توی اتوبان نواب یه موتوری گیر داده بود این چه قیافه ایه درست کردی؟ برو بچسب به زندگیت. خلاصه زیر لب یه ذکر یا زینب گفتم تا بره رد کارش، اما تا پیچیدم تو آزادگان یه وانتی گفت بزن بغل. بار فروش بود. کلی بهم میوه داد که تو مسیر جون داشته باشم ...
توی اتوبان نواب یه موتوری گیر داده بود این چه قیافه ایه درست کردی؟ برو بچسب به زندگیت. خلاصه زیر لب یه ذکر یا زینب گفتم تا بره رد کارش، اما تا پیچیدم تو آزادگان یه وانتی گفت بزن بغل. بار فروش بود. کلی بهم میوه داد که تو مسیر جون داشته باشم ...
عمو رضا تصویر شهید ابراهیم هادی را روی پیراهنش دارد و میگوید من سرباز شهید هادی هستم، سال قبل را سوار بر موتور شهید ابراهیم تا کربلا رفته. شغلش؟ «آخر هفتهها میروم سر مزار شهید ابراهیم، کتابش را میفروشم. این هم روزی ماست.»
کدام گردان بوده؟ چند سال در صف رزمندهها بوده است؟ «نبودم. ما در رفتیم که ماندیم. رزمنده یعنی شهید ابراهیم. او که ماند و الان جایش آن بالاهاست. ما که ماندیم که اسم مان رزمنده نیست…
اینجا اولین ایستگاه راه کربلاست، یک ساعتی بعد از تهران؛ درست در مرز دو استان تهران و مرکزی.
اذان مغرب دوم شهریور ماه که تلاوت میشود، اتوبوسها یک به یک از راه میرسند. عطر قیمه نذری در محیط پیچیده، علیرضا عسگریان مجری تلویزیونی در استودیوی کوچک و اختصاصی موکب مشغول اجرای برنامه است، مقامات استانی پس از نماز به جمع زائران آمدند و بیش از ۲۰۰ خادم داوطلب از شهرهای اطراف یعنی زرندیه، پرند، رباط کریم و نیروهای داوطلب منطقه ویژه سرزمین ایرانیان، مشغول خدمت رسانی به زائران هستند.
موکبی که در شب اول میزبان حدود ۱۰۰ اتوبوس حامل زائران از تهران و کرج و دیگر شهرها به مقصد مرز مهران بود.
حاج مجید محسنیان برای زائرین مداحی میکرد، محسن وطنی شاعر آیینی برای شان ذکر مصیبت میخواند و گوشهای کودکان و نوجوانان اربعین اولی روی شاسیهای کوچک نقاشی میکشیدند. علیرضای هشت ساله، عشق به حسین (ع) را در شمشیرها دیده بود و زهرای کوچک، اتوبوس را تصویر کرده بود و جادهای که میرود به سوی عتبات…
عمو رضا، اما دوچرخه مزین به تصویر شهید ابراهیم هادی را زیر علامت وسط موکب گذاشته بود و از مسیر دشوارش میگفت: «هفت روزی راه دارم. روز قبل سفرم تو هیات تجریش برام گلریزون گرفتن. پولی که دادن، شد پول تعویض لاستیک هام. ولی خدا بزرگه… میرم و میرسم. رکاب میزنم تا خود کربلا. روزی حدود صد کیلومتر برم، روز اربعین هم، خود کربلام.»
او البته در همین شروع سفر دو روایت جالب هم داشت: «توی نواب یه موتوری گیر داده بود این چه قیافه ایه درست کردی؟ برو بچسب به زندگیت. خلاصه زیر لب یه ذکر یا زینب گفتم تا بره رد کارش، اما تا پیچیدم تو آزادگان یه وانتی گفت بزن بغل. بار فروش بود. کلی بهم میوه داد که تو مسیر جون داشته باشم. مردم مون این جوری با معرفتن.»
او بعد از نماز صبح عازم کربلاست. مثل چند آتش نشان داوطلب اسلامشهری که میگفتند برای هشتمین اربعین است که میروند برای خدمت به زائران ایرانی: «اصل کار به نظرم فردای اربعین است. برادران عراقی تا روز اربعین سنگ تمام میگذارند، اما این جمعیت زوار که پشت مرز هستند، درست از فردای اربعین آن هم در این گرما تا بازگشت به خانههای شان کار دشواری دارند. ما امیداوریم آن دو سه روز بعد اربعین بتوانیم حتی اگر شده آبی به دست زوار بدهیم.»
اتوبوسها یک به یک میآیند و میروند و حجت الاسلام ابراهیمی امام جمعه زرندیه میگوید: «نمی دانید این چه افتخار بزرگیست که امسال هم در منطقه ویژه سرزمین ایرانیان میزبان زوار عتبات هستیم. یاد روزهای جنگ میافتم. هر بسیجی که به خط میزد، میگفت میروم برای آزادی کربلا. امروز و این شکوه را ببینید. دو ملت در کنار هم و دوش به دوش هم و در عین برادری میروند به زیارت اباعبدالله و سرنوشت صدام متجاوز را هم ببینید. این برای مردم استان ما افتخار بزرگی است که اولین میزبان زوار در موکب ایستگاه اول راه کربلا هستیم. خداقوت میگویم به بانیان این موکب.»
موکبی که رضا قدیمی مدیر اجرایی برگزاری اش میگوید: «من سالها در مرز مهران و در یک مدرسه توفیق موکب داری داشتم، اما موکب ایستگاه اول راه کربلا اهمیتش در جای قرار گیری آن است. ما تقریبا اینجا در طول این مدت ده، دوازده شب میزبان زائرانی هستیم که پس از توقف در موکب ما دیگر میتواند توقف بعدی شان ایلام یا مرز مهران باشد. ما اینجا نمازخانه بزرگ، بیش از ۳ هکتار فضا و بیش از ۶۰ سرویس بهداشتی برای زائرین فراهم کرده ایم. حضور پزشک مستقر، صدور زائرکارت برای زوار و برنامههای فرهنگی و مذهبی در کنار پذیرایی روزانه برای حدود ۶ هزار نفر و سه وعده غذای اصلی از دیگر برنامههای ما در این موکب است.»
امسال به نظر میرسد با پایان همه گیری کرونا و ساماندهی بهتر مرزها، شاهد استقبال باشکوه زائران و عاشقان اباعبدالله از مراسم اربعین حسینی باشیم.
منبع:مبلغ