ترنج موبایل
کد خبر: ۸۶۰۵۸۹

نشنال اینترست گزارش می‌دهد؛

استراتژی نوین چین در خاورمیانه

استراتژی نوین چین در خاورمیانه

«چین به واسطه مجامع مختلف و برگزاری نشست‌های گوناگون با حضور مقام‌های ارشد، همکاریهایش با کشور‌های عربی را نهادینه می‌کند و از تعهد بلندمدت خود در قبال خاورمیانه خبر می‌دهد.»

تبلیغات
تبلیغات

استراتژی نوین چین در خاورمیانه فرارو- مردخای چازیزا، نویسنده و پژوهشگر در حوزه سیاست خارجی چین

به گزارش فرارو به نقل از نشنال اینترست ؛ در قرن بیست و یکم، چین تغییراتی جدی را در سیاست خارجی خود اعمال کرده و به سمت ایجاد شبکه‌ای از مشارکت‌ها برای توسعه نفوذ راهبردی خود حرکت کرده است. برخلاف اتحاد‌های سنتیِ غربی که بر قرارداد‌های رسمی نظامی متمرکز هستند، چهارچوب دیپلماتیک چین با یک شبکه از همکاری‌های انعطاف‌پذیر و منفعت‌محور شناحته می‌شود.

این همکاری‌ها چین را قادر می‌سازند تا با شرایط متغیر سازگار باشد و البته که نفوذ جهانی خود را نیز توسعه بخشد. آن‌ها همچنین همکاری‌ها را در بحبوحه تنش‌های ژئوپلیتیکیِ اجتناب ناپذیر تسهیل می‌کنند و به چین اجازه می‌دهند تا با طیفی از دولت‌های مختلف تعامل داشته باشد و در عین حال، از اهداف راهبردی خود نیز محافظت کند. همچنان که پکن به اوج‌گیری خود به عنوان یک قدرت جهانی ادامه می‌دهد، سیاست خارجی مشارکت جویانه اش نقشی مهم در شکل دهی به تعاملات این کشور با جامعه بین المللی و تلاش هایش جهت اصلاح نظم بین المللی بازی می‌کند.

ساختار همکاری‌های جهانی چین

راهبرد دیپلماتیک چین مبتنی بر بکارگیری سلسله مراتب پیچیده‌ای از مشارکت‌ها و همکاری‌ها جهت دسته بندی روابط بین‌المللی این کشور است. موضوعی که بازتاب دهنده سطوح مختلفی از همکاری و اهمیت راهبردی است. در حالی که این مساله به صورت رسمی تدوین نشده، این مشارکت‌ها و همکاری‌ها می‌توانند در قالب‌های نظیر در همه حال، جامع، راهبردی، و آینده‌نگرانه توصیف شوند. چین با طیف متنوعی از کشور‌های جهان که رویکرد‌های خاص خود را به نظام بین‌الملل دارند ارتباط دارد و همین مساله حاکی از انعطاف‌پذیری بالای پکن در حوزه مذکور است.

از زمان پایان جنگ سرد، چین بیش از ۲۰ نوع قرارداد مشارکت راهبردی با حدودا ۱۰۰ کشور جهان و بیش از ۱۰ سازمان منطقه‌ای نظیر اتحادیه اروپا، اتحادیه آفریقا، آ سه آن، و اتحادیه عرب، به مرحله اجرا گذاشته است. این همکاری‌ها از منظر سلسله‌مراتبی سازمان‌یافته هستند و طیفی از موضوعات نظیر تجارت و قرارداد‌های مشارکت راهبردی در سطوح بالای نظامی و امنیتی را دربر می‌گیرند.

پکن توافق‌های راهبردی خود را در منطقه خلیج فارس در سه سطح و با توجه به اهمیت اقتصادی و ژئوپلیتیکی هر کشور تنظیم کرده است. اولین سطح «مشارکت راهبردی جامع» با ایران، عربستان سعودی و امارات متحده عربی است که این موضوع اهمیت این کشور‌ها در حوزه دیپلماسی منطقه‌ای و سیاست امنیت انرژی چین را برجسته سازی می‌کند. سطح دوم «مشارکت راهبردی» با عراق، کویت، عمان و قطر است که اگرچه ماهیتی قوی دارد، اما از مشارکت راهبردی جامع ضعیف‌تر است.

سطح سوم که دربرگیرنده یمن می‌شود، «روابط همکاری‌جویانه دوستانه» را شامل می‌شود که حوزه‌ای محدودتر دارد. این رویکرد سطح به سطح چین بازتاب دهنده دیپلماسی عملگرا و منفعت‌محور این کشور است که به آن اجازه می‌دهد تا پیوند‌های اقتصادی و امنیتی خود را تعمیق کند و در عین حال، توازنی قابل تامل را از منظر ژئوپلیتیک در منطقه‌ای مملو از نوسان و تغییر برقرار سازد.

چین از رهگذر تقویت همکاری‌های مشارکت جویانه، دسترسی ادامه‌دار خودش به منابع حیاتی انرژی را میسر می‌کند و نفوذ اقتصادی اش را هم توسعه می‌بخشد و البته که نفوذ منطقه‌ای خود را بدونِ به چالش‌کشیدن نظم ژئوپلیتیکی موجود گسترش می‌دهد. این راهبرد، توانایی این کشور جهت مدیریت رقابت‌های پیچیده و بهره گیری از دیپلماسی اقتصادی جهت تحکیم موقعیت خود به عنوان یک بازیگر کلیدی خارجی در منطقه خلیج فارس را ممکن می‌کند.

همکاری‌های جامع و چهارچوب «عصر جدید»

«جامعه‌ای با سرنوشت مشترک» و «عصری جدید»، ستون‌های اصلی راهبرد دیپلماتیک فعلی «شی جین پینگ» رئیس جمهور چین هستند. این مفاهیم بازتاب دهنده دیدگاه چین در مورد بازآرایی نظم جهانی در هماهنگی با جاه‌طلبی‌های راهبردی و مقابله با نفوذ آمریکا است.

«جامعه‌ای با سرنوشت مشترک» به یک اهرم کلیدی چین در حوزه سیاست خارجی این کشور تبدیل شده که بازتاب دهنده جاه طلبی چین برای ایجاد یک محیط بین المللی مطلوب همسو با مدل حکمرانی خود و بلندپروازی‌های رهبری این کشور است. چین چهارچوبِ «جامعه‌ای با سرنوشت مشترک» را با دست کم ۲۲ کشور و حتی به صورت بالقوه کشور‌های بیشتر به امضا رسانده است. برخی کشور‌ها این چهارچوب مد نظر چین و اصول آن را بدون اینکه به صورت رسمی امضا کنند پذیرا هستند. با این دستورکار، پکن اتحاد دیپلماتیک و تقویت شبکه‌ای از دولت‌ها که به چشم انداز‌های مطلوب آن مبنی بر شکل‌دهی به همکاری‌های جهانی متعهد هستند را ایجاد می‌کند.

در عین حال، چهارچوب «عصری جدید» که در قانون اساسی حزب کمونیست چین در سال ۲۰۱۷ گنجانده شده، ادراکات چینی در مورد تغییر دینامیسم‌های قدرت جهانی را برجسته سازی می‌کند. این مفهوم صرفا ماهیت لفظی و شفاهی ندارد بلکه بازتاب دهنده ارزیابی جدید پکن نسبت به روابط بین الملل هستند و بر رهبری چین در شکل‌دهی به نظم جهانی پساغربی تاکید دارند.

کشور‌هایی که در قالب دکترین "ساخت عصر جدیدِ" دولت چین قرار می‌گیرند، به طور خاص با چشم‌انداز‌های ژئوپلیتیکی دولت چین همزادپنداری دارند. این مساله به ویژه در زمینه مقاومت در برابر چهارچوب‌های حکمرانی غرب محور و نفوذ اقتصادی قدرت‌های غربی قابل مشاهده است. این چهارچوب‌ها در کنار هم تلاش‌های چین جهت استقرار یک ساختار جایگزین جهانی که نفوذ این کشور را تحکیم می‌کنند و در عین حال، هژمونی و قدرت‌های غربی سنتی دنیا را به چالش می‌کشند، به نمایش می‌گذارند.

همکاری‌های چین در آفریقا و خاورمیانه

نشست سال ۲۰۲۴ مجمع همکاری‌های چین و آفریقا در نوع خود یک نقطه عطف بزرگ را در قالب روابط دو طرف از رهگذر توسعه پیوند‌های چین با همه کشور‌های آفریقایی ایجاد کرد. جاه طلبی راهبردی چین جهت تحکیم نفوذش در قاره آفریقا در بحبوحه تغییر دینامیسم‌های قدرت جهانی، از رهگذر بازآرایی نگاه چین به آفریقا و تبدیل این قاره به شریک مطمئن خود برای تمامی فصول که با هم به دنبال ایجاد عصری جدید و سرنوشتی مشترک هستند، نمود یافته است. این رویکرد سبب شده تا چین بازیگر اصلی و بانفوذ قاره آفریقا باشد و رقبای غربی این کشور تا حدی زیادی در قاره سیاه تضعیف شوند.

این رویکرد چین به آفریقا به طور مستقیم منافع راهبردی آمریکا را به خطر انداخته و اقدامی در راستای تغییر نظم بین المللی در نظر گرفته می‌شود. آفریقایی‌ها از طریق توسعه روابط با چین نوعی توازن را علیه غربی‌ها ایجاد می‌کنند. در مورد منطقه خاورمیانه نیز همچون آفریقا، شاهد ترکیبی از عملگرایی اقتصادی و رویکرد متنوع‌سازی راهبردی چین هستیم. چین برخلاف آفریقا، در مورد خاورمیانه، بیش از اینکه بر چهارچوب‌های مشارکت چند جانبه معطوف باشد، عمدتا متمرکز بر روابط دوجانبه با کشور‌های این منطقه است. این همکاری‌ها متمرکز بر مشارکت اقتصادی، امنیت انرژی، و سرمایه گذاری در زیرساخت‌ها هستند.

علی رغم حضور فزاینده و رو به رشد چین در خاورمیانه، این نفوذ با برخی مولفه‌ها تعدیل می‌شود که از جمله آن‌ها می‌توان به پیچیدگی‌های سیاست در منطقه، محدودیت‌های جغرافیایی، و کنشگری راهبردی و نقش خاصِ بعضی دولت‌های خاورمیانه اشاره کرد. رویکرد‌های کلان امنیتی آمریکا نیز تا حد زیادی جاه‌طلبی‌های ژئوپلیتیکی گسترده‌ترِ چین را محدود و مهار می‌کنند.

با این همه، چین به افزایش تدریجی همکاری‌های خود با خاورمیانه ادامه می‌دهد. در این رابطه، چین از سازوکار‌های چندجانبه برای توسعه پیوند‌های خود با کشور‌های عربی استفاده می‌کند که نمود عینی آن را می‌توان در قالب مجمع همکاری‌های چین و دولت‌های عربی مشاهده کرد. نهادی که در سال ۲۰۰۴ ایجاد شد و در پیشرفت روابط چین و اعراب نقشی مهم داشته است. شی جین پینگ رئیس جمهور چین تاکید کرده که دومین نشست چین و کشور‌های عربی در سال ۲۰۲۶ برگزار خواهد شد و این مساله از تعهد بلندمدت چین به کشور‌های عربی حکایت دارد. این رویکرد حاکی از اراده چین برای حضور بلند مدت در منطقه خاورمیانه و کنشگری محوری در قالب معادلات کلان ژئوپلیتیکی و اقتصادی آن است.

راهبرد دیپلماتیک در حالِ تحول چین

راهبرد دیپلماتیک در حال تحولِ چین که عمدتا از طریق چهارچوبِ «جامعه‌ای با سرنوشت مشترک» دنبال می‌شود، بازتاب دهنده جاه‌طلبی گسترده‌تر این کشور در بازآرایی نظم جهانی و در عین حال، گسترش نفوذش در مناطق مختلف آن است. چین با بهره گیری از یک نظام مشارکتی و همکاری جویانه چندلایه، پیچیدگی‌های ژئوپلیتیکی را مدیریت کرده و حضورش در مناطق کلیدی نظیر آفریقا و خاورمیانه را افزایش داده است. روند فزاینده نهادینه سازی ابتکار‌های دیپلماتیک این کشور از اراده چین برای ایفای نقش رهبری در جهان در بلندمدت حکایت دارد.

با این حال، رویکرد چین عاری از چالش هم نیست و این مساله در بحبوحه رقابت‌ها راهبردی، مولفه‌های منطقه‌ای، و تداوم نفوذ غرب در شکل دهی به همکاری‌های بین المللی، ابعاد جدی تری را به خود می‌گیرد. در شرایطی که چین بر شدت تعملات خود با کشور‌های مختلف جهان می‌افزاید، پایداری و در عین حال سازواری مدل همکاری دیپلماتیک این کشور از نقشی مهم در تعیین کارآمدی سیاست‌هایش برای ایجاد تغییر در روابط بین الملل برخوردارند.

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات