با شکایت مرد برجساز، تیمی از ماموران آگاهی تهران به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت وارد عمل شدند و با حضور در محل سرقت در شمال تهران تحقیقات را آغاز کردند. پس از بررسی دوربینهای مداربسته مشخص شد که دزدان، ۲ مرد بودند که صورت خود را با نقاب پوشانده و کلاهی بر سرشان داشتند. دزدان نقابدار به راحتی و با در اختیار داشتن کلید وارد ساختمان شده و توانسته بودند نقشه سرقت را عملی کنند.
همه چیز از روزی شروع شد که زن جوان شوهرش را در یک سانحه رانندگی از دست داد. او وقتی متوجه شد که پدر شوهرش حاضر نیست پولی از ارثیه به او بپردازد، تصمیم گرفت برای انتقامجویی دست به سرقت از خانه وی بزند، اما باورش نمیشد که اسرار این سرقت میلیاردی خیلی زود فاش شود. تحقیقات پلیس پایتخت در این پرونده با شکایت مرد برجسازی که میگفت دزدان به خانهاش دستبرد زدهاند، آغاز شد.
به گزارش اعتماد، شاکی گفت: «چند روز قبل به همراه پسر و همسرم به سفر رفتیم، اما وقتی برگشتیم متوجه شدیم که یکی از اتاقها کاملا به هم ریخته است. این درحالی بود که قفل ورودی در سالم بود. همان موقع متوجه شدم که در گاوصندوق باز است. من این گاوصندوق را داخل دیوار کار گذاشته بودم که کاملا مخفی بود، اما سارقان آن را باز کرده و محتویات داخل آن را که دلار، طلا و سکه بود سرقت کرده بودند. آنها علاوه بر این، تعدادی تابلوفرش نفیس که هرکدام ارزش میلیاردی داشت را به همراه تبلت و لپتاپهای داخل خانه دزدیده بودند که ارزش اموال سرقتشده چندین میلیارد تومان بود.»
با شکایت مرد برجساز، تیمی از ماموران آگاهی تهران به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت وارد عمل شدند و با حضور در محل سرقت در شمال تهران تحقیقات را آغاز کردند. پس از بررسی دوربینهای مداربسته مشخص شد که دزدان، ۲ مرد بودند که صورت خود را با نقاب پوشانده و کلاهی بر سرشان داشتند. دزدان نقابدار به راحتی و با در اختیار داشتن کلید وارد ساختمان شده و توانسته بودند نقشه سرقت را عملی کنند. این در حالی بود که همه شواهد نشان میداد پشت پرده این سرقت فردی آشنا بوده که کلید خانه شاکی را در اختیار داشته و از محل مخفی شدن گاوصندوق نیز باخبر بوده است. در این شرایط ماموران تحقیقات خود را روی آشنایان مرد برجساز متمرکز کردند، اما سرنخی از سارقان به دست نیامد تا اینکه چندی بعد نوه ۷ ساله شاکی اسرار سرقت را فاش کرد.
چند روز پس از این سرقت، شاکی راهی اداره پلیس شد و پرده از اسرار سرقت برداشت. او گفت: «عروس من برای انتقامجویی، سارقان نقابدار را اجیر کرده است تا خانه مرا خالی کنند.» او گفت: «چند روز قبل در جمع خانوادگی نشسته بودیم که صحبت از دستبرد دزدان به خانه من شد. اقوام و بستگانم میپرسیدند که آیا دزدان دستگیر شدهاند یا نه. همان شب نوههایم در خانهام بودند که یکی از آنها مرا صدا زد. نوه ۷ سالهام با زبان کودکانهاش به من گفت که مادرش در این سرقت نقش دارد. نوهام میگفت که صدای مکالمات تلفنی مادرش را شنیده و متوجه شده که او دزدان را به خانه من فرستاده است.»
