حق غنیسازی یا توقف کامل؛ معمای بیپاسخ برنامه هستهای ایران
فرید زکریا: چرا دیپلماسی هستهای هنوز تنها راهحل واقعبینانه است؟

فرید زکریا تأکید میکند که حملات نظامی آمریکا و اسرائیل گرچه برنامه هستهای ایران را موقتاً عقب انداخت، اما توقف کامل آن تنها با بازگشت به دیپلماسی و توافق جامع ممکن است. ایران دانش فنی و بخشی از ذخایر خود را حفظ کرده است و تنها مذاکره و نظارت بینالمللی میتواند مانع پیشرفت هستهای شود. اقدامات یکجانبه نظامی آمریکا، نظم جهانی و اعتبار دیپلماسی را تهدید میکند.
فرارو- فرید زکریا مجری شبکه سی.ان.ان و ستون نویس روزنامه واشنگتن پست
به گزارش فرارو به نقل از روزنامه واشنگتن پست، در حالی که درباره میزان اثربخشی حملات هوایی آمریکا به ایران بحثهای فراوانی مطرح است، نباید یک نکته اساسی را از نظر دور داشت: موفقیتهای نظامی، به خودی خود تضمینی برای توقف کامل برنامه هستهای ایران نیستند. این حملات در واقع نقطه اوج بیش از یک سال عملیات مستمر اسرائیل علیه تهران بود؛ روندی که در عمل، محور مقاومت ایران را نشانه رفت.
با این حال، همانطور که رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز تأکید کرده، ایران هنوز دانش فنی و ظرفیت لازم را برای بازسازی برنامه هستهای خود در اختیار دارد. همچنین شواهدی در دست است که نشان میدهد بخش قابل توجهی از اورانیوم غنیشده، پیش از حملات اخیر جابهجا شده و در صورت سالم ماندن، پتانسیل بالایی برای استفاده در حوزه نظامی دارد.
این ذخایر عملاً از تیررس حملات هوایی خارج شدهاند، مگر آنکه آمریکا یا اسرائیل بخواهند با پذیرش تلفات انسانی بالا، آنها را هدف بمباران قرار دهند. بنابراین، تنها راه مؤثر برای جلوگیری از حرکت ایران بهسوی هستهای شدن، بازگشت به میز مذاکره و پذیرش نظارتهای کامل و شفاف است؛ مسیری که بدون توافق هستهای امکانپذیر نخواهد بود. در نهایت، آنچه گاه دیپلماسی و مذاکره قادر به تحقق آن است، از عهده شمشیر و ابزارهای نظامی برنمیآید.
اقدامات یکجانبه آمریکا ممکن است الگوی خطرناکی ایجاد کند
در این میان، مسئله محوری بحث بر سر غنیسازی اورانیوم است. ایران با استناد به معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای، بر حق خود برای غنیسازی صلحآمیز پافشاری میکند، اما اسرائیل توقف کامل این فعالیتها را مطالبه میکند. دولت ترامپ ابتدا ایده تشکیل یک کنسرسیوم منطقهای را مطرح کرد تا زیر نظارت بینالمللی، اورانیوم با غنای پایین و غیرقابل استفاده نظامی به ایران تحویل داده شود. اما پس از حمله نظامی اسرائیل، ترامپ موضع خود را سختگیرانهتر کرد؛ با این وجود، اغلب کارشناسان همچنان معتقدند که بازگشت به این راهحل قبلی، همچنان منطقیترین و مطمئنترین گزینه خواهد بود.
توافق سیاسی و دیپلماتیک یک مزیت کلیدی دیگر نیز به همراه دارد: برخلاف تمام گمانهزنیها درباره اهداف نهایی جمهوری اسلامی، شواهد و اسناد معتبر حکایت از آن دارد که ایران هرگز برنامه فعال تسلیحاتی نداشته است. با این حال، آمریکا بدون کسب مجوز از سازمان ملل متحد یا حتی کنگره، به ایران حمله کرد؛ اقدامی یکجانبه که نمیتوان بهسادگی از کنار آن گذشت.
شاید این رویکرد فعلاً برای افکار عمومی آمریکا قابل قبول باشد، اما باید این پرسش را پیش کشید که اگر روزی کشوری مانند چین همین رویه را در پیش گیرد یا روسیه با همین استدلال به اوکراین حمله کند، واکنش جهان چگونه خواهد بود؟ نظم بینالمللی مبتنی بر قانون، هرچند ممکن است واژهای انتزاعی به نظر برسد، اما در واقع پایهگذار طولانیترین دوره ثبات و صلح میان قدرتهای بزرگ بوده و شالوده اقتصاد و تجارت جهانی را شکل داده است؛ دورانی که رقابتهای ژئوپلیتیک هرگز به فاجعه هستهای منتهی نشد.
اقدام یکجانبه نظامی آمریکا علیه ایران که بدون تحریک مستقیم انجام شد تنها زمانی قابل توجیه خواهد بود که واقعاً به تقویت رژیم جهانی منع اشاعه هستهای بینجامد و هشداری جدی برای دیگر کشورهایی باشد که ممکن است به عبور از خطوط قرمز فکر کنند. اما تحقق این هدف جز در سایه یک توافق سیاسی پایدار و مورد قبول هر دو طرف ممکن نیست؛ در غیر این صورت، همهچیز در حد یک آتشبس موقت باقی خواهد ماند.
واقعیت آن است که تداوم اقدامات یکجانبه آمریکا میتواند آغازگر موج جدیدی از بینظمی در نظام بینالملل باشد؛ شرایطی که در آن هر قدرتی به بهانه ضرورت و تأمین منافع خود، قواعد را زیر پا بگذارد و اقداماتش را توجیه کند؛ درست شبیه همان سرباز آمریکایی در جنگ ویتنام که گفته بود: «برای نجات روستا مجبور شدیم آن را نابود کنیم.»