دنیا به تحسین ما نشست، اما ...
بخشهایی از این مطلب را با حفظ رسمالخط، در زیر میخوانید:
سی و پنج سال از زمانی که گل کاشتیم گذشت؛ از زمانی که:
بوی گل و سوسن و یاسمن آمد
گفتیم ملت فدای ارتش، و به خصوص ارتش فدای ملت
دنیا به تحسین ما نشست، حتی تقریبا" بیش از 99 در صد از مخلوقات قریب 300 میلیون نفری و باز تقریبا" بیش از 99 درصد بیگناه و حق پرست بنام ملت آمریکا که ما 35 سال است فریاد میرنیم « مرگ بر آمریکا!» ؛ یعنی مرگ بر شما! ( و بعد وقتی دنیا چنین شگفتیئی را منعکس می کند، میگوییم که منظورمان همان یک درصد قدرتمند و ثروتمندشان است!!! ) . بگذریم ( که ابدا" نباید از چنین خطاهائی بزرگ و عالمگیر بگذریم ).
انقلاب ما با شکوه بود. انقلاب ما مقدس بود. جنبش دادخواهی مردمی، و استقرار سلامت، هرجا که باشد، نه تنها قابل تحسین، که قابل تقدیس است.
چه جان هائی که کف دست نهاده نشده بود تا:
« بار دگر روزگار چون شکر آید »
و چه کسانی که جان برکف دست نهادند و گل میخک را در لوله ی اسلحه ی سربازان شاه! فرزندانی از خودمان:
فرزندان ملت که آنان را نیز دشمن می انگاشتیم!...
اما راه امام (ره)، پیشوای ارشد انقلاب، راه خوشبینی، خوشگفتاری، و خوشکرداری بود: اسلام ناب محمدی
یعنی آنچه که حقیقتا" اسلام از ما خواسته است و نه تنها این که خواسته است، بلکه فرمان داده است؛ و آنچه که در حقیقت انگیزه قرار گرفته و ملت و مردم ما را به میدان مبارزه با ظلم ( و نه تنها طاغوت، و نه تنها کودتاگرانِ انگلیس و آمریکا با چراغ سبز روسیه ... که در واقع یعنی خیانت به قیام ملی و معامله بر سرملت ایران، یعنی مشارکت در غارت این کشور ).
( پس چه شد آن بوی گل؟ پس کجاست روزگار چون شکر؟!!!، شاید هم آمده است و فقط برای یک درصد؟)، ماند رجز خوانی ها، پرخاشگری ها، و پرورش نسلی عملا" کم سواد و کم اطلاