حسین آهی گوینده رادیو درگذشت
حسین آهی از گوینده رادیو و تماشاگه راز تا کلیاتی که نیمه کار ماند

حسین آهی شاعر و پژوهشگر و یکی از صداهای خاطرهانگیز برای ما، امروز (۸ مرداد) پس از تحمل یک دوره بیماری سرطان لنفاوی درگذشت. یکی از برنامههای رادیویی آهی، برنامه «تماشاگه راز» بود که در آن آهی با دانش وسیعش به شرح غزلیات حافظ میپرداخت.
حسین آهی که بود؟
منابع مختلف میگویند که اوّلین پژوهشهای او در مباحث شعری و ادبی در سال ۱۳۵۵ ثمره میدهد؛ تا آنجا که هنوز به ۱۸ سالگی نرسیده بوده که کتاب «بحور شعر فارسی» را منتشر میسازد و در همان دوران تحسین تنی چند از بزرگان شعر فارسی نظیر دکتر شفیعی کدکنی و مهدی اخوان ثالث را بر خود برمیانگیزد.

آهی در دهه ۸۰، برنامه «با کاروان شعر و موسیقی» را برای شبکه دو سیما اجرا میکرد. همچنین پس از آن، برنامه رادیویی «تماشاگه راز» را برای شبکه فرهنگ مجریگری کرد.
وی افزود: پس از صد سال کار علمی و تحقیقی که از سوی بزرگان و پژوهشگران انجام شده، هنوز خیلی از کارها فرو ماندهاست و خیلی از مصرعها را نمیتوانی بخوانی که همت میخواهد تا تصحیح شود.
کارشناسی و اجرای این برنامه به عهده حسین آهی بود و سردبیری و تهیهکنندگی آن را سهیلا رضایی به عهده داشت.
از آهی که بیش از ۲۵ کتاب پژوهشی و تصحیحی در حوزه شعر و ادبیات دارد، مقالات بیشماری در مجلات و نشریات کشور از جمله «کیهان فرهنگی» و ماهنامه حافظ به چاپ رسیده است.
گر به پرواز و گر از سعی تپیدن رفتم رفتم، اما همه جا تا نرسیدن رفتم

پیش از این، قرار بود این مراسم در مقابل ساختمان حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی برگزار شود.

روشن از مهریم، خورشید جهانگردیم ما / در هوای عشق، امّا کمتر از گردیم ما
گرچه روشن نیست چشم روزنی از برق شوق / کوچههای پرسه را، رندان شبگردیم ما
تا برآییم از غبار شب به قصر آفتاب/ ذرّهآسا بر مدار مهر میگردیم ما
در لباس فقر، کوس پادشاهی میزنیم/، چون نیفرازیم سر بر آسمان؟ فردیم ما
شاه مات افتاد و برشد شحنه بر اسب مراد/ بر سر خود کس چه میداند چه آوردیم ما
دامن پاکم به مدح شیخ و شاه آلوده نیست/ عرصه آزادگی را بیهماوردیم ما
حرمت مام وطن را داشتیم از مهر، پاس/ هرچه را بردند اینان، بازآوردیم ما
لالهٔ دل؛ شعلهور، در خون تپید از داغ عشق/ تا چراغی بر مزار خویش برکردیم ما
کاش درگیرد دمی، از دود دلها آتشی/ داد کز بیداد دی، دیریست دمسردیم ما
طبع «مشفق» گرم؛ «آهی»! کآفتاب زندگیست/ ورنه از بیمهری گردون چه میکردیم ما