افسون (Encanto) شصتمین انیمیشن والت دیزنی است که نقطه قوتش ترانههای لین مانوئل میراندا و صداپیشگان درجه یک آن هستند، اما پیامی متناقض دارد و درخشش خاصی در آن نیست.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۳۵۲ مطلب
افسون (Encanto) شصتمین انیمیشن والت دیزنی است که نقطه قوتش ترانههای لین مانوئل میراندا و صداپیشگان درجه یک آن هستند، اما پیامی متناقض دارد و درخشش خاصی در آن نیست.
دو برادر با روحیات کاملا متضاد به ادارۀ یک مزرعۀ موفق در مونتانا مشغول هستند. وقتی جورج (جسی پلمونز) با زنی به اسم رز (کرستن دانست) ازدواج میکند و او را به خانه میآورد، فیل (بندیکت کامبربچ) آزرده خاطر میشود و تصمیم میگیرد آن زن و پسرش را از آنجا بیرون کند.
اگر با اصطلاحاتی فلسفیتر بخواهیم بار دیگر نتیجهگیریمان را بیان کنیم، میتوانیم بگوییم اندیشهای که در پس فیلمهای فرهادی جریان دارد، همچون ترکیبی از اگزیستانسیالیسم و تراژدی یونانی است. جنبۀ اگزیستانسیال این اندیشه در این است که فرد انسانی گاهی مجبور است که با آزادی خود برای تصمیمگیری مواجه شود و آن را تمام و کمال بپذیرد بیآنکه بخواهد با تکیه بر اصولی همگانی و از پیش معلوم از آزادی انتخاب خود بگریزد. جنبۀ تراژیک نیز این است که با هر تصمیمی و بر مبنای هر اصلی، زندگی همیشه آمادۀ آن است که…
«فاطیما» فیلمی است دربارۀ معجزهای که در سال ۱۹۱۷ در شهر فاطیمای پرتغال اتفاق میافتد. سه کودک چوپان مدعی میشوند که بانویی مقدس بر آنها تجلی کرده است که خود را «بانوی تسبیح» معرفی کرده و پیامهایی به آنها داده است. بعداً تعداد بسیار زیادی از مردم در آن محل جمع میشوند و معجزۀ چرخش خورشید در آسمان را به چشم خود میبینند.
فیلم یهودا و مسیح سیاه روایت ماجرای کشته شدن فرد همپتون (یکی از رهبران حزب پلنگ سیاه) به دست نیروهای اف بی آی است. اونیل اساساً سرسپرده و بردۀ حاکمیتی است که هیچ نصیبی هم از آن ندارد، جز اینکه خودش را به دروغ به عنوان پلیس جا بزند.
«Finch» با استفاده از المانهای ماشینی با ارجاعات میزانسنی به آثاری، چون فیلمهای «هوش مصنوعی ۲۰۰۱» اسپیلبرگ، «سری بیگانه» ریدلی اسکات و انیمیشن «WALL-E» اندرو استنتن به خلق سکانسهایی روی میآورد تا به جهان شخصی شده و درونی کاراکترهایش نفوذ کند.
آن چیزی که فیلم «گناهکار» را متمایز ساخته است، جهان صداهایی است که دور تا دور این افسر پلیس یعنی کاراکتر «جو بایلور» را احاطه کرده و مخاطب نیز هر بار همراه با او برای هر صدایی که از پشت خط تماسهای تلفنی که میشنود، تخیلپردازی قضاوتگرش را به کار میاندازد.
با اینکه هسته اصلی فیلم رابطه عاشقانه و مثلث رمانتیک عشقی است، اما آن چیزی که در خلال تعریف داستان کاملا مشهود است نشان دادن چشماندازی زیبا وبکر از دهکده ساحلی ایرلند است که به نظر میرسد اساسا معرفی این منطقه به مخاطبان منظور سازندگان فیلم است.
دختری نوجوان در یک خانواده ناشنوا به دنیا آمده و به تدریج بدل شده به زبان گویای آنان در ارتباط با دیگران. روبی همیشه در خدمت خانواده است تا امکان ادامه دادن زندگی از دست نرود.
در هیچکجای فیلم، هیچیک از مشکلاتی که به ناشنوایی آنها مربوط است توسط جامعه حلوفصل نمیشود، حتی جامعه محدودتر صنفی که قرار بوده در خدمت اعضای صنف باشد، مشکلاتشان را افزونتر میکند. این نهادها ناکارآمدند (با آنکه شعارهای خوبی میدهند) و این در صحنه دادگاه بهروشنی آشکار است.