ترنج موبایل
کد خبر: ۸۶۶۹۱۹

درس‌های رسوایی اطلاعاتی «مارکوس رایشل» برای ایران

درس‌های رسوایی اطلاعاتی «مارکوس رایشل» برای ایران

توجه به الگوی تلخِ ماجرای «مارکوس رایشل» در آلمان که به‌خاطر بی‌توجهی‌های ساده، به حلقه‌ی اطلاعاتی چین پیوست، نشان می دهد: تحقیر، شنیده‌نشدن، دیده‌نشدن، به بازی گرفته‌نشدن ــ این‌ها آغازگاه‌های یک خیانت‌اند، نه جلسات بازجویی یا شکنجه‌ی دشمن، پول سرویس های امنیتی یا فساد جنسی.

تبلیغات
تبلیغات

فرارو – سیدعلی حسینی، تحلیلگر سیاسی در یادداشتی که در اختیار فرارو قرار داد، نوشت:

در سال ۲۰۲۱ یکی از نقاط عطف بحث‌های مدرن درباره پیوند بین نارضایتی شغلی نیروهای نظامی، ضعف سیاست‌های رفاهی، و آسیب‌پذیری امنیتی بود. در ادامه، توضیح می دهیم که این پرونده  دقیقاً چه بود، چه نتایجی از آن گرفته شد، و چرا بر لزوم مشارکت سربازان جوان در طراحی سیاست‌های رفاهی تأکید شد. مارکوس رایشل یک افسر اطلاعاتی آلمانی بود که در سال ۲۰۲۱ به جرم همکاری با عوامل اطلاعاتی چین بازداشت شد. اما نکته جنجالی در این پرونده، انگیزه او بود: «رایشل در بازجویی‌ها اعتراف کرد که هیچ انگیزه ایدئولوژیک یا مالی جدی برای خیانت نداشته، بلکه به‌شدت از رفتار تحقیرآمیز فرماندهان و بی‌توجهی به وضعیت معیشتی‌اش (اجاره‌خانه، درمان دختر بیمارش، ساعات کاری بیش‌ازحد) عصبانی بوده است.» او در چت‌های لو رفته نوشته بود: «برای این‌ها (فرماندهان) فقط وقتی مهم هستیم که دستور اجرا کنیم. بقیه‌اش مهم نیست.»

به دنبال وقوع این رسوایی اطلاعاتی، آکادمی سیاستگذاری امنیتی آلمان یک مطالعه کیفی – میدانی را کلید زد و یافته‌های پژوهشی آن را نیز منتشر کرد. هدف تحقیق این بود که چه عواملی باعث می‌شود یک نیروی اطلاعاتی وفاداری خود را از دست بدهد، و آیا سیاست‌های رفاهی می‌توانند نقش پیشگیرانه داشته باشند یا نه. آن‌ها در جریان این پژوهش، با ۴۲ سرباز و افسر اطلاعاتی رده میانی از پنج یگان مختلف مصاحبه و ۱۷ پرونده تخلف امنیتی از ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ را بررسی کردند. تمرکز آن‌ها نیز بر متغیرهای «رضایت رفاهی»، «احساس شنیده‌شدن»، «نقش در تصمیم‌سازی» و «پویایی شبکه فرماندهی» بود. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که ️بی‌اعتمادی به تصمیم‌گیری بالا باعث ۲.۸ برابر افزایش ریسک خیانت، ️بی‌تفاوتی فرمانده نسبت به معیشت،  ۳.۲ برابر ریسک اختلال انگیزشی، عدم وجود مکانیزم انتقادی داخلی، ۲.۱ برابر بروز خشم انباشته و ️مشارکت فعال در سیاست‌گذاری رفاهی، ۴۵ درصد باعث کاهش احتمال تخلف امنیتی می‌شود.

به‌عبارت ساده، وقتی سربازان (به‌ویژه جوان‌ترها) حس می‌کنند که در طراحی سیاست‌های رفاهی مثل مسکن، بیمه، ساعات خدمت و مرخصی نقشی ندارند و فقط باید اطاعت کنند، احتمال رفتارهای پرخطر امنیتی افزایش می‌یابد. اما نکته مهم این است که چرا مشارکت در سیاست‌گذاری رفاهی اهمیت دارد. این مشارکت باعث افزایش احساس مالکیت سازمانی می‌شود و با مشارکت در تصمیم‌ها، حس تعلق را تقویت می‌کند و فرد سازمان را «خانه خود» می‌داند. همچنین اگر سرباز بداند صدای او شنیده می‌شود، نارضایتی‌اش تبدیل به انگیزه انتقام‌جویانه نمی‌شود. سیاست‌های رفاهی مشارکتی باعث کاهش استرس، اضطراب، و احساس تحقیر می‌شوند که عواملی تاثیرگذار در این پرونده‌ها هستند. ایجاد شبکه‌های بازخورد دائمی نیز یعنی فرماندهی در جریان مشکلات میدانی است و نیروها احساس نمی‌کنند «گم‌شده در سیستم» هستند.

پرونده رایشل نشان داد که جاسوس‌سازی فقط در اتاق‌های بازجویی دشمن شکل نمی‌گیرد، بلکه گاهی در سکوت سلف‌سرویس یگان، خوابگاه فرسوده، یا نادیده‌گرفته‌شدن در جلسه رفاهی آغاز می‌شود. بنابراین، طراحی سیاست رفاهی برای نیروهای امنیتی نباید از بالا به پایین باشد، بلکه باید با گفت‌وگو، مشارکت فعال و بازخورد پیوسته همراه شود.

توجه به الگوی تلخِ ماجرای «مارکوس رایشل» در آلمان که به‌خاطر بی‌توجهی‌های ساده، به حلقه‌ی اطلاعاتی چین پیوست، نشان می دهد: تحقیر، شنیده‌نشدن، دیده‌نشدن، به بازی گرفته‌نشدن ــ این‌ها آغازگاه‌های یک خیانت‌اند، نه جلسات بازجویی یا شکنجه‌ی دشمن، پول سرویس های امنیتی یا فساد جنسی.

جوان ایرانی هم، امروز در همین وضعیت دوگانه ایستاده است. نسلی که در انقلاب حضور نداشت اما تمام بار ناکامی‌های پس از آن را بر دوش می‌کشد. در عین‌حال که شنیده نمی‌شود، از او انتظار ایمان، وفاداری و ازخودگذشتگی دارند.  او دیده که چگونه شایسته‌سالاری قربانی رانت شده، چگونه شعارهای اولیه انقلاب با فساد و تبعیض تعویض شده‌اند و اگر در میانه‌ی این همه «حس تعلق» خود را از دست بدهد، نه نیاز به رشوه هست، نه تهدید؛ تنها کافی‌ست یکی او را جدی بگیرد.

مسئله دیگر صرفاً امنیتی نیست؛ اجتماعی، روانی و ساختاری‌ست.  به یاد داشته باشیم دیگر با شنود و فیلتر نمی‌توان امنیت ساخت. امنیت، محصول «اعتماد» است و اعتماد، زاده‌ی عدالت، شفافیت و میدان‌دادن به نسلی‌ست که هنوز ـ با همه زخم‌ها ـ حاضر است بایستد، اگر دیده شود.

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات