برجام و دموکراتها فرصتی برای مدیریت دشمنی

برجام گواهی است بر اینکه آمریکا، مهمترین مسئله سیاست خارجی جمهوری اسلامی و درعینحال راهحل مسائل آن نیز هست: برجام زمانی شکل گرفت که آمریکا در قالب گروهی با ایران وارد تعاملی هدفمند شد و زمانی که بیقاعده از آن خارج شد برجام در آستانه مرگ قرار گرفت و هیچیک از طرفین نتوانستند آن را سر پا نگه دارند؛ اما امروز با بازگشت دوباره آمریکا فرایند احیای محتضر در حال اجراست. این در نظریه رژیمهای بینالمللی مورد اجماع نسبی است که بدون حضور و اراده قدرت هژمونیک هیچ رژیم همکاری شکل نمیگیرد و در صورت تعارض رژیمها با منافع قدرت هژمون، همکاری ناممکن خواهد بود. توافقاتی که بر مبنای رژیمهای همکاری در موضوعات قدرت سخت شکل میگیرند، بدون حضور و اراده آمریکا بیثبات خواهند بود.
۱- احیای برجام اجتنابناپذیر است: ایران در آستانه برجام، از نظر اقتصادی در وضعیتی قرار داشت که مبتنی بر منطق عقلانیت در دقیقه نود است که ناگزیر از مذاکره و توافق بود. وضعیت کنونی ایران نیز متأثر از خروج یکجانبه آمریکا و سیاست فشار حداکثری در کنار سایر عوامل داخلی وضعیتی غیرقابل تداوم است که احیای برجام را به شکل مشابهی توجیه میکند. موفقیت در دیپلماسی همواره تابعی از سایر منابع قدرت در کنار هنر مذاکره است و با توجه به منابع و ظرفیتهای در دسترس، باورم این است که برجام بهترین دستاوردِ ممکن - نه لزوما مطلوب- بوده و بنابراین احیای آن یعنی بازگشت به نقطه صفر با توجه به وضع موجود، دستاوردی بزرگتر و البته اجتنابناپذیر محسوب میشود.
۲- برجام گواهی است بر اینکه آمریکا، مهمترین مسئله سیاست خارجی جمهوری اسلامی و درعینحال راهحل مسائل آن نیز هست: برجام زمانی شکل گرفت که آمریکا در قالب گروهی با ایران وارد تعاملی هدفمند شد و زمانی که بیقاعده از آن خارج شد برجام در آستانه مرگ قرار گرفت و هیچیک از طرفین نتوانستند آن را سر پا نگه دارند؛ اما امروز با بازگشت دوباره آمریکا فرایند احیای محتضر در حال اجراست. این در نظریه رژیمهای بینالمللی مورد اجماع نسبی است که بدون حضور و اراده قدرت هژمونیک هیچ رژیم همکاری شکل نمیگیرد و در صورت تعارض رژیمها با منافع قدرت هژمون، همکاری ناممکن خواهد بود. توافقاتی که بر مبنای رژیمهای همکاری در موضوعات قدرت سخت شکل میگیرند، بدون حضور و اراده آمریکا بیثبات خواهند بود.
۳- مسئله دشمنی جمهوری اسلامی با آمریکا، دائمی است: هویت جمهوری اسلامی در فرهنگی تعارضی و در قالبی دگرمحور مبتنی بر دشمنی با آمریکا -استکبار جهانی- بنا شده است و این قاعده تکوینی همه قواعد تنظیمی و هنجارهای ساختار معنایی جمهوری اسلامی را شکل داده و به تبع آن سلسله مراتبی از اقتدار سیاسی در درون جمهوری اسلامی مبتنی بر آن شکل گرفته که متصلب و تغییرناپذیر است؛ به عبارت دیگر این دشمنی به یک جبر ساختاری بدل شده که با تصمیم کارگزاری تغییریافتنی نخواهد بود. میزان دسترسی به منابع تخصیصی و اقتداری در درون این ساختار تابعی مستقیم از میزان تعهد به قاعده تکوینی استکبارستیزی است و هر شکلی از تعدیل یا تغییر در این قاعده میتواند به جابهجاییهایی در سلسله مراتب اقتدار بینجامد که قطعا به مقاومتهای عملی از سوی طرفداران وضع موجود خواهد انجامید.
در مجموع میتوان گفت هدف غایی سیاست خارجی جمهوری اسلامی که همه رویکردها و استراتژیها ذیل آن و در راستای آن تعریف شده است؛ یعنی استکبارستیزی تغییرناپذیر است. من این سلسله مراتب اقتدار را حداقل در میانمدت باثبات میبینم؛ پس راهکار را باید با فرض ثبات وضع موجود جستوجو کرد.
۴- مدیریت دشمنی با آمریکا اجتنابناپذیر است: آمریکا تنها هایپرپاور موجود در جهان است که مشخصا در حوزههای امنیتی و نظامی بیبدیل است. با توجه به وزن، دامنه و برد نسبی قدرت آمریکا به ایران، دشمنی عملی با این کشور برای ایران پرهزینه است. جبر ساختاری در تداوم دشمنی به موازات هزینههای بسیار بالای آن، مدیریت کنترلشده این دشمنی را اجتنابناپذیر میکند.
۵- برای مدیریت این دشمنی، دولتهای دموکرات در آمریکا برای جمهوری اسلامی مزیت و فرصت محسوب میشوند: نخست اینکه دموکراتها در سیاست داخلی و خارجی لیبرالهایی آزادیخواه هستند؛ اما جمهوریخواهان بهویژه در گرایشهای راست افراطی عمدتا رویکردی رئالیستی به سیاست خارجی دارند. لیبرالها میان سیاست داخلی و خارجی ماهیتا تمایزی قائل نیستند و ارزشهای لیبرالی یعنی آزادی و حقوق بشر را جهانی و مبتنی بر حقوق طبیعی انسانها میدانند؛ درحالیکه رئالیستها میان داخل و خارج تفاوتی جوهری مفروض دارند؛ آنها داخل را عرصه آزادی، حقوق بشر و اخلاق میدانند؛ اما در خارج، محیطی آنارشیک را تصویر میکنند که بر قواعدی غیرمدنی و مبتنی بر روابط قدرت استوار است.