شاکی در ادامه گفت: «هرچند گفتههای نوهام موجب حیرت من شد، اما شکی ندارم که پشت پرده این سرقت کسی جز عروسم نیست. او بعد از مرگ پسرم اخلاق و رفتارش بهشدت تغییر کرده بود و به نظر میرسید از ما کینه به دل دارد. با این اظهارات، ماموران عروس خانواده را دستگیر کردند و هرچند او در بازجوییهای اولیه ادعای بیگناهی میکرد، اما وقتی شواهد را علیه خود دید لب به اعتراف گشود و اسرار سرقت را فاش کرد. او گفت که برای انتقامجویی ۲ مجرم سابقهدار را اجیر کرده تا به خانه پدر شوهرش دستبرد بزند. با اطلاعاتی که او در اختیار تیم تحقیق قرار داد، ۲ سارق اجیر شده که مجرمانی سابقهدار در زمینه سرقت خانه بودند دستگیر شدند و با قرار قانونی هر سه مجرم در اختیار ماموران اداره آگاهی تهران قرار گرفتند.»
زن جوان متولد ۱۳۶۳ است و ۲ فرزند دارد. او میگوید برای انتقام از خانواده همسرش، نقشه دستبرد به خانه آنها را طراحی کرده است، اما فکر نمیکرد دستش رو شود.
چرا از خانواده همسرت کینه به دل داشتی و نقشه سرقت از خانه پدرشوهرت را طراحی کردی؟
آنها حق من و بچههایم را ندادند و همین موجب شد تا آتش کینه در دلم روشن و روزبهروز شعلهورتر شود.
بیشتر توضیح بده؟
شوهرم چندینماه قبل در جریان یک سانحه رانندگی جانش را از دست داد. مرگ ناگهانی شوهرم موجب شد تا بهشدت دچار افسردگی شوم. از سوی دیگر ۲ فرزند هم داشتم که یکی از آنها دختری ۷ ساله و دیگری پسری ۳ ساله است. باید هم نقش مادر را برایشان بازی میکردم هم پدر، اما خیلی شرایط سختی بود. خودم در یک شرکت خصوصی کار میکردم که درآمدم کفاف خرج و مخارج زندگی را نمیداد. پدرشوهرم گاهی به بچهها کمک مالی میکرد، اما آنطور که باید هوایمان را نداشت تا اینکه شنیدم یکی از ملکهایش را فروخته و پولش را بین برادرشوهرهایم تقسیم کرده است. او ارث و میراث شوهرم را نداد و به همین دلیل تصمیم گرفتم از راه قانونی پیش بروم. میخواستم از پدرشوهرم شکایت کنم، اما وقتی بیشتر تحقیق کردم متوجه شدم که براساس قانون هیچ ارثی به شوهرم تعلق نمیگیرد، چون او قبل از پدرش فوت شده بود. ظاهرا براساس قانون چنانچه فرزند زودتر از پدرش فوت شود هیچ ارثی به او تعلق نمیگیرد. وقتی متوجه این قانون شدم خیلی به هم ریختم و تصمیم گرفتم هرطور شده از پدرشوهرم انتقام بگیرم، اما نمیدانستم چه راهی را باید انتخاب کنم.
چه شد که سرقت را انتخاب کردی؟
یک شب که در جمع دوستانم حاضر شدم، وقتی آنها حال و احوالم را پرسیدند جریان را برایشان تعریف کردم. به آنها گفتم که میترسم دیگر هیچ پولی از ارثیه پدرشوهرم به ما تعلق نگیرد. پدرشوهرم مرد خیلی پولداری است که در جریان رفتوآمد به خانهاش متوجه شدم که به تازگی دلار و طلا خریده است. آن شب یکی از دوستانم پیشنهاد داد تا برای انتقام، سارقی اجیر کنم تا به خانه پدرشوهرم دستبرد بزند. ابتدا ترسیدم که چنین ریسکی کنم، اما وقتی بیشتر فکر کردم با خود گفتم این حق و سهم بچههایم است. بنابراین به سراغ دوستم رفتم و او ۲ مجرم سابقهدار به من معرفی کرد. آنها حاضر شدند در ازای دستمزد به خانه پدرشوهرم بروند و دست به سرقت بزنند.
نقش تو در این ماجرا چه بود؟
من دسته کلید خانه پدرشوهرم را برداشتم و از روی آن ساختم. سپس آن را در اختیار دزدان سابقهدار قرار دادم و منتظر ماندم تا اینکه زمان سرقت رسید؛ شبی که خانواده شوهرم راهی سفر شدند و دزدان با کلید پا در آنجا گذاشتند من جای گاوصندوق و رمز آن را در اختیار سارقان قرار دادم و آنها با اطلاعاتی که داشتند سرقت را اجرا کردند.