ترنج

در مورد

قتل همسر

در فرارو بیشتر بخوانید

۲۰۸ مطلب

  • این سوال خیلی سوال خصوصی‌ای است، اما من با توجه به حواشی‌ای که ایجاد شده است مجبورم در حدی که حریم‌شکنی نکنم، توضیح مختصری بدهم. بله من در جریان زندگی پیشین ایشان بودم و خیلی‌ها هم به بنده گفتند چطور شما به هم‌نوعت رحم نکردی یا حتی گفتند که به خاطر پول و موقعیت با دکتر ازدواج کردم، ولی به هرحال من برای ازدواجم با دکتر نجفی دلایلی داشتم و قانع شدم. ایشان از من خواستگاری کردند، خیلی محترمانه، به‌طوری که هم در شأن خودشان و خانواده‌شان باشد و هم در شأن ما، بنده هم از ایشان اجازه گرفتم که فکر کنم و…

  • دختر محمدعلی نجفی، در مورد نامه‌ای که پدرش برایش نوشته و محتوای آن صحبت‌های تامل برانگیزی را مطرح کرده است.

  • زنی که شوهرش قصد داشت او را از بالکن خانه به پایین پرتاب کند، با دخالت همسایه ها از مرگ نجات یافت. همسایه های این خانواده، به محض آگاهی از این ماجرا به منزل این زوج وارد شده و...

  • با آغاز رسیدگی به پرونده، کارآگاهان پایگاه هفتم پلیس آگاهی در همان تحقیقات نخست اطلاع پیدا کردند که سعید پس از متارکه از همسر سابقش، حدود پنج سال پیش مجددا با زن دیگری به نام سمیرا ٣٢ ساله ازدواج کرده است. در ادامه، تحقیقات از سمیرا در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت، اما او درباره غیبت همسرش اظهار بی‌اطلاعی کرد و مدعی شد که هیچ اطلاعی از علت غیبت وی ندارد.

  • همسرم خیلی زود عصبانی می‌شد و در حالت عصبانیت کنترل خودش را از دست می‌داد طوریکه من و دخترانم را بار‌ها مورد ضرب و شتم قرار داده بود؛ در مورخه ۱۳۹۷/۱۰/۰۳ همسرم در حال درس دادن به دختر کوچکمان که تنها ۹ سال بیشتر ندارد، بود که ناگهان عصبانی شد و بچه را مورد ضرب و شتم و فحاشی قرار داد.

  • او افزود: «معمولا ما آنچه در شبکه‌های اجتماعی نوشته می‌شود را نادیده می‌گیریم. اما بسیاری از مردم به ما زنگ می‌زنند و هشدار می‌دهند. برخی افراد از کشور‌های خارجی به من زنگ می‌زنند و من را به آزار و اذیت تهدید می‌کنند.»

  • گزارش‌های پلیس اسکاتلندیارد نشان می‌دهد اجساد «اودس رانه» 22 ساله و مادرش «خائولا» 49 ساله در خانه‌شان واقع در غرب میدلندز پیدا شده است.

  • از سر کار تازه به خانه برگشته بودم که مادرم طبق معمول شروع به بدگویی از همسرم کرد آنقدر خسته وعصبی بودم که کنترلم را ازدست دادم.دخالت خانواده‌ام باعث شد دست به این جنایت بزنم، آنها زندگی را از من گرفته بودند و تیشه به ریشه زندگی‌ام زدند.

  • 15 آذر برای معاینه به دکتر رفتم. پزشک معالجم بعد از دیدن مدارک پزشکی‌ام گفت باید عمل جراحی شوم. زمانی که به خانه آمده و موضوع را با همسرم مطرح کردم، بر خلاف انتظارم او ناگهان گفت: من حوصله مریض‌داری ندارم. از این حرفش بسیار ناراحت شده و با یکدیگر درگیری لفظی پیدا کردیم

  • من او را صیغه کردم تا از او و خانواده‌اش حمایت کنم. ماهرخ نمی‌خواست کسی دراین‌باره چیزی بداند چون بچه‌هایش ناراحت می‌شدند ضمن اینکه همسر عقدی من خواهرشوهر سابق او بود و این موضوع باعث می‌شد همه‌چیز به‌هم بریزد. ما با هم توافق کرده‌ بودیم کسی چیزی از موضوع نفهمد. چند سال از این ماجرا گذشته ‌بود، من به ماهرخ پول می‌دادم و سعی می‌کردم زندگی راحتی داشته باشد تا اینکه مدتی قبل از حادثه فهمیدم او با افرادی غریبه ارتباط دارد. به او تذکر دادم حرفم را جدی نگرفت. او دیگر مثل سابق با من برخورد نمی‌کرد.