ترنج

در مورد

نقد فیلم

در فرارو بیشتر بخوانید

۳۵۲ مطلب

  • این مسئله از آن جا بیشتر به چشم می‌آید که بیرقی در نخستین فیلمش به سراغ سوژه‌ای بکر رفته و با پرداخت منحصر به فردش توانسته بوده فیلمی سر پا بسازد و نشان داده که قصه، روایت و خودِ سینما برای بیرقی مهم‌ترین چیز است، اما این سوژه بیشتر مناسب حال کارگردانانی است که دغدغه‌های اجتماعی شان بر دغدغه‌های سینماییشان می‌چربد (مثل پوران درخشنده و تهمینه میلانی) و از سینما به عنوان مدیومی برای بیان دغدغه هایشان استفاده می‌کنند.

  • تیغ انتقاد قسم بیش از هر چیز به سمت سیستم قضایی و نوع رسیدگی به چنین پرونده‌هایی است. در این فیلم ما با موقعیتی طرف هستیم که عده زیادی بدون این که در صحنه باشند و چیزی دیده باشند، حاضرند قسم خورده و بر سر جان یک نفر قمار کنند. از آن سو کش دادن زیادی یک پرونده که حدود پنج سال به درازا کشیده، افراد دخیل در آن را جری‌تر کرده است؛ و آن‌ها برای متوسل شدن به هر ترفندی به منظور دستیابی به هدفشان، خود را مجاز می‌دانند.

  • در این فیلم با آدم‌هایی طرف هستیم که کوچک‌ترین ارزشی برای انسانیت و اخلاق قائل نیستند. همه می‌خواهند به نوعی دیگری را حذف کرده و خود برتر میدان باشند. کارِ گروهی تنها زمانی شکل می‌گیرد که عده‌ای علیه یکی جبهه گرفته و با نابودی او، یکی دیگر از اعضای گروه قربانی خواهد شد. این تنازع بقا تا جایی باید ادامه پیدا کند که تنها یک نفر باقی بماند؛ و آن کسی است که از همه زرنگ‌تر است.

  • سرکوب دنیایی زنانه دارد، در غیاب مردانی که هر کدام به نوبه خود بر زندگی این زنان اثرگذار بوده اند. شخصیت پرویز، پدر خانواده آرام آرام مثل قطعات پازل شکل می‌گیرد. اما این شکل گیری به یک تصویر مشخص نمی‌رسد. هم بر اثر ابهام خودخواسته‌ای که کارگردان بر اثر خود تحمیل کرده و اطلاعات به شدت قطره چکانی و هم خودِ سوژه که می‌شد با پرداخت بیشتر، دچار سانسور‌ها و توقیف احتمالی شود.

  • در آخرین برنامه هفت، مسعود فراستی و محمدتقی فهیم در کنار هم به نقد آثار عباس کیارستمی پرداختند و به شدت فیلم‌های او را کوبیدند. بخش‌هایی از این گفتگو را تماشا کنید.

  • همچنین از کلیشه تقبیح مهاجرت در این فیلم خبری نیست. مثل فیلم‌های مربوط به مهاجرت، که در غربت، ایرانی‌ها و خارجی‌ها ناتو شخص مهاجر را دوره می‌کنند و از هر راهی تیغش می‌زنند و او در هدفش شکست می‌خورد تا سختی‌ها و اشتباه بودن مهاجرت را نشان دهد. اما در کار کثیف ما با افرادی طرف هستیم که نه با دل خوش، که از سر اجبار به دنبال مهاجرت هستند. پس دلیلی ندارد که آن‌ها را با انواع و اقسام بلا‌ها در کشور دیگر ادب کرده تا درس عبرتی برای دیگران شوند.

  • انتخاب دختری نوجوان برای چنین شخصیتی، کمی جنبه‌های فمنیستی ایجاد می‌کند که یادآور کار‌های بهرام بیضایی (چه فیلم شده و چه فیلم نشده اش) است. مثل این که بادکوبه یک زن را شایسته داشتن چنین شخصیت محکمِ فساد ناپذیزی می‌داند و از طرفی سنین نوجوانی را برگزیده تا او مانند یک بزرگسال، بر سر مسائلی که توان مقابله با آن را ندارد، سازش نکند. این انتخاب تحسین برانگیز، می‌تواند به عنوان اصلی‌ترین نکته مثبت این فیلم برشمرده شود.