جریان پول چگونه از بازار سهام سردرآورد؟

عدم اصلاح جدی و رشد بیوقفه سطح عمومی قیمت سهام با جذب فزاینده پولهای خرد به یکی از کانونیترین بحثها در محافل بورسی تبدیل شده است.
بازیگر بیرونی جهشهای بورس
عدم اصلاح جدی و رشد بیوقفه سطح عمومی قیمت سهام با جذب فزاینده پولهای خرد به یکی از کانونیترین بحثها در محافل بورسی تبدیل شده است. بسیاری از تحلیلگران بنیادی بخشی از این رشد را پاسخی به عملکرد مناسب شرکتها طی سالجاری نسبت میدهند و بخش دیگری را با جذابیت تورمی سمت راست ترازنامه بنگاههای بورسی توجیه میکنند.
سهام به مثابه قطار بدون توقف
شاخص کل بورس تهران با رشد ۶/ ۰ درصدی روز گذشته به رکورد تازه ۳۶۹ هزار واحدی دست یافت و بازدهی خود را از ابتدای سال به ۱۰۷ درصد رساند. البته مقیاس رشد قیمت در بازار همچنان نامتوازن است؛ بهطوریکه شاخص هموزن بهدلیل جهش قیمت در سهام شرکتهای کوچک، میزان رشد خود را از ابتدای سال به ۲۵۸ درصد افزایش داد. تبوتاب معاملهگران خرید سهام که به نظر میرسید در اوایل معاملات روز قبل فروکش کرده، به قوت خود باقی ماند و ارزش معاملات خرد را بار دیگر به سطحی بالاتر از ۲۷۰۰ میلیارد تومان ارتقا بخشید.
حجم بالای معاملات و صعود بدون توقف قیمت سهام نشان میدهد که تقاضای خرد در تالار سهام کماکان قصد عقبنشینی ندارد. برتری بلامنازع خریداران بورسی خاصه در طیف گستردهای از سهمهای اصطلاحا کوچک نگرانیهایی از سوی تحلیلگران بهوجود آورد و سوءظنهایی درخصوص شکلگیری حباب را در پی داشت. در کنار این، تحرکات کمسابقه پولها در بورس تهران بر اهمیت موضوع افزوده است. طبق آمارهای موجود، حدود ۲۴۲ هزار میلیارد تومان سهم از ابتدای سال تا روز گذشته در بورس تهران دست به دست شده است. این در حالی است که برای مثال در بازار مسکن تهران تنها ۴۵ هزار میلیارد تومان پول تا انتهای آبان جابهجا شده است.
تفاوت چشمگیر جریان نقدینگی در سهام و مسکن را در وهله اول میتوان به افزایش ضریب نفوذ بازار سرمایه نسبت داد. اما این تنها یک وجه ماجراست. تحلیلهای مختلفی درخصوص جذابیت مستمر بورس و رکود بازارهای موازی مطرح است. وفور نقدینگی در کنار شوکهای غیراقتصادی در دو سال اخیر موجب شد بخش زیادی از پولهای خرد برای فرار از غول تورم بازارهای دارایی را بهعنوان مقصد خود تعریف کنند.
بازیگری که پیدا نیست!
چنان که عنوان شد، تحلیلگران بورسی رونق اخیر را نتیجه ورود بی پروای پولهای خرد به بازار سهام میدانند. رشد فزاینده نرخ مشارکت در بازار با صدور روزافزون کدهای بورسی و میزان تغییر مالکیت سهام موید گسیل پولهای تازه به تالار سهام است. ازدحام افراد تازهوارد شرایطی را فراهم کرد که موجهای دستهجمعی در بازار گسترش یابد و قدرت پولها بهجای الگوهای بنیادی ارزشیابی سهام نقش تعیینکننده پیدا کنند.
چنان که ملاحظه میشود نقش یک عامل مهم در میان تحلیلهای بورسی غایب است. در واقع، اغلب رویکردها بر این موضوع متمرکز است که بازار سهام بهدلیل جذابیتهای بنیادی به چنین رشدی دست یافته است. این دیدگاه در مورد سهام غولهای کالایی بورس تهران که براساس میزان سودآوری حرکت میکنند جای بحث ندارد.
پولهای بیپروا چه نرخی دارند؟
بهطور طبیعی آنچه سرمایهگذاری را ممکن میکند، وجود پولهای مازادی است که به ازای دستیابی به میزان بیشتری از کالا در آینده از مصرف جاری چشم میپوشند. در واقع، در حالت عادی، سرمایهگذاری بهواسطه پسانداز واحدهای اقتصادی صورت میگیرد و نهایتا به افزایش حجم تولید میانجامد. سرمایهگذاری در چنین شرایطی حاصل روابط درونزای نظام مصرف و تولید است و از عوامل برونزایی مثل مداخله دولت تحریک نشده است.
پدیدهای به نام سرکوب مالی
اقتصاددانان با نظر به علاقه شدید و سودازده سیاستمداران و بانکداران مرکزی به نرخهای پایین بهره و انتشار پول، اصطلاحی را تحتعنوان سرکوب مالی وضع کردهاند. سرکوب مالی مجموعهای از سیاستهای ضدتولید است که نهایتا منجر به موجهای سفتهبازانه در کل اقتصاد میشود.
در حالت طبیعی افراد تمایل دارند تا بهجای نگهداری پولهای خود بهصورت نقد، آن را در جای مطمئنی مثل بانک سپرده بگذارند. امنیت حاصل از نگهداری پول در بانک و در عین حال کسب سود حداقلی با شرایط قابل اطمینان انگیزههای منطقی برای چنین تصمیمی بهنظر میرسند. اما در شرایط فعلی بانکها نهتنها بهره واقعی در ازای سپردهها پرداخت نمیکنند بلکه بابت سپردههای دریافتی بهصورت ضمنی مبلغی از سپردهگذاران دریافت میکنند.
وقتی قیمت وام یا نرخ بهره وام، زیر مقدار تعادلی (مقدار واقعی که باید در بازار باشد) قرار میگیرد از دو ناحیه فشار سنگینی بر بخش مالی وارد میشود. نخست آنکه مردم تمایل کمتری برای سپردهگذاری در بانک خواهند داشت و این یعنی کند شدن جریان ورودی منابع به سیستم بانکی و دوم بروز انگیزههای انحرافی در صف متقاضیان وام که اثر تشدید شده آن موجب ورود منابع مالی به بخشهای مختلف اقتصاد و تحریم بیمحابای تقاضای پولی میشود.
در کشورهایی که بستر تولید فراهم نیست و ریسک سرمایهگذاری با توجه به عدم قطعیتهای ساختاری بالاست، دسترسی ارزان به منابع مالی، اشتهای سرمایهگذاری در داراییهای تورمی را افزایش میدهد. مردم به اسم ایجاد تولید در صف وام قرار گرفته، وام کمبهره دریافت کرده و نهایتا آن را در فعالیتهای سوداگرانه که سود فراوانی دارد، خرج میکنند.
بروز چنین وضعیتی را باید نتیجه مشکلات ساختاری یک اقتصاد، از جمله بیانضباطی مالی دولتها و ایجاد حجم زیادی از بدهی - بدهی به سیستم بانکی و بانک مرکزی- دانست. از طرف دیگر، تلاش برای جلوگیری از افزایش روزافزون این بدهیها خود را به شکل کنترل نابهینه و غیرتعادلی نرخ بهره نشان میدهد. از اینرو، اتخاذ یک بسته سیاستی هماهنگ برای حل مشکلات نظام پولی نهتنها از اتلاف منابع پولی جلوگیری خواهد کرد، بلکه عدم تعادلهای موجود در بازارهای دارایی مثل سهام را به حداقل خواهد رساند.