وحید محمود قرهباغ؛ دستور لندن این بود، رضاخان را خلع کنید و نوه احمد شاه را بر تخت بنشانید. ولی این دستور، یک مخالف بزرگ داشت. استاد رای دیگری را ترجیح میداد، او ایران را بهتر از مردان سیاست لندن میشناخت. گزینه مد نظر استاد پسر رضاخان بود، استاد متن استعفای رضاخان را نیز تنظیم کرده بود. این پرده نشین قدرت که روزی رضاخان را بر تخت نشانده بود، حال او را خلع و پسرش را بر تخت مینشاند. جالب این که کمتر کسی حقیقت و وقایع پشت پرده را میدانست.
او بر روی تخت خود دراز کشیده بود که رضاخان وارد شد. استاد برای به رخ کشیدن قدرتش، حتی از تختش نیز بلند نشد. بله، رضاخانی که کسی یارای مقابله با او را نداشت، اکنون در مقابل اریکه قدرت استاد، سر خم کرده بود. اریکهای که از جنس قلم و مرکب بود. به راستی نیز نمیتوان در مقابل امپراتوریهای قلم، سیاست و قدرت مقاومت کرد.
در ماجرای کشف حجاب، این استاد بود که دستور لندن را به رضاخان ابلاغ کرد. استاد زخمهای روحی بزرگی خورده بود، این زخمها را کسی بر او زده بود که برای به قدرت رساندنش، تلاش بسیار کرده بود. مرگ دختر و کشته شدن داماد و پدر دامادش، هدیه خاندان پهلوی به خانواده فروغی بود. به راستی که سیاست از این بازیها بسیار دارد. کاری که استاد با دشمنانش کرده بود، حال رضاخان با او میکرد.
استاد به خوبی میدانست که رضاخان با زیرکی، تمام کسانی را که برای به قدرت رسیدنش تلاش کرده بودند، یا کشت و یا از گردونه رقابت حذف کرد. بله، این استاد اعظم، محمد علی فروغی بود. فروغی قسم خورده بود که قبل از مردنش، ناله و ضجه رضاخان را بشنود و حالا میشنید. علیرغم خواهش رضاخان برای ماندن در قدرت، پاسخ استاد دو کلمه بود؛ باید بری؛ و چنین نیز شد. رضاخان به خارج از کشور تبعید شد.
شکل ۱. فروغی که روزی رضاخان را بر تخت نشانده بود، حال او را خلع و پسرش را بر تخت مینشاند. جالب این که کمتر کسی حقیقت و وقایع پشت پرده را میدانست
فروغی در سالهای گذشته، سیاستهایش را بواسطه رضاخان پیش برده بود. او با کمک رضاخان، کمربندی فولادین بر شمال ایران کشید تا از نفوذ بلشویکها جلوگیری کند. بله، فروغی به تنهایی در مقابل سیاست و نفوذ بلشویکها و با عبارتی شوروی ایستاده بود.
این استاد اعظم با فعالیتهای سازمان یافته، پیچیده و البته مخفی مقاصد خود را پیش میبرد. باید اعتراف کرد که برنامهریزی منسجم و دقیقی داشت، هر چند گاهی با شکستهایی نیز مواجه میشد. فروغی همان کسی بود که به جای رضاخان، عناصر دست دوم و سوم را پای میز محاکمه کشید. نکته جالب این جاست که هم او بود که این عناصر را نیز تبرئه کرده و از مرگ نجات داد. این بازی سیاست است، بازی قدرت و قلم.