ترنج موبایل
کد خبر: ۸۸۲۱۳۴

اعترافات تکان‌دهنده ۴ متجاوز؛ ماجرای حبس ۲ دختر در مشهد

اعترافات تکان‌دهنده ۴ متجاوز؛ ماجرای حبس ۲ دختر در مشهد

«اتهامات مشارکت در تسبیب در قتل عمدی زن مسلمان و صدمات غیرموثر در مرگ دختر جوان در ماه حرام، مشارکت در توقیف و حبس غیرقانونی اشخاص و خودداری از کمک به مصدوم در معرض خطر جانی با وجود فراهم بودن امکان کمک به وی به همه متهمان این پرونده جنایی تفهیم شده است.»

تبلیغات
تبلیغات

۴ پسر جوان که ۲ دختر را در خانه‌ای حبس کرده و قصد دست‌درازی به آن‌ها را داشتند و باعث مرگ یکی از آن‌ها شده بودند، پس از تفهیم اتهام، ماجرای روز حادثه را برای بازپرس پرونده تشریح کردند. 

به گزارش خراسان، صبح روز گذشته ۴ جوان که آثاری از خودزنی‌های وحشتناک و خالکوبی‌های گوناگون بر پیکر برخی از آنان خودنمایی می‌کرد، مقابل میز عدالت ایستادند و ماجرای سقوط مرگبار دختر ۲۰ساله ای را تشریح کردند که به همراه دوستش وارد لانه شیطانی آن‌ها در خیابان توس ۴۱ مشهد شده بود. 

«نیما» متهم ۲۲ساله که مدعی بود به شغل کاشیکاری اشتغال دارد، به قاضی دکتر صادق صفری گفت: «شب قبل از حادثه قرار بود صدرا ۲ دختر به نام‌های «سیتا» و «ف-ف» را برای دورهمی به خانه ما بیاورد که نشد. به همین خاطر من شب به خانه صدرا رفتم و صبح روز بعد با یکدیگر به توس ۴۳ رفتیم که «صدرا» دختر معروف به «سیتا» را به خانه ما آورد و من هم با موتورسیکلت به دنبال «ف-ف» رفتم، ولی او با من نیامد. اما بعد از مدتی «ف-ف» در پی تماس «سیتا» نزد ما آمد. در همین هنگام من به او دست زدم که ناراحت شد و به روی سینه‌ام ناخن کشید. 

در حالی که ۲ تن دیگر از دوستانمان «محمد» و «امیر» به خانه ما آمده بودند، من در منزلمان را قفل کردم، ولی چون آن‌ها در برابر ما مقاومت می‌کردند، «سیتا»، «ف-ف» را به داخل اتاق کشاند که با او صحبت کند. من هم روی بالکن رفتم که به یکباره خودشان را به بیرون پرت نکنند، ولی «محمد» دستم را گرفت و دوباره مرا به درون پذیرایی کشاند که در یک لحظه با صدای جیغ متوجه شدم «سیتا» هنگام فرار از بالکن به پایین سقوط کرده است، اما «ف-ف» هنوز آویزان بود که او را بالا کشیدم و از محل فرار کردیم. »

«امیر» متهم دیگر پرونده نیز به قاضی ویژه قتل عمد مشهد گفت: ««سیتا» و «ف-ف» که در پارک معراج بودند، به همراه صدرا و نیما به منزل پدر نیما رفته بودند (چون خانواده نیما به شهرستان رفته بودند و کسی در منزل آن‌ها نبود). ولی مثل اینکه بین آن‌ها درگیری و دعوا شده بود که «نیما» با من تماس گرفت تا برایشان سیگاری (مواد مخدر) ببرم. من هم به آنجا رفتم. حدود ۱۵ دقیقه بعد هم «محمد» آمد. زمانی که به طبقه چهارم رسیدم، «نیما» قفل در را باز کرد که من داخل شوم، بعد هم دوباره در را قفل کرد تا دو دختر جوان نتوانند فرار کنند. او گوشی تلفن آن‌ها را هم گرفته بود که با پلیس ۱۱۰ تماس نگیرند! 

«سیتا» و «ف» که دیگر نمی‌توانستند در برابر اصرارها و خواسته‌های غیراخلاقی «نیما» مقاومت کنند، برای گفتگو با یکدیگر به داخل اتاق رفتند. من از اوضاع و احوال و نحوه رفتار آن‌ها فهمیدم که قصد فرار دارند. در همین حال «سیتا» از من خواست دیگران را از خواسته شوم‎شان منصرف کنم، ولی به او گفتم شما رفت و آمدهایتان با دیگران است حالا که به چنگ اینها افتاده‌اید من برایتان کاری بکنم؟! 

با وجود این به نیما گفتم که مراقب باش، شاید آن‌ها خودشان را از بالای بالکن پایین بیندازند. در همین هنگام بود که با فریاد جیغ به داخل اتاق دویدیم که «سیتا» افتاده بود ولی «ف» را بالا کشیدیم و چون خیلی ترسیده بودیم، من و صدرا با موتور فرار کردیم و نیما و محمد هم با پرایدی که متعلق به مادر محمد بود، از آنجا فرار کردند. »

در این هنگام قاضی باتجربه ویژه قتل عمد پرسید: چرا وقتی با پیکر خون‌آلود «سیتا» روبه‎‌رو شدید او را به مرکز درمانی نبردید یا با مراکز امدادی (اورژانس) تماس نگرفتید؟ 

متهم پاسخ داد: ترسیده بودیم. اول خواستم کمک کنم ولی چون مردم گفتند دست نزنید، من هم سوار موتورسیکلت صدرا شدم و فرار کردم. 

«صدرا» متهم ۱۸ساله این پرونده که از قبل با دختر ۲۰ساله (سیتا) آشنایی داشت، به قاضی شعبه ۲۵۵ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گفت: وقتی به خانه پدری نیما رفتیم، درگیری بین او و «ف» رخ داد و بعد از آن در حال مصرف مواد مخدر بودیم که دختران از برقراری ارتباط خودداری کردند و بقیه ماجرا هم به گونه‌ای است که دیگر دوستانم شرح دادند. 

«محمد» آخرین متهم پرونده که به شغل تعویض روغنی مشغول است، به قاضی دکتر صفری گفت: من در حال مسافرکشی با خودرو پراید بودم که مادرم را به خانه رساندم. در همین هنگام نیما با من تماس گرفت و گفت به خانه ما بیا که با دختری دعوا کرده‌ام و مرا زده است. وقتی به آنجا رسیدم، دخترها گریه می‌کردند و نیما هم در منزل را قفل کرده بود چراکه نمی‌خواستند به خواسته نیما تن بدهند. در همین حال «سیتا» «ف» را به داخل اتاق کشاند تا او را راضی کند ولی آن‌ها قصد فرار از بالکن را داشتند که این حادثه رخ داد. 

قاضی ویژه پرونده‌های جنایی پرسید: چرا مانع دوستانتان نشدید؟ 

متهم گفت: قصد داشتم مانع شوم ولی نیما گفت کسی واسطه نشود من حتی مجازات آدم‌ربایی را هم به جان خریده‌ام! 

قاضی دکتر صادق صفری بعد از پایان جلسه بازپرسی و با صدور قرار قانونی، متهمان این پرونده را راهی زندان کرد تا بررسی‌های بیشتری درباره ابعاد دیگر این ماجرای تکان‌دهنده صورت گیرد. 

در همین حال قاضی باتجربه ویژه قتل عمد مشهد در پاسخ به این سوال که متهمان مذکور با چه اتهاماتی روبه‌‎رو هستند، گفت: اتهامات مشارکت در تسبیب در قتل عمدی زن مسلمان و صدمات غیرموثر در مرگ دختر جوان در ماه حرام، مشارکت در توقیف و حبس غیرقانونی اشخاص و خودداری از کمک به مصدوم در معرض خطر جانی با وجود فراهم بودن امکان کمک به وی به همه متهمان این پرونده جنایی تفهیم شده است. اما پسر صاحبخانه (نیما)، علاوه بر اتهامات مذکور، با اتهام فراهم کردن موجبات فساد و فحشا از طریق دعوت دوستانش به برقراری روابط نامشروع و غیراخلاقی نیز روبه‌رو شده است.

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات