ترنج موبایل
کد خبر: ۸۷۲۷۴۸

ترفندهای قدیمی نتانیاهو روی ترامپ جواب نمی‌دهد

ترامپ دکمه تخریب اتحاد دیرینه را فشار داد!

ترامپ دکمه تخریب اتحاد دیرینه را فشار داد!

در دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ، روابط آمریکا و اسرائیل وارد مرحله‌ای پرتنش و پرابهام شده است. برخلاف حمایت‌های بی‌قیدوبند گذشته، ترامپ با بی‌اعتنایی به منافع تل‌آویو، تعاملاتی مستقل با دشمنان اسرائیل آغاز کرده و سیاست‌هایی چون لغو تحریم‌های سوریه و مذاکره با حماس را پیش برده است. در این میان، نتانیاهو که دیگر قادر به مهار یا فریب ترامپ نیست، با محدودیت‌های تازه در واشنگتن و شکاف روزافزون در روابط دو کشور مواجه شده است.

تبلیغات
تبلیغات

آرون دیوید میلر فرارو- آرون دیوید میلر کارشناس ارشد مسائل بین الملل در بنیاد کارنگی برای صلح بین الملل

 به گزارش فرارو به نقل از نشریه فارن پالیسی، در هفته‌ای که گذشت، یک رسانه‌ اسرائیلی گزارش داد که بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل از عملکرد ران درمر ، مشاور نزدیک و مذاکره‌کننده ارشد پرونده گروگان‌ها عمیقاً ناخشنود است و بر این باور است که درمر در ارزیابی تحولات واشنگتن دچار خطای محاسباتی شده است. طبق این گزارش، درمر با اطمینان خاطر به نتانیاهو گفته بود که ایالات متحده در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ هرگز در مسیر تقابل با اسرائیل قرار نخواهد گرفت؛ تصوری که در عمل خلاف آن ثابت شد. هرچند دفتر نخست‌وزیری این روایت را تکذیب و آن را «شایعه» و «خبر جعلی» توصیف کرد، اما با توجه به رخدادهای اخیر، پذیرش درستی این تحلیل چندان هم دور از ذهن به نظر نمی‌رسد.

از حمایت بی‌دریغ تا بی‌اعتمادی عیان؛ قصه پر فراز و فرود ترامپ و اسرائیل 

پس از نزدیک به چهار ماه سیاستی آشکارا در خدمت منافع اسرائیل، سرانجام نخستین نشانه‌های چرخش در راهبرد واشنگتن پدیدار گشته است. رئیس‌جمهور ایالات متحده این بار بدون آن هماهنگی تنگاتنگ همیشگی با دولت اسرائیل، دست به سوی دشمنان دیرینه آن،  از حماس و حوثی‌ها گرفته تا ایران دراز کرده و اقداماتی انجام داده که تا کنون هیچ‌یک از رؤسای جمهور پیشین خواه دموکرات و خواه جمهوری‌خواه نه جسارت آن را داشتند و نه تمایلش را. اینکه این استقلال تازه‌ی ترامپ از مدار اسرائیل، در نهایت به فشاری پایدار و ماندگار بر تل‌آویو تبدیل خواهد شد یا صرفاً یک مانور مقطعی و تاکتیکی است، همچنان در هاله‌ای از ابهام باقی مانده است.

انتظار اینکه دونالد ترامپ در دور دوم ریاست‌جمهوری خود همان حمایت‌های بی‌قید و شرط پیشین را از اسرائیل تکرار کند، چنان‌که در ذهن بسیاری از محافل اسرائیلی نقش بسته بود،  اکنون بیش از هر زمان دیگری از واقعیت فاصله دارد. دستاوردهای شاخص ترامپ در دوره نخست عمدتاً یک‌جانبه و فاقد پیچیدگی‌های ژئوپلیتیکی عمیق بودند: به‌رسمیت شناختن اورشلیم به‌عنوان پایتخت اسرائیل، انتقال سفارت آمریکا به این شهر و به‌رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بلندی‌های جولان. در مقابل، تحقق توافقات ابراهیم مستلزم تلاش دیپلماتیک و هماهنگی به‌مراتب بیشتری بود. با این حال، ترامپ و نتانیاهو این توافقات را فرصتی مغتنم دیدند برای پیشبرد صلح با کشورهای عربی و گشودن دروازه‌ای به‌سوی روابط نوین منطقه‌ای،  بی‌آنکه ناچار شوند به هزارتوی پرهزینه و حل‌نشدهٔ مسئله فلسطین گام بگذارند.

