احمد شاملو
میان آفتابهای همیشه /زیبایی تو / لنگریست

احمد شاملو تا پیش از آشنایی با همسرش آیدا، قصد خودکشی داشت و با آشنایی با آیدا نوشت: آیدا فسخ عزیمت جاودانه بود!
فرارو- شعرهای عاشقانه احمد شاملو از زمانی که با آیدا آشنا شد، رنگ و بوی دیگری پیدا کردند. او آیدا را سرچشمه الهام خودش میدانست.
به گزارش فرارو، یکی از زیباترین اشعار شاملو را در ادامه برای شما انتخاب کردهایم. شاملو در این شعر از عظمت و نیروی نجاتدهنده عشق سخن میگوید.
شعری از احمد شاملو:
میان خورشیدهای همیشه
زیبایی تو
لنگریست ــ
خورشیدی که
از سپیدهدم همه ستارگان
بینیازم میکند.نگاهت
شکست ستمگریست ــ
نگاهی که عریانی روح مرا
از مهر
جامهیی کرد
بدانسان که کنونم
شب بیروزن هرگز
چنان نماید که کنایتی طنزآلود بوده است.و چشمانت با من گفتند
که فردا
روز دیگریست ــآنک چشمانی که خمیرْمایهی مِهر است!
وینک مهر تو:
نبردافزاری
تا با تقدیر خویش پنجه در پنجه کنم.آفتاب را در فراسوهای افق پنداشته بودم.
به جز عزیمتِ نا به هنگامم گزیری نبود
چنین انگاشته بودم.آیدا فسخ عزیمت جاودانه بود.
میان آفتابهای همیشه
زیبایی تو
لنگریست ــ
نگاهت
شکست ستمگریست ــ
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روزِ دیگریست.