله ايجاد کرد و شرکت نفتي عربستان- آمريکا (آرامکو) بهعنوان بانک خصوصي خاندان حاکم به تأسيس و بناي شهرها، فرودگاهها، شبکه مخابرات راه دور و بندرهاي جديد در اين سرزمين عقبافتاده پرداخت و چهره نويي به اين کشور تازهتأسيس که عمده سرزمين جزيرهالعرب را در برگرفته بود داد. منابع عظيم نفتي اين کشور درحاليکه داراي جمعيت کمي بود، بهراحتي ميتوانست بهعنوان يک اهرم قدرتمند در دست شرکتهاي نفتي فراملي آمريکايي به کنترل بازار نفت کمک کند.
ازسويديگر، خاندان سعود با تکيه بر درآمدهاي هنگفت نفتي توانستند نوعي دولت رفاه را براي مردم اين سرزمين که در آن هيچگونه نهاد مدني و سياسي خارج از چارچوب ساختار قبيلهاي حاکم بر آن وجود نداشت، ايجاد کنند به گونهاي که دولت رفاه سبک سعودي و حکومت سعودي در ذهن مردم اين سرزمين در هم تنيده شده و يکي بدون ديگري، معني ندارد.
ازسويديگر، شرکت نفت آمريکا - عربستان (آرامکو) بهعنوان قدرتمندترين شرکت نفتي نه مولود حکومت ابن سعود بلکه بايد گفت حکومت ابن سعود مولود اين شرکت است و هرگونه تغيير در ساختار اين شرکت ميتواند بهطور مستقيم بر حيات اقتصادي و سياسي و اجتماعي عربستان تأثير بگذارد.
آرامکو و سياست نفت
کشف و استخراج نفت و وفور آن در جهان نهتنها معادلات سياسي در ميان کشورها را بههم زد و معادلات تازهاي را در جهان رقم زد بلکه در خود کشورهاي صنعتي بهواسطه کاربرد نفت در صنايع و حملونقل اين کشورها موجب برهمخوردن تعادل بين نيروهاي کارگري و دولتها شد. از آنجا که دولت تاچر براي پيشبرد سياستهاي اقتصادي نئوليبرالي خود و شکستدادن دولت رفاه با مقاومت شديد اتحاديههاي کارگري روبهرو بود، براي شکستن اتحاديههاي توانمند و بانفوذ کارگري اين کشور بهنوعي دست به دامن نفت شد زيرا عمده قدرت اين اتحاديهها در کارگران زغالسنگ کشور با پيشينه دور و دراز تاريخي نهفته بود که بهنوعي رهبري مبارزات ضد نئوليبراليستي را در بريتانيا و بلکه در جهان غرب ايفا ميکردند.
کميابي يکي از مهمترين و اصليترين سياست قدرتهاي نفتي جهان است که معمولا با همکاري کشورهاي دارنده منابع نفتي از جمله اپک اجرا ميشود. دولت عربستان با دارا بودن ظرفيت توليد روزانه 11 ميليون بشکه نفت، يکي از سه قدرت بزرگ نفتي جهان در کنار روسيه و آمريکاست؛ با اين مزيت که اين کشور داراي جمعيت کمي است که ميتواند بهراحتي ظرفيتهاي توليدي نفت خود را در صورت عدم نياز معطل گذارد.
با توجه به اعمال سياست نسبتا مستقل قطر در برابر عربستان بهويژه در زمينه حمايت از اخوانالمسلمين مصر و اردن و طالبان با تکيه بر صنايع پيشرفته گازي اين اميرنشين خليجفارس و احتمال نقشآفريني آن در کنار ايران و روسيه و کشاندن پاي ترکيه به معادلات انرژي جهان، تهديدي براي هژموني عربستان است.
پيچيدگي بازيهاي سياسي در خاورميانه و نقشآفريني دولتها و قدرتهاي فرامنطقهاي همچون روسيه، ترکيه و آمريکا و دولتهاي مصرفکننده گاز قطر چون ژاپن، کرهجنوبي و هند، وليعهد ناپخته و جوياي نام عربستان را به اتخاذ سياست خارجي تهاجمي با حمايت آمريکا و اسرائيل ترغيب کرده است.
سياستي که نهتنها ايران، روسيه، سوريه، قطر و ترکيه را عليه آن به صف کرده بلکه ميتواند کشورهاي ژاپن، کرهجنوبي، هند و چين را بهدليل نياز به انرژي مورد نياز از قطر دچار ترديد و مخالفت با سياستهاي اين دولت بکند. در عرصه اقتصادي همانگونه که اشاره شد، وليعهد تازه به دوران رسيده عربستان براي رويارويي با مشکلات اقتصادي کشورش در اثر کاهش بهاي نفت و اقتصاد بحرانزده غرب، چاره کار را در انجام اصلاحات نئوليبراليستي ديده است.
عرضه بخشي از سهام آرامکو براي جلب حمايت بيشتر آمريکا و سياست مالياتي، راهحلهايي است که ميتواند زلزله گستردهاي در اين کشور و مراکز اقتصادي آن ايجاد کند. براي همين منظور وليعهد جديد عربستان براي محافظت از خود در برابر انتقادهاي سران قبيله و افراد سنتي، نگاه به زنان و جوانان لايههاي مياني جامعه را برگزيده است.
او با طرح ديدگاهايي مبنيبر آزادشدن رانندگي زنان و حضور زنان در عرصههاي اجتماعي توانسته است در ميان جامعه زنان و جوانان بهشدت ناراضي اين کشور، پايگاهي براي خود بهدست آورد اما با توجه به راهبرد نئوليبرالي اقتصادي مدنظر اين شاهزاده جوان، جواز حضور به زنان در عرصههاي اجتماعي با توجه به جميعت کم اين کشور، راهکاري است براي راهيابي زنان به بازار کار براي تأمين نيروي کار ارزان که ميتواند تا حدودي جايگاه او را نزد کارفرمايان عربستاني بهبود بخشد و از تيزي تيغ انتقادهاي آنان در امان دارد.