با این حال، در واپسین ماه‌های دوره نخست ریاست‌جمهوری ترامپ، نشانه‌های پایان آن روابط ویژه و حمایت بی‌دریغ واشنگتن از تل‌آویو که تا آن زمان وجه بارز سیاست کاخ سفید به‌شمار می‌رفت، به‌وضوح نمایان شد. هنگامی که ترامپ در سال ۲۰۲۰ طرح جنجالی «معامله قرن» را به‌عنوان چارچوبی برای صلح میان اسرائیل و فلسطینی‌ها رونمایی کرد، نتانیاهو با اعلام تصمیم خود برای قانونی‌سازی شهرک‌های اسرائیلی در کرانه باختری، خشم رئیس‌جمهور آمریکا را برانگیخت. اقدامی که نه‌تنها آشکارا به طرح ترامپ لطمه زد، بلکه او را به این نتیجه رساند که نتانیاهو در موضوع ایران نیز از اعتماد و حمایت او بهره‌برداری ابزاری کرده است. ترامپ احساس می‌کرد که باوجود اعطای امتیازات و پشتیبانی‌های بی‌سابقه به نخست‌وزیر اسرائیل، در نهایت پاسخی درخور از سوی او دریافت نکرده است. این بی‌اعتمادی و خشم سرانجام به‌شکل علنی در صحنه سیاسی بروز یافت؛ زمانی که نتانیاهو، در پی پیروزی جو بایدن در انتخابات ۲۰۲۰، به‌طور رسمی پیام تبریک برای رئیس‌جمهور منتخب آمریکا ارسال کرد.

ترامپِ محتاط در برابر نتانیاهویِ بی‌قرار؛ بازی تازه در خاورمیانه‌ای آشفته

در ژوئیه ۲۰۲۴، بنیامین نتانیاهو با نگاهی به آینده سیاسی متزلزل اسرائیل و با الزامی روشن، راهی عمارت مار-آ-لاگو شد تا به نامزد وقت ریاست‌جمهوری آمریکا ادای احترام کند؛ دیداری که بیش از آنکه نشانی از اتحاد گذشته باشد، نمایشی از اجبار دیپلماتیک بود. آنچه در آن صحنه به‌وضوح عیان شد، فروپاشی رشته‌های سابق روابط شخصی میان دونالد ترامپ و نخست‌وزیر اسرائیل بود؛ دیگر نه از علاقه‌ای ژرف خبری بود، نه از صمیمیتی که زمانی به‌مثابه ستون این رابطه عمل می‌کرد. در حالی که رؤسای‌جمهور پیشین آمریکا از رونالد ریگان گرفته تا بیل کلینتون و جو بایدن  همواره در تعامل با اسرائیل نوعی دلبستگی عاطفی نشان داده بودند، ترامپ در این میان نه شور عاطفی نسبت به اسرائیل داشت، نه تعلق خاطری به پیوندهای سنتی دو طرف ابراز می‌کرد.

این در حالی بود که نتانیاهو با وجود آنکه در ظاهر به تحسین‌های گزاف متوسل می‌شد و ترامپ را «بزرگ‌ترین دوست یهودیان از زمان کوروش کبیر» می‌خواند؛ در کنش‌های دیپلماتیک خود آشکارا جانب احتیاط را رعایت می‌کرد. پیوند میان این دو رهبر بیش از آنکه از جنس دوستی یا همدلی باشد، بر پایه یک معادله سرد از معامله‌گری و منافع متقابل استوار بود؛ هر یک در پی آن بود که مسیر خود را پیش ببرد، ولو به بهای فریب دادن دیگری. در حقیقت، با توجه به خصلت‌های ذاتی هر دو و مهارت‌شان در «هنر فریب»، به‌نظر می‌رسید که ترامپ و نتانیاهو شناختی عمیق از یکدیگر داشتند و به ماهیت واقعی این رابطه کاملاً واقف بودند.

ترامپ در دور دوم ریاست‌جمهوری خود با خاورمیانه‌ای کاملاً دگرگون‌شده روبه‌رو شد؛ واقعیتی که بی‌درنگ مناسبات او با دولت نتانیاهو را به سطحی از پیچیدگی تازه کشاند. دو تحول عمده چشم‌انداز منطقه را بازتعریف می‌کردند: نخست، حملات حماس در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ که موجی از بی‌ثباتی به همراه آورد؛ و دوم، شتاب کم‌سابقه در برنامه هسته‌ای ایران؛ پیامی ناخواسته از خروج ترامپ از توافق هسته‌ای در سال ۲۰۱۸. رئیس‌جمهور آمریکا این‌بار نه‌فقط با افراطی‌ترین دولت تاریخ اسرائیل روبه‌رو بود، بلکه با نتانیاهویی مواجه می‌شد که در تلاش برای تثبیت ائتلاف شکننده راست‌گرای خود، آمادگی پذیرش ریسک‌های سنگین را داشت. نخست‌وزیر اسرائیل اکنون با اشتیاقی فزاینده تلاش می کرد ترامپِ محتاط را مجاب کند تا مسیر دیپلماسی را رها کند و از فرصت پیش‌آمده برای حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران بهره‌برداری نماید.

چرا نتانیاهو دیگر نمی‌تواند ترامپ را فریب دهد؟

با این حال، نتانیاهو خیلی زود دریافت که این‌بار با بایدنِ ناکام و حتی با ترامپِ دوره نخست ریاست‌جمهوری‌اش طرف نیست. هنگامی که نخست‌وزیر اسرائیل سرانجام برای توافق آتش‌بس با حماس دست به کار شد؛ در موقعیتی پرمخاطره قرار داشت: از یک سو تلاش می کرد پیوند خود را با ترامپ حفظ کند؛ از سوی دیگر، نگران بود که در صورت ناکامی اسرائیل در دستیابی به توافق، با واکنشی تند از سوی رئیس‌جمهور جدید مواجه شود. نتانیاهو به‌خوبی دریافته بود که دیگر نمی‌تواند همچون دوره‌های پیشین، ترامپ را به‌آسانی بازی دهد یا در برابر او بدون پرداخت بهایی سنگین مقاومت کند.

نخست آنکه، اگرچه ترامپ همواره خود را «حامی‌ترین رئیس‌جمهور تاریخ اسرائیل» می‌نامید، اما پیوند عاطفی او با مفاهیم، تاریخ و مردم اسرائیل، آن‌گونه که در شخصیت جو بایدن دیده می‌شد و اغلب مانعی بر سر راه فشار مستقیم بر تل‌آویو می‌شد، هیچ‌گاه چندان عمیق نبود. ترامپ بی‌تردید رویکردی ضداسرائیلی نداشت، اما در نهایت، قطب‌نمای اصلی او همواره منافع شخصی‌اش بود. آنچه برای او اهمیت داشت، رقم زدن پیروزی‌ها و دستاوردهای فردی بود،  نه گرفتار شدن در باتلاقی تازه که می‌توانست از سوی بازی‌های پرریسک نتانیاهو بر او تحمیل شود.

دوم آن که، دونالد ترامپ این‌بار کنترل کامل حزب جمهوری‌خواه را در مشت داشت؛ واقعیتی که برای نتانیاهو، نخست‌وزیری که پیش‌تر در دوران مبارزه با توافق هسته‌ای اوباما خود را به اردوگاه جمهوری‌خواهان نزدیک کرده بود، عملاً هیچ حاشیه مانوری در واشنگتن باقی نمی‌گذاشت. اکنون دیگر نتانیاهو تریبونی در اختیار نداشت تا بتواند به سیاست‌های ناهمسو یا نامطلوب ترامپ اعتراض کند یا بر آن‌ها اثر بگذارد. او به‌روشنی دریافته بود که جایگاهش در معادلات قدرت واشنگتن به‌مراتب متزلزل‌تر از گذشته شده و ترامپ نیز به‌خوبی این ضعف تازه را حس کرده و در محاسبات خود لحاظ می‌کرد.

آغاز دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ نویدبخش دوره‌ای به ظاهر آرام و باثبات در روابط آمریکا و اسرائیل بود. نتانیاهو، نخستین میهمان خارجی کاخ سفید در ماه فوریه، راهی واشنگتن شد و در جریان این دیدار، صحنه‌ای از هماهنگی کامل میان دو رهبر به نمایش گذاشته شد. ترامپ در اقدامی نمادین، بار دیگر حوثی‌ها را به‌عنوان یک گروه تروریستی معرفی کرد و هر دو رهبر در مواضع علنی‌شان بر ضرورت جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای تأکید ورزیدند. علاوه بر این، ترامپ بی‌پرده از طرح بازسازی غزه (حتی در غیاب مشارکت فلسطینی‌ها) سخن گفت.

