دخترهایم را کشتم چون مادرشان الگویشان بود. میدانستم که در آینده مثل مادرشان خواهند شد و زندگی مرد دیگری را مثل من بهم میریزند. مادرزن و پدرزنم را هم به خاطر دخالتهایشان به قتل رساندم. مخصوصاً مادرزنم که با دخالتهایش زندگیام را بهم ریخته بود.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۲۰۸ مطلب
دخترهایم را کشتم چون مادرشان الگویشان بود. میدانستم که در آینده مثل مادرشان خواهند شد و زندگی مرد دیگری را مثل من بهم میریزند. مادرزن و پدرزنم را هم به خاطر دخالتهایشان به قتل رساندم. مخصوصاً مادرزنم که با دخالتهایش زندگیام را بهم ریخته بود.
«آنها در هامبورگ زندگی خوبی داشتند و من چند مرتبه برای دیدنشان به آنجا رفتم. آنها سال گذشته صاحب دختری شدند و زندگیشان گرمتر شده بود تا اینکه باخبر شدیم دامادم دخترم را به قتل رسانده است. هنوز بهدرستی نمیدانم چرا دامادم دست به چنین کاری زده است؛ اما آنطور که شنیدهام، دامادم و دخترم سر مسائل دینی با هم اختلاف پیدا کرده بودند که در نهایت منجر به این ماجرا شد.بعد از این حادثه جسد دخترم به ایران فرستاده شد و نوهام در اختیار خانوادهای آلمانی قرار گرفته و آنها از او نگهداری میکنند؛ اما…
درحالیکه علیرضا اتهام قتل را قبول نکرده بود، پرونده با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه کیفری تبریز رفت و متهم در جایگاه قرار گرفت. او یک بار دیگر اتهام را رد کرد و گفت: من کسی را نکشتم و از وجود سم هم خبر ندارم. ممکن است همسرم این کار را کرده باشد ما با هم اختلاف داشتیم و او به من مشکوک شده بود.
در این ویدیو لحظات درگیری یک زن و شوهر برزیلی را میبینید. درگیری دلخراشی که با قتل زن تمام میشود. تصاویر این ویدیو که توسط دوربینهای مدار بسته ضبط شدهاست تمام لحظات دلخراش آزار زن توسط شوهرش و حتی پرتاب کردن او از بالکن را نشان میدهد.
در زمانی که ماموران پلیس در حال پیگیری و بررسی این پرونده بودند متوجه شدند که دخترجوانی در نزدیکی همان دریاچه در کنار ماشینش به قتل رسیده و به گفتههای افسرپرونده اثرات قتلی که در بدن وی بوده همانند مقتولی است که از دریاچه خارج کرده بودند.
«با ناهید ازدواج کردم و زندگی خود را آغاز کردیم. او چند بار باردار شد، ولی بنا به دلایل مختلفی فرزندان مان سقط شدند تا این که در چهارمین بارداری متوجه شدیم که فرزندمان «پسر» است. من باز هم به چشم چرانی هایم ادامه میدادم و هیچ وابستگی خاصی نسبت به همسرم نداشتم. در این اثنا با دختر ۲۵ سالهای که در همسایگی ما زندگی میکرد رابطه دوستی برقرار کردم و چنین عنوان میکردم که «مجرد» هستم و قصد ازدواج با او را دارم. آن دختر هم به راحتی فریب خورد و روابط ما ادامه یافت».
«همه عشقم را به همسرم دادم، اما او را با مرد دیگری دیدم و کشتمش. میخواستم مرد خیانتکار را هم بکشم که موفق به فرار شد».
«ناهید آنقدر عاشق من بود که میخواست از من بچهدار شود، اما من خودم زن و زندگی داشتم و نمیتوانستم چنین چیزی را قبول کنم. از مرگ او بسیار ناراحت هستم. چون ناهید من را خیلی دوست داشت؛ او روز حادثه چمدانش را بسته و همه لباسها و وسایلش را آورده بود تا با من به خانه مشترک برویم و با هم زندگی کنیم که این حادثه اتفاق افتاد».
داخل حمام بودم که شنیدم میترا با خواهرش در حال صحبت کردن با تلفن است. به او گفت که همسرجدیدش وضع مالی خوبی دارد. فکر نمیکرد که من این صحبتها را بشنوم، ولی من شنیدم و تصمیم به قتل او گرفتم. همان شب میخواستم او را به قتل برسانم و داخل دوغ داروی بیهوشی ریختم، اما از شانس بد، خودم همه دوغ را خوردم و زودتر خوابم برد. صبح که از خواب بیدار شدم، میترا گفت: چرا ازدواج نمیکنی، من میخواهم ازدواج کنم و بعد هم گفت: ازدواج کرده و باید به خانه شوهرش برود. عصبانی شدم و با شالی که سرش بود او را خفه کردم…
«به بهانه اینکه از بیرون سفارش غذا دادم خواهش کردم تا زمان بیشتری در خانه بمانند و او نیز به خاطر پسرمان قبول کرد. در زمان صرف شام، مقتوله نوشیدنی مسموم شده به داروی خواب آور را نوشید و پس از مدت کوتاهی بیهوش شد. ابتدا قصد داشتم تا او را با دست خفه کنم که در همین زمان متوجه پسر چهار ساله مان شدم که شاهد صحنه بود، یک لحظه مقتول رها و پسرمان را به داخل اتاق بردم. پس از آن دوباره به سراغ آمده و این بار او را با پارچه خفه کرده و به قتل رساندم».