تگزاس ۲ مانند قسمت اول، بیشتر شوخیها و تکههای خنده دارش بر پایه شوخیهای کلامی و موقعیتهای کمیک است؛ مانند قرار گرفتن و ساسان و بهرام در قهوه خانه یا مراسم ختم، یا رفتن گروه کارلوس به دل شهر در شب چهارشنبه سوری.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۳۵۶ مطلب
تگزاس ۲ مانند قسمت اول، بیشتر شوخیها و تکههای خنده دارش بر پایه شوخیهای کلامی و موقعیتهای کمیک است؛ مانند قرار گرفتن و ساسان و بهرام در قهوه خانه یا مراسم ختم، یا رفتن گروه کارلوس به دل شهر در شب چهارشنبه سوری.
از آن جا که امیر صداگذار است، صداگذاری در چاقی نقش تعیین کنندهای دارد و باند صدا چنان برجسته میشود که آن را صاحب تشخصی فراتر از خود میکند. همین صدا است که باعث پیوند امیر و شادی میشود. در جای جای فیلم جزییات صدا به وضوح به گوش میرسد و از این رو شغل شخصیت اصلی، توانسته به هویت بخشیدن به شخصیت او و به تبع آن، به کل فیلم کمک به سزایی کند.
در روسی مانند آثار پیشین کارگردان، با جهانی پر از بدویت و پلشتیای که در جای جای مکانها و شخصیتها به چشم میخورد، رو به رو هستیم، که با اگزجرگی در صحنه، بازیها و به ویژه گریم بازیگران آن جهان را در عناصر مختلف فیلم پراکنده میکند. این فضا بیش از پیش یادآور آثار کارگردانان بزرگ و صاحب سبکی مثل بلا تار، آندری زویاگینتسف و به ویژه آندری تارکوفسکی فقید است.
این مسئله از آن جا بیشتر به چشم میآید که بیرقی در نخستین فیلمش به سراغ سوژهای بکر رفته و با پرداخت منحصر به فردش توانسته بوده فیلمی سر پا بسازد و نشان داده که قصه، روایت و خودِ سینما برای بیرقی مهمترین چیز است، اما این سوژه بیشتر مناسب حال کارگردانانی است که دغدغههای اجتماعی شان بر دغدغههای سینماییشان میچربد (مثل پوران درخشنده و تهمینه میلانی) و از سینما به عنوان مدیومی برای بیان دغدغه هایشان استفاده میکنند.
تیغ انتقاد قسم بیش از هر چیز به سمت سیستم قضایی و نوع رسیدگی به چنین پروندههایی است. در این فیلم ما با موقعیتی طرف هستیم که عده زیادی بدون این که در صحنه باشند و چیزی دیده باشند، حاضرند قسم خورده و بر سر جان یک نفر قمار کنند. از آن سو کش دادن زیادی یک پرونده که حدود پنج سال به درازا کشیده، افراد دخیل در آن را جریتر کرده است؛ و آنها برای متوسل شدن به هر ترفندی به منظور دستیابی به هدفشان، خود را مجاز میدانند.
در این فیلم با آدمهایی طرف هستیم که کوچکترین ارزشی برای انسانیت و اخلاق قائل نیستند. همه میخواهند به نوعی دیگری را حذف کرده و خود برتر میدان باشند. کارِ گروهی تنها زمانی شکل میگیرد که عدهای علیه یکی جبهه گرفته و با نابودی او، یکی دیگر از اعضای گروه قربانی خواهد شد. این تنازع بقا تا جایی باید ادامه پیدا کند که تنها یک نفر باقی بماند؛ و آن کسی است که از همه زرنگتر است.
سرکوب دنیایی زنانه دارد، در غیاب مردانی که هر کدام به نوبه خود بر زندگی این زنان اثرگذار بوده اند. شخصیت پرویز، پدر خانواده آرام آرام مثل قطعات پازل شکل میگیرد. اما این شکل گیری به یک تصویر مشخص نمیرسد. هم بر اثر ابهام خودخواستهای که کارگردان بر اثر خود تحمیل کرده و اطلاعات به شدت قطره چکانی و هم خودِ سوژه که میشد با پرداخت بیشتر، دچار سانسورها و توقیف احتمالی شود.