لیست فیلمهای برتر استودیو جیبلی

به مناسبت چهلمین سالگرد تاسیس استودیو جیبلی تمامی فیلمهای این استودیو را از کماثرترین تا ماندگارترین آثار رتبهبندی و مرور خواهیم کرد.
فرارو- استودیو جیبلی، با خالقانی چون هایائو میازاکی و ایسائو تاکاهاتا، چهار دهه است که با جهانهای خیالانگیز، شخصیتهای فراموشنشدنی و روایتهای عمیق، جایگاه خود را بهعنوان یکی از برترین سازندگان انیمیشن جهان تثبیت کرده است.
به گزارش فرارو به نقل از اینترتینمنت ویکلی، استودیو جیبلی، که نامش با آثار افسانهای هایائو میازاکی و ایسائو تاکاهاتا گره خورده، سالهاست بهعنوان یکی از بزرگترین سازندگان انیمیشن جهان شناخته میشود. این استودیو با خلق جهانهای خیالانگیز، شخصیتهایی که فوراً در ذهن میمانند و نگاهی عمیقتر به مفهوم کودکی نسبت به بسیاری از رقبا، میلیونها مخاطب در سراسر جهان را مجذوب کرده است.
از زمان تأسیس در میانه دهه ۱۹۸۰، جیبلی فیلمهای بلند و تلویزیونی متعددی تولید کرده است. هرچند برخی آثار برجستهتر از دیگران هستند، اما تقریباً هر فیلم این استودیو ارزش دیدن دارد و بیننده را با انیمیشن خیرهکننده و صداگذاری پرانرژی به جهانی تازه میبرد. اکنون و به مناسبت چهلمین سالگرد این استودیو، تمام آثار جیبلی را از کماثرترین تا ماندگارترین مرور و رتبهبندی میکنیم.
۱۰. همسایههای من، یاماداها (۱۹۹۹)
عنوان این فیلم یادآور «همسایه من توتورو» است، اما داستان آن بهجای موجودات افسانهای، روایتگر مجموعهای از صحنههای طنزآمیز و گاه تلخ از زندگی روزمره یک خانواده است. این اثر ایسائو تاکاهاتا با سبک انیمیشن منحصربهفرد خود، شبیه به کاریکاتورهای روزنامهای، تفاوتی آشکار با حماسههای فانتزی دیگر آثار جیبلی دارد. گرچه در گیشه ژاپن چندان موفق نبود، اما تجربه بصری و روایی متفاوت آن با گذر زمان جایگاه خود را تثبیت کرده است.
۹. پسر و حواصیل (۲۰۲۳)
میازاکی برای ساخت این درام فانتزی از بازنشستگی بازگشت؛ اثری که با پرداختن به مفاهیم زندگی، مرگ و میراث، روایتی پختهتر نسبت به آثار پیشین او ارائه میدهد. داستان درباره پسری به نام «ماهِیتو» است که پس از مرگ مادرش همراه پدر به عمارت روستایی میرود و با حواصلی خاکستری و عجیب آشنا میشود که او را به برجی اسرارآمیز هدایت میکند. هرچند بخش پایانی فیلم تا حدی استعارهآلود میشود، اما همچنان اثری درخشان با صداگذاری فوقالعاده و پیامی عاطفی است که با بزرگسالان هم ارتباطی عمیق برقرار میکند.
۸. قلعهای در آسمان (۱۹۸۶)
اولین فیلم رسمی جیبلی، گرچه در آمریکا به شهرت آثار بعدی نرسید، اما در ژاپن تأثیری فرهنگی ماندگار گذاشت و نقشی اساسی در شکلگیری ژانر «استیمپانک» ایفا کرد. داستان درباره دختری به نام «شیتا» است که از آسمان سقوط میکند و پسری به نام «پازو» را به دنبال رویای پدرش میکشاند. تمدن شناور «لاپوتا» در این فیلم، بازتابی از جدال میان طبیعت و فناوری است؛ جدالی که بارها در آثار جیبلی دیده میشود.
۷. خدمات تحویل کیکی (۱۹۸۹)
این داستان کلاسیک بلوغ، یکی از دوستداشتنیترین قهرمانان جیبلی را معرفی میکند: «کیکی»، جادوگری جوان که با شور و اشتیاق و البته تردیدهای شخصی، برای یافتن جایگاه خود راهی شهر بزرگ میشود. با تنها یک جاروی پرنده و گربهای سیاه، او سفری را آغاز میکند که تصویری صمیمی و واقعگرایانه از نخستین گامهای استقلال یک دختر جوان ارائه میدهد. فیلم یادآور این حقیقت است که قدرت و آسیبپذیری میتوانند همزمان در کنار هم پرواز کنند.
۶. قلعه متحرک هاول (۲۰۰۴)
این اثر اقتباسی از رمان دیانا وین جونز است، اما میازاکی با افزودن تخیل و نگاه خود، آن را به دنیایی منحصربهفرد تبدیل کرد. داستان درباره «سوفی» است که با طلسمی به پیرزنی سالخورده بدل میشود و در قلعهای متحرک با جادوگری مرموز به نام «هاول» زندگی میکند. فیلم جهانی سرشار از جادو، ارواح و شوخطبعی را با واقعیت تلخ جنگ و خشونت در هم میآمیزد و روایتی درباره تغییر، عشق و یافتن زیبایی درون ارائه میدهد.
۵. پورکو روسو (۱۹۹۲)
این فیلم ماجرای یک خلبان ایتالیایی در دوران میان دو جنگ جهانی است که علیه دزدان دریایی مدیترانه میجنگد، با این تفاوت که او انسانی با چهره خوک است! هرچند دلیل این تغییر شکل هرگز بهطور کامل توضیح داده نمیشود، اما فیلم در لایههای زیرین خود به مرگ، جاودانگی و فجایع جنگ میپردازد. «پورکو روسو» ترکیبی استادانه از ماجراجویی، کمدی، رمانس و پیام سیاسی است که همچنان در دنیای امروز طنینانداز است.
۴. مزار کرمهای شبتاب (۱۹۸۸)
این شاهکار ایسائو تاکاهاتا از دیگر آثار جیبلی فاصله میگیرد و روایتی تراژیک و ضدجنگ را ارائه میدهد. داستان درباره دو کودک است که گمان میکنند در آغاز سفری جادویی هستند، اما در حقیقت در میان ویرانیهای جنگ جهانی دوم ژاپن گرفتار میشوند. این فیلم با نگاهی بیپرده، بهای انسانی جنگ را به تصویر میکشد و تأثیری عاطفی عمیق بر بیننده میگذارد.
۳. شهر اشباح (۲۰۰۱)
شاید شناختهشدهترین فیلم جیبلی، «شهر اشباح» سفری معنوی و داستانی بلوغآمیز است که با جهانسازی خیرهکننده، شخصیتهای بهیادماندنی و پیوند ظریف میان واقعیت و خیال، تماشاگر را مسحور میکند. قهرمان داستان، «چیهیرو»، دختری معمولی است که در دنیای ارواح، با چالشها و موجوداتی عجیب روبهرو میشود. این فیلم مجموعهای کامل از ویژگیهایی است که جیبلی را به شهرت جهانی رسانده است.
۲. همسایه من توتورو (۱۹۸۸)
در تضادی کامل با «مزار کرمهای شبتاب»، این فیلم آرام و شاعرانه، زیبایی و معصومیت کودکی را پاس میدارد. دو خواهر کوچک، «ساتسوکی» و «می»، به روستا نقل مکان میکنند و با موجودی مهربان به نام «توتورو» آشنا میشوند که نمادی از دوستی طبیعت و جادوی تخیل است. این فیلم، بدون نیاز به خط داستانی پیچیده یا ضدقهرمان، با سادگی و گرمای خود به اثری جاودانه بدل شده است.
۱. شاهزاده مونونوکه (۱۹۹۷)
برترین اثر جیبلی، شاهکاری است که با خشم و شور علیه تخریب طبیعت توسط انسان میجوشد. داستان با نگاهی پیچیده و بدون قضاوت مطلق، به جدال میان انسانها و ارواح بزرگ جنگل میپردازد. «آشیتاکا»، قهرمان فیلم، در تلاش برای یافتن راهی اخلاقی، گرفتار نفرینی مرگبار میشود و درمییابد که تغییر، ذات زندگی است. پیام فیلم روشن است: همهچیز در جهان به هم پیوسته است و مسئولیت حفاظت از آن بر عهده ماست.
سایر فیلمهای استودیو جیبلی به ترتیب در جایگاه ۲۴ تا ۱۱ قرار میگیرند: وقتی مارنی آنجا بود، آرویگ و جادوگر، قصههای زمیندریا، امواج اقیانوس، از بالا روی تپهی خشخاش، بازگشت گربه، دنیای مخفی آریتی، نجواهای قلب، پام پاکو، پونیو، فقط دیروز، باد برمیخیزد، داستان شاهزادهخانم کاگویا و ناوسیکای دره باد.
این رتبهبندی نشان میدهد که آثار جیبلی، فارغ از جایگاهشان در فهرست، هر یک بخشی از میراث غنی و تأثیرگذار این استودیو را شکل دادهاند؛ آثاری که نهتنها تخیل را شعلهور میکنند، بلکه پرسشهای عمیقی درباره انسان، طبیعت و معنای زندگی پیش روی مخاطب میگذارند.