ترنج

در مورد

نقد فیلم

در فرارو بیشتر بخوانید

۳۵۲ مطلب

  • در فیلم ابر بارانش گرفته سارا پرستار 35 ساله و مجرب، به بیمارانش کمک می‌کند تا آرام شوند. حتی آنها که امیدی به زنده ماندنشان نیست…

  • فیلم سینمایی «خوب بد جلف 2: ارتش سری» در شرایطی اکران شد و عملاً در نوروز نیز روی پرده باقی خواهد ماند و بخشی از اکران نوروز خواهد شد که گمان می‌رود رکورد گیشه سینما را بشکند؛ اتفاقی که در دوران کنونی از سوی کمدی‌های بی‌کیفیت به صورت مکرراً در حال وقوع است و اکنون نوبت این فیلم است که در این مسیر به موفقیت دست یابد.

  • «آن شب» داستان یک زوج ایرانی ساکن آمریکاست که در هتلی محبوس شده در حالی که وادار می‌شوند تا با بزرگ‌ترین ترس خود، در شبی بی پایان روبرو شوند…

  • البته که ساخت «شنای پروانه» کار دشواری بوده؛ نه‌فقط از نظر تنوع بصری و موقعیت‏ های متعدد که نمایش زیستِ لات‏ها در فیلم اول محمد کارت قابل اعتناست. حتی زاویه ‏ی دید او کاملاً اخلاقی است و درعین‏حال محافظه‏ کارانه هم نیست؛ او کنار لات‏ ها نمی ‏ایستد، جانب قربانی‏ ها را می‏ گیرد و فیلم را نه از منظر شیفتگی به این لات‏ ها که از دیدی انتقادی نشان می‏ دهد. آن چیزی که در فضای مجازی به اسم «باحالی» گنده ‏لات ‏ها مدام پخش می ‏شود در فیلم کارت به یک موقعیت هراس‏ انگیز و چرک و ترسناک و درعین‏ حال…

  • «روز صفر» به لحاظ فنی فیلم تأثیرگذاری از کار درآمده و در ادامه همان مسیری حرکت می‌کند که حاتمی‌کیا با «به وقت شام» یا بهرام توکلی با «تنگه ابوقریب» دنبال کرده‌اند؛ این دو مثال از این جهت در درک جهان‌بینی فیلم سعید ملکان کلیدی‌اند که مثل آن با سرمایه‌گذاری یک نهاد رسانه‌ای و متأثر از یک رویکرد فرمی / مضمونی ساخته شده‌اند؛ رویکردی که بیش از هر چیز فیلم‌های سینمایی را در قالب «پروژه‌های ملی» تعریف می‌کند و عامدانه روی مضامینی مثل وطن‌پرستی و فداکاری تأکید می‌گذارد. مشکل از جایی بروز می‌کند که این…

  • عامه‌پسند می‌تواند ضلع سوم از یک مثلث زنانه باشد. بیرقی پیش از این هم در دو فیلم (من) و(عرق سرد)داستانش را با محوریت یک شخصیت زن روایت کرده بود. حالا دیگر می‌شود کمی دقیق‌تر درباره اینکه چه در سر فیلم‌ساز جوان می‌گذرد نوشت؛ در هر سه فیلم سهیل بیرقی، شخصیت‌های اصلی داستان زنانی هستند که در میان شلوغی شهر و جامعه به‌دنبال پیداکردن خودشان می‌باشند. از کاراکتر لیلا حاتمی فیلم من بگیرید که دست به هرکاری می‌زد تا جنگ فردی خود در برابر جمع را برنده باشد، تا کاپیتان تیم فوتسال در عرق سرد و حالا…

  • ​​​​​​​ «خروج» یک قهرمان کاریزماتیک دارد. شبیه قهرمان‌های وسترن. یک افتتاحیه باشکوه. پیرمردی تک‌افتاده در مرزعه پنبه‌اش که هلی‌کوپتری وارد حریمش می‌شود. هلی‌کوپتر رئیس‌جمهوری. «پنبه ناز دارد». همه دارایی مرد. بخشی اش از بین می‌رود برای کمک به رئیس جمهوری که «جمهور یعنی مردم» و رئیس جمهوری یعنی رئیس مردم. وقتی دیگر، آب شور به پنبه‌زار می‌ریزند. «یک‌بار وقتی برای رئیس جمهوری مشکلی پیش آمد من هرچه در وسعم بود برای او گذاشتم. حالا برای من مشکلی پیش آمده. می‌خواهم او هم آنچه در وسعش است برای ما…

  • «درخت گردو» با همه دستاورد‌های تحسین‌برانگیزش در کارگردانی و اجرا یک مشکل مهم دارد؛ اینکه تماشاگر را ترغیب نمی‌کند مثل هر فیلم خوب دیگری دوباره به تماشایش بنشیند و از تجدید دیدار با آن لذت ببرد. جمله سخت‌گیرانه‌ای است و به نظر می‌رسد نویسنده در مواجهه با فیلم جدیدی از کارنامه فیلمساز توانمندی همچون محمدحسین مهدویان مته به خشخاش می‌گذارد؟ شاید این‌طور به نظر برسد!

  • «لباس شخصی» اولین فیلمِ بلندِ امیرعباس ربیعی میانه‌ی این نگاه حرکت کرده. فیلم سوژه‌ای جذاب دارد که کم‌تر کسی سراغ اش رفته و دلایل اش هم مشخص است که چرا بسیاری نمی‌توانند چنین سوژه‌هایی را بسازند. «لباس شخصی» ماجرا‌های حزبِ توده در سال‌های ۶۱ و ۶۲ را نشان می‌دهد.

  • مشکل «روز بلوا» فقط این شتاب‌زدگی و یک‌سویه‌‌‌نگری در مواجهه با سوژه‌ نیست. مشکل اصلی به استفاده (یا به تعبیر دقیق‌تر سوء‌استفاده) از این سوژه‌ در جهت تسویه‌حساب‌های سیاسی و حزبی برمی‌گردد. وقتی با فیلمی طرفیم که بیشتر از آنکه قصه‌اش را در چارچوب قواعد سینمایی تعریف کند و روایتی هنرمندانه در پیش بگیرد، تطهیر بخشی از یک نظام سیاسی و ارائه تصویری دمده از یک صنف مذهبی را اصل قرار می‌دهد، چگونه می‌توان انتظار داشت نتیجه قابل توجه یا تحمل به نظر بیاید؟ در «روز بلوا» جامعه‌ای مملو از شر ترسیم شده که…