ترنج موبایل
کد خبر: ۸۷۹۹۱۵

بازار بی‌پناه؛ وقتی شغل، امنیت نمی‌دهد

بازار بی‌پناه؛ وقتی شغل، امنیت نمی‌دهد

کارفرمای خرد از نظر حقوقی و مالی بی‌پناه است؛ رابطه او با کارگر، نه براساس ساختار حمایتی، بلکه بر پایه «وفاداری» و «روابط شخصی» شکل می‌گیرد و این، خطرناک است. آنچه نادیده گرفته می‌شود، فرسایش اجتماعی اعتماد است. وقتی امنیت شغلی وجود ندارد، مردم فقط بیکار نمی‌شوند، بلکه امیدشان هم تحلیل می‌رود.

تبلیغات
تبلیغات

روزنامه اعتماد در یادداشتی نوشت: در بازارچه‌ای قدیمی در جنوب تهران، نانوایی‌ای هست که کارگرش هر ماه امیدوار است قراردادش تمدید شود. بیمه ندارد، حقوقش با تاخیر پرداخت می‌شود و به گفته خودش: «نه از کار می‌شه دل کند، نه بهش دلخوش بود.» این روایت فقط یکی از هزاران است.

در همین کوچه‌پس‌کوچه‌های شهرهای کوچک و بزرگ، کارگران و کارفرمایان خُرد، بدون پشتوانه روشن قانونی، اقتصادی یا اجتماعی، روزگار می‌گذرانند. آن‌ها نه جزو طبقه رسمی و تشکل‌یافته کارگری‌اند، نه از حمایت‌های مشخص دولت یا نهادهای بیمه‌گر برخوردار.

در حقیقت، آن‌ها همان طبقه‌ای هستند که همیشه در گزارش‌ها و وعده‌ها «در اولویت» قرار دارند، اما در واقعیت، اغلب از قلم می‌افتند. طبق گزارش اخیر ایسنا، سه دغدغه اصلی کارگران امروز ایران، امنیت شغلی، درمان و معیشت است. اما واقعیت این است که در بسیاری از مشاغل خرد، این سه مولفه مدت‌هاست که از هم پاشیده‌اند.

افزایش حداقلی حقوق - حتی اگر تا ۴۵درصد هم اعلام شود- وقتی بدون بیمه، با قراردادهای موقت و بدون پشتیبانی صنفی باشد، بیشتر شبیه مُسکن است تا درمان. در این شرایط، کسب و کارهای خُرد نیز خود گرفتارند. خیاطی در نیشابور می‌گوید: «نه توان اخراج دارم، نه توان پرداخت بیمه. فقط دعا می‌کنم که اتفاقی نیفتد.»

این جمله شاید تلخ باشد، اما صادق است: کارفرمای خرد هم از نظر حقوقی و مالی بی‌پناه است؛ رابطه او با کارگر، نه براساس ساختار حمایتی، بلکه بر پایه «وفاداری» و «روابط شخصی» شکل می‌گیرد و این، خطرناک است. آنچه نادیده گرفته می‌شود، فرسایش اجتماعی اعتماد است. وقتی امنیت شغلی وجود ندارد، مردم فقط بیکار نمی‌شوند، بلکه امیدشان هم تحلیل می‌رود. آن‌ها دیگر نه برای فردا برنامه‌ریزی می‌کنند، نه برای آینده پس‌انداز.

بی‌ثباتی شغلی، آغازگر بی‌ثباتی اجتماعی است. ما در رسانه‌ها، درباره سیاست، اقتصاد کلان و مسائل فرهنگی زیاد می‌نویسیم، اما باید بیشتر درباره این خرده‌روایت‌های هر روزه بنویسیم. درباره کارگری که هر ماه با اضطراب سر کار می‌رود. درباره کارفرمایی که حتی جرات استخدام ندارد. اینها لایه‌های زنده زندگی‌اند و بی‌ثباتی‌شان، بی‌ثباتی همه ماست. چه می‌توان کرد؟ پاسخ قطعی ساده نیست.

اما گام اول، دیدن مساله است؛ با صداقت و بی‌اغراق. نهادهای بیمه‌گر باید به سراغ بازارهای خُرد بروند، نه اینکه منتظر باشند کارفرما داوطلبانه بیاید. تشکل‌های صنفی باید زنده و فعال باشند، نه کاغذی و ما در رسانه، باید روایتگرِ دقیق و منصف رنج کسانی باشیم که هر روز بدون امنیت، سر کار می‌روند. کارگر آن نانوایی در پایان گفت: «ما دنبال پول زیاد نیستیم؛ دنبال اینیم که یه روز نیاییم و ببینیم کارمون هنوز سر جاشه.» و این، خواسته زیادی نیست.

نویسنده: حسام‌الدین شیخی

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات