آرمان شهرکی
یک اعلامیه آلمانی
جایی در میانههای فیلم تحسینبرانگیز و آگاهکنندهی دادگاه نورنبرگ Nuremburg at judgement ساختهی استنلی کرامر Stanley Kramer قاضی آمریکاییِ دادگاه از زن و شوهر پیری که برای مدتی در نورمبرگ در خانهی آنها ساکن شده میپرسد که در زمان هیتلر زندگی چطور بود و آیا شما از جنایات او خبر داشتید؟
این متن اعلامیهای است که دانشجویان دانشگاه مونیخ نوشته و در فوریهی 1943 پخشاش کردند. تاوان این کار، اعدام شش نفر از آنها، اعزام تنی چند به خط مقدم جبهه، و حبس تعدادی دیگر بود. متعاقب پخش این اعلان، دانشجویان در سایر دانشگاههای آلمان نیز دست به شورش زدهاند. اعلامیه آشکارا احساسات بخش قابل توجهی از دانشجویان آلمانی را بازتاب میدهد.
لیکن صحبت تنها برسر دانشجویان نیست. به هرکجا که سرک میکشی به آلمانیهایی برمیخوری که به جایگاه واقعی کشورشان پی بردهاند. گوبلز با "شی" نامیدن آلمانیها آنها را تحقیر میکند. اینکه آیا آلمان را هنوز یارای تغییر سرنوشت خویش هست یا نه بسته به این دارد که این مردم بتوانند بر پایهی یک اتحاد دست به عمل بزنند. گوبلز اینرا نیک میداند و از همینروست که دیوانهوار نعره میزند که "اینجور آدمها به شماره قلیلند و بیمقدار." نازیها نمیدانند که آنها بیشمارند.
ما انگلیسیها درهرحال فاتح جنگ خواهیم بود. پس چرا خبر این پیروزی را به گوش تمامی آلمانیهای فهیم و نجیب نرسانیم. از همین بابت است که خلبانان نیروی هوایی سلطنتی بههمراه بمبها این اعلانها را نیز بر فراز آلمان انداختند. اعلامیه که شش نفر از شهروندان جوان آلمانی بخاطرش اعدام شدند و طبیعتا گشتاپو جلوی پخشاش را گرفت.
مانیفست دانشجویان مونیخ
مردم آلمان در برابر نابودی مردانش در استالینگراد مات و مبحوت مانده. 330هزار نیروی آلمانی غیرمسئولانه و بیهوده به تبع راهبرد درخشان فرماندهانشان، طعمهی مرگ شدند. پیشوا، واقعن ممنون.
دانشجویان، مردم ما درحال قیاماند. آیا سرنوشت ارتش خودمان را به دستان یک آماتور میسپاریم؟ آیا داریم باقیماندهی جوانان آلمانی را پای غرایز پست یک دارودستهی حزبی قربانی میکنیم؟ هرگز!
اکنون وقت حسابکشیدن است؛ جوانان آلمانی باید از نفرتانگیزترین استبدادی که تا بحال دیدهاند و موجب رنجشان شده حساب پس بکشند. به نام تمام ملت آلمان از حاکمیت آدولف هیتلر میخواهیم که آزادیهای فردی را احیاء نماید؛ همان گرانبهاترین مایملک آلمانیها را، که اگر اینطور نشود همهی ما مغبون خواهیم شد.
ما تحت لوای حاکمیتی بالیدهایم که بیرحمانه هرنوعی از آزادی بیان و عقیده را سرکوب میکند. سازمان جوانان هیتلری، اِس آ، و اِساِس، تلاش کردهاند تا ما را در شورانگیزترین ایام جوانیمان در تنگنا قرار داده؛ و با شور انقلابی ما را مدهوش کنند.
تنها یک تکلیف بر دوش داریم؛ علیه حزب بپاخیزیم. سازمانهای حزبی را ترک کنیم! سازمانهایی که حق بیان سیاسی را ازما ستاندهاند. کلاسهای اساتید حزبی را تحریم کنیم! و یادگیری واقعی و آزادی تفکر واقعی را پاس داریم! هیچ تهدیدی ما را هراسان نمیکند حتی تهدید به بستن دانشگاه! برای تک تکِ ما این جنگیست برای استیفای آیندهمان، آزادیمان و گرامیداشت مسئولیت اخلاقی و وجدان ملی!
آزادی و افتخار! هیتلر و هوادارانش طی ده سال گذشته از دو واژهی زیبای آزادی و افتخار تا توانستند استفاده و سوءاستفاده کردند آنها را تحریف کردند؛ تا حدی که انسان دیگر از شنیدن این دو واژه منزجر میشود. والاترین ایدهآلهای یک ملت را در جوی آب افکندند! آنچه که از آزادی و افتخار مراد میکردند ثمرهاش شد ده سال تخریب آزادی فردی و آزادیِ فکر. همهی اصول اخلاقی مردم آلمان محو و نابود شد. حتی چشمان سادهدلترین شهروند آلمان هم به حمام خون وحشتناکی که از پی قساوت نازیها در سرتاسر اروپا و به نام آزادی و افتخار ملت آلمان به راه افتاده باز شده. اگر جوانان آلمان بپا نخیزند دیگر نام آلمان لکهی ننگی خواهد بود؛ خیزش، انتقام و جبران مافات، و در نهایت رفع رنجشی که دامان اروپا را گرفته و ساخت یک مفهوم معنوی جدید از اروپا.