در همان صد روز نخست، ترامپ دست به اقداماتی زد که عملاً چرخش آشکاری در سیاست‌های پیشین بایدن در قبال اسرائیل رقم زد. او به‌سرعت فشارهای اندکی را که دولت بایدن بر اسرائیل تحمیل کرده بود لغو کرد؛ محموله‌های بمب‌های دوهزار پوندی را آزاد ساخت، دستورالعمل بایدن درباره مشروط‌سازی فروش تسلیحات به اسرائیل بر مبنای رعایت حقوق بشر را ملغی کرد و تحریم‌ها علیه شهرک‌نشینان راست‌گرا را نیز برداشت.

در عرصه بین‌المللی، ترامپ با رویکردی آشکارا مانند اعمال تحریم‌هایی علیه دادگاه کیفری بین‌المللی، پایان دادن به مشارکت آمریکا در شورای حقوق بشر سازمان ملل و قطع تأمین مالی آنروا (آژانس امدادرسانی سازمان ملل برای آوارگان فلسطینی) جانبدارانه از اسرائیل حمایت کرد. علاوه بر این، رئیس‌جمهور آمریکا فروش تسلیحات به اسرائیل را با تصویب قراردادهای نظامی به ارزش ۷.۴ میلیارد دلار به سطحی بی‌سابقه رساند؛ حمایتی پررنگ در لحظاتی که نیروهای اسرائیلی از عقب‌نشینی در لبنان سر باز می‌زدند.

دومینوی بی‌اعتمادی؛ ترامپ دکمه تخریب اتحاد دیرینه را فشار داد

با این حال، حتی پیش از آغاز سفر منطقه‌ای ترامپ، نشانه‌های شکل‌گیری الگویی تازه در سیاست خارجی کاخ سفید آشکار شد؛ الگویی که حاکی از آمادگی دولت ترامپ برای اتخاذ رویکردهایی بود که اسرائیل بی‌تردید با آن‌ها مخالف بود. اوایل ماه مارس، در اقدامی که خط قرمزهای دیرینه را در هم شکست، مذاکره‌کننده گروگان‌های دولت ترامپ مستقیماً با رهبران خارجی حماس در دوحه دیدار کرد؛ رخدادی که از منظر اسرائیل نقطه آغاز تنش‌های تازه به‌شمار می‌رفت. از آن لحظه، روند اوضاع با شتابی فزاینده به سمت وخامت پیش رفت.

در ماه آوریل، نتانیاهو برای دومین بار در دور جدید ریاست‌جمهوری ترامپ راهی واشنگتن شد؛ اما این‌بار فضای دیدار از صمیمیت دیدار نخستین فاصله‌ای آشکار داشت. در همین سفر، ترامپ در کنار نتانیاهو و برخلاف ناخشنودی آشکار نخست‌وزیر اسرائیل، اعلام کرد که ایالات متحده و ایران به توافقی اولیه برای آغاز مذاکرات هسته‌ای دست یافته‌اند. این چرخش محسوس در سیاست آمریکا، در تل‌آویو احساس اضطرابی تازه پدید آورد؛ اسرائیلی‌ها دریافتند که روابط دیرینه میان واشنگتن و تل‌آویو وارد مرحله‌ای تازه و پیچیده شده است. به این نگرانی‌ها، یک ضربه اقتصادی نیز افزوده شد: در حالی که اسرائیل به تازگی تعرفه‌های خود بر کالاهای آمریکایی را لغو کرده بود، کاخ سفید تعرفه‌ای ۱۷ درصدی بر صادرات اسرائیل اعمال کرده است.

از آن پس، دومینوی عدم هماهنگی میان دولت ترامپ و اسرائیل شتابی فزاینده گرفت و یکی پس از دیگری فرو ریخت. در ماه مه، کاخ سفید بی‌هیچ اطلاع قبلی به تل‌آویو اعلام کرد که به توافقی برای آتش‌بس با حوثی‌های یمن دست یافته است؛ توافقی که هرچند امنیت کشتی‌ها و ناوهای آمریکایی را تضمین می‌کرد، اما در عین حال هیچ مانعی برای حملات احتمالی به اسرائیل فراهم نمی‌آورد. این روند به همین‌جا ختم نشد: مذاکرات پشت‌پرده واشنگتن با حماس، در نهایت به آزادی عیدن الکساندر، گروگان دوتابعیتی اسرائیلی-آمریکایی، انجامید؛ اما اسرائیلی‌ها از این رایزنی‌ها نه از سوی کاخ سفید، بلکه از طریق مجاری اطلاعاتی خود آگاه شدند. این بی‌اطلاعی تل‌آویو و استمرار اقداماتی بدون هماهنگی، شکاف‌های عمیق‌تری در روابط دو طرف رقم زد.

چرا ترامپ بدون مشورت با اسرائیل تصمیم می‌گیرد؟

برخلاف دور نخست ریاست‌جمهوری‌اش، این بار دونالد ترامپ در سفر منطقه‌ای اخیر خود عمداً اسرائیل را از فهرست مقاصدش حذف کرد و تمرکز کامل خود را معطوف به کشورهای حاشیه خلیج فارس ساخت؛ حرکتی که عملاً اسرائیل را به حاشیه راند. ضربه بعدی به تل‌آویو زمانی وارد شد که ترامپ در همین سفر، به‌طور رسمی لغو تحریم‌های سوریه را اعلام کرد؛ تصمیمی که نتانیاهو را در شوک فرو برد، چرا که پیش‌تر شخصاً از ترامپ خواسته بود از چنین اقدامی پرهیز کند. ماجرا در نقطه‌ای حساس‌تر قرار گرفت؛ زمانی که سفر احتمالی معاون رئیس‌جمهور آمریکا به اسرائیل که می‌توانست نشانه‌ای از دلجویی و ترمیم روابط باشد نیز لغو شد.

در سال‌های اخیر، بی‌گمان تنش‌ها و غافلگیری‌هایی در روابط واشنگتن و تل‌آویو کم نبوده است؛ اما تا امروز، هیچ دولتی تا این اندازه مستقل از اسرائیل و بی‌اعتنا به منافع حیاتی امنیتی آن یا دغدغه‌های سیاسی نخست‌وزیرش عمل نکرده بود. ریشه بخشی از این تغییر به سیاست‌هایی بازمی‌گردد که نتانیاهو در برخی عرصه‌ها در پیش گرفته و آشکارا با منافع ایالات متحده در تعارض افتاده است. با این حال، موتور محرک اصلی این تغییرات یک نفر است: دونالد ترامپ؛ رئیسی که تمامی تصمیمات خود را با یک معیار ساده می‌سنجد: آیا این اقدام با نیازهای شخصی من و با رویکرد «اول آمریکا» همخوان است یا نه؟

این رویکرد نوین ترامپ در سیاست خارجی، در سخنان مایک هاکبی، نخستین کشیش مسیحی که به‌عنوان سفیر به اسرائیل اعزام شد و از سرسخت‌ترین حامیان تل‌آویو به شمار می‌رود به‌خوبی عیان است: «ایالات متحده ضرورتی ندارد هر اقدامی را که می‌خواهد انجام دهد، پیشاپیش با اسرائیل در میان بگذارد.» ترامپ، که به پشتوانه تسلط کامل بر حزب جمهوری‌خواه عملاً فارغ از هر نگرانی سیاسی حرکت می‌کند، بدون دغدغه از واکنش‌ها پیش می‌رود.

کافی است تصور کنیم که اگر یکی از رؤسای‌جمهور پیشین دموکرات، در همان ماه‌های نخستین دوره‌اش، چنین مسیری در قبال ایران، حوثی‌ها و حماس در پیش می‌گرفت، چه طوفانی از مخالفت‌ها به راه می‌افتاد. در مقابل، ترامپ با بی‌اعتنایی کامل به نگرانی‌های اسرائیل و حامیانش خواه در کنگره، خواه در جامعه یهودیان آمریکا و حتی در خود اسرائیل بی‌سروصدا دهه‌ها سنت فکری ثابت ایالات متحده درباره روابط با تل‌آویو را کنار نهاده و اغلب بدون کوچک‌ترین مشورت با آن‌ها دست به اقدام زده است.

تبلیغات
نویسنده : آرون دیوید میلر
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات