ترنج موبایل
کد خبر: ۹۰۳۹۱۱

قطر، «سوئیس خاورمیانه» یا قربانی توهم امنیت؟

قطر، «سوئیس خاورمیانه» یا قربانی توهم امنیت؟

اسرائیل در حمله‌ای به دوحه، قلب میانجیگری قطر را هدف گرفت و ضعف آمریکا در حمایت از نزدیک‌ترین متحد خلیج فارس آشکار شد. این رویداد، همزمان با تلاش برای آتش‌بس، ضربه‌ای به اعتبار واشنگتن و توافق ابراهیم وارد کرد. قطر که خود را «سوئیس خاورمیانه» می‌دانست، دریافت سیاست بی‌طرفی سپر امنیتی نیست. ناکامی اسرائیل در دستیابی به اهداف، حماس را جسورتر کرد. اکنون دوحه و دیگر کشورهای منطقه ناگزیرند به‌سوی «خودمختاری راهبردی» و استقلال امنیتی حرکت کنند.

تبلیغات
تبلیغات

فرارو – آندریاس کریگ تحلیلگر ارشد مسائل قطر در موسسه خاورمیانه

به گزارش فرارو به نقل از میدل ایست آی، حمله سه‌شنبه اسرائیل به قطر مستقیماً قلب روند میانجیگری را هدف گرفت. این دومین حمله به دوحه در کمتر از دو ماه بود و دومین بار که ایالات متحده نتوانست از تعرض به نزدیک‌ترین متحدش در خلیج فارس جلوگیری کند. اقدامی که هرچند بی‌پروا طراحی و اجرا شد، اما در واقع حمله‌ای حساب‌شده علیه دیپلماسی و ثبات منطقه به شمار رفت. رخداد در لحظه‌ای حساس رقم خورد؛ درست زمانی که دونالد ترامپ و هوادارانش در جنبش «ماگا» در اندیشه خروج از منطقه بودند. دونالد ترامپ در واکنش خود درمانده و بی‌اختیار جلوه کرد؛ چنان‌که گویی به جای آنکه سگ را به زنجیر بکشد، این دم بود که صاحب را به حرکت وامی‌داشت. تصویری که در خلیج فارس بیش از هر چیز ضعف و ناتوانی آمریکا را آشکار کرد.

قطر، «سوئیس خاورمیانه» یا قربانی توهم امنیت؟

قطر سال‌ها امیدوار بود نقش میانجی‌گری‌اش همان «سوئیس خاورمیانه» سپری برای امنیتش باشد. سیاست دیرینه دوحه بر گفت‌وگویی اصولی و بی‌طرفانه استوار بود: دست دادن در یک نشست، مذاکره‌ای محرمانه در نشستی دیگر؛ همواره با رضایت واشنگتن و در چارچوب منافع آمریکا. فراتر از آن، پایگاه العدید، بزرگ‌ترین پایگاه ایالات متحده در خاورمیانه چون بیمه‌نامه‌ای قطعی برای بقای قطر عمل می‌کرد. امروز اما این امید به سرابی بی‌جان تبدیل شده است. دوحه سال‌ها چنین می‌پنداشت که جایگاه ویژه‌اش نزد واشنگتن تضمین می‌کند آمریکا برای دفاع از آن هر کاری انجام دهد، اما این توهم اکنون فرو ریخته است. واقعیت آن است که این اعتماد پیش‌تر و در دوره نخست ترامپ آسیب دیده بود؛ زمانی که دولت او ادعای حمایت قطر از «تروریسم» را پذیرفت و راه را برای محاصره سه‌ساله‌ای گشود که امارات، عربستان و بحرین بر دوحه تحمیل کردند.

با بازگشت ترامپ به قدرت، قطر در کمتر از دو ماه دوبار هدف حمله قرار گرفت: نخست در ۲۳ ژوئن از سوی ایران و سپس از جانب اسرائیل. سیاست بی‌طرفی اصولی دوحه که سال‌ها در خدمت ثبات منطقه‌ای تعریف می‌شد، اکنون خود به عاملی برای نشانه رفتن این کشور تبدیل شده است. حمله اخیر همچنین اهانتی آشکار به واشنگتن بود؛ نتانیاهو که سال‌هاست رؤسای جمهور آمریکا را به عقب می‌راند، این بار ترامپ را در برابر چشم جهانیان تحقیر کرد.

نشستی که هدف قرار گرفت، در حال بررسی طرح آتش‌بسی با پشتیبانی آمریکا بود؛ طرحی که استیو ویتکاف با مشارکت نزدیک قطری‌ها تنظیم کرده بود. اما نتانیاهو بارها نشان داده است که به جنگ بیش از صلح دل‌بسته است. به این ترتیب، اسرائیل عملاً دیپلماسی خودِ ترامپ را نابود کرد؛ سیلی‌ای بر چهره کاخ سفید و هشداری برای پایگاه اجتماعی «ماگا» که وعده خروج از جنگ‌های خارجی را در حال بر باد رفتن می‌بیند. کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به‌ویژه قطر، تلاش کرده بودند راهی برای خروج آبرومندانه آمریکا از درگیری‌های بی‌پایان فراهم کنند، اما نتانیاهو کاری کرد که واشنگتن بار دیگر در همان گرداب فرو رود.

فروپاشی اعتبار آمریکا در خلیج فارس؛ هشداری به همه متحدان

این حمله همچنین ضربه‌ای مستقیم بر پایه‌های لرزان توافق نامه ابراهیم بود. پروژه بزرگ عادی‌سازی روابط میان اسرائیل و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بیش از هر زمان دیگری متزلزل جلوه می‌کند. یکی از مهم‌ترین میانجی گران خلیج فارس هدف قرار گرفت و حاکمیتش آشکارا پایمال شد، در حالی که دولت آمریکا تنها در جست‌وجوی واژگانی دست‌وپا می‌زد تا در تروث‌سوشال نقض حاکمیت قطر از سوی اسرائیل را محکوم کند. اسرائیل اگر روزگاری «چمن‌زنی» را استعاره‌ای برای مهار حماس می‌دانست، امروز دو سال است که عملاً مشغول «شخم زدن باغ همسایه» است؛ بی‌هیچ قاعده و قانونی، بی‌هیچ خط قرمزی و بدون هیچ نظارتی چنین می‌کند.

بدتر از همه، آشفتگی در واشنگتن است؛ دولتی که بی‌سامان و بی‌اثر به نظر می‌رسد، حضوری کم‌رنگ در منطقه دارد و نفوذش بیش از هر زمان دیگری فروکاسته است. اعتبار آمریکا به‌عنوان حامی امنیت در حال فروپاشی است. از دهه ۱۹۹۰ میلادی تاکنون، رهبران قطر هرگز در تعهد واشنگتن به منطقه تردید نکرده بودند و حتی امید داشتند روابط نزدیک دوحه و آمریکا جایگاه قطر را به سطح متحدی همچون اسرائیل ارتقا دهد.

سال‌ها بود که دوحه همه سرمایه‌اش را بر روی واشنگتن نهاده بود، اما امروز رهبران قطر ناگزیرند از خود بپرسند: آیا اعتمادشان به اتحاد با آمریکا ساده‌انگارانه نبود، در حالی که کشورهایی چون امارات با تنوع‌بخشی به روابط خارجی خود آینده‌نگری بیشتری نشان دادند؟ اکنون پرسش جدی پیش روی دوحه آن است که آیا «خودمختاری راهبردی» به ضرورتی اجتناب‌ناپذیر تبدیل شده است.

خلیج فارس بر سر دو راهی: ادامه نغمه آمریکا یا ارکستر مستقل؟

روایت‌های متعددی درباره زمان و منبع هشدارها جریان دارد. اگر روشن شود که هشدار به کاخ سفید درباره حمله را ارتش آمریکا داده و نه شخص نتانیاهو، پیامدهای سنگینی در پی خواهد داشت. نگران‌کننده‌تر آنکه گفته می‌شود قطر زمانی هشدار دریافت کرد که موشک‌ها پیش‌تر به هدف اصابت کرده بودند. اینکه اسرائیل بدون تأیید رسمی واشنگتن دست به حمله زد، خود نشان می‌دهد کفه توازن قدرت به‌طور جدی تغییر کرده است. نتانیاهو دیگر اجازه نمی‌گیرد؛ او عمل می‌کند. ترامپ نیز میان انتخاب دشوار میان شرکای عربی حاشیه خلیج فارس و لابی اسرائیل گرفتار آمده و تلاش می کند هر دو را راضی نگاه دارد، اما نتیجه چیزی جز آشفتگی و بی‌اعتباری برای او به بار نمی‌آورد.

اسرائیل به هدف عملیاتی خود دست نیافت؛ رهبران حماس همچنان زنده‌اند و حتی چهره‌ای کم‌فروغ همچون خلیل الحیه ممکن است از دل این بحران به شخصیتی برجسته تبدیل شود. این شکست می‌تواند به حامیان حماس جسارت بیشتری ببخشد، چرا که خواهند گفت اسرائیل حتی در دوحه هم قادر به خاموش کردن آنان نبود. در نتیجه، گروگان‌های اسرائیلی بیش از پیش در معرض خطر قرار گرفته‌اند. طعنه تلخ ماجرا اینجاست: حمله‌ای که قرار بود حماس را در هم بشکند، به تقویت آن منجر شد. اسرائیل برای بازسازی وجهه خود در واشنگتن، بهار کوتاه خود در خلیج فارس را قربانی کرد.

پیام برای قطر روشن اما تلخ است: واسطه‌گری منطقه‌ای سپری برای امنیت نیست و گاه خود می‌تواند آماج حملات شود. سیاست عمل‌گرایانه دوحه همچنان معنا دارد، اما دیگر نمی‌توان امید بست که آمریکا همیشه در قامت حامی حاضر شود. «خودمختاری راهبردی» دیگر انتخابی لوکس نیست، بلکه ضرورتی حیاتی به شمار می‌رود. اندیشمندان قطری ناگزیرند مبانی اصلی سیاست امنیتی کشور را از نو مرور کنند. آنچه امروز رخ می‌دهد پایان یک دوره را آشکار می‌سازد؛ دورانی که در آن آمریکا رهبر بلامنازع «ارکستر خاورمیانه» بود، اما اکنون حتی از سوی نوازندگان خود نیز به عقب رانده می‌شود.

قطر و دیگر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس اکنون باید تصمیم بگیرند: همچنان به نغمه آمریکا گوش بسپارند یا ارکستر مستقل خود را با تجمیع توان و منابع تشکیل دهند و به کانونی باثبات در منطقه تبدیل شوند. شاید تنها واقعیت پیش‌ِرو همان بی‌ثباتی باشد. قواعد گذشته دیگر کارایی ندارند و در این فضای خالی، کشوری کوچک چون قطر ناگزیر است شیوه‌های تازه‌ای برای بقا، میانجی‌گری و نقش‌آفرینی جست‌وجو کند. بی‌طرفی شاید دیگر ایمن نباشد، اما همچنان می‌تواند ارزشمند بماند.

در حالی که ترامپ در یافتن جملات مناسب دست‌وپا می‌زد، جامعه جهانی آشکارا اسرائیل را محکوم کرد و در کنار قطر ایستاد. از اروپا تا جنوب جهانی و جهان عرب، تا نهادهای بین‌المللی، همگی اسرائیل را مسئول این نقض آشکار قوانین بین‌المللی دانستند. این نشان می‌دهد که سیاست میانجی‌گری قطر بیهوده نبوده است.

 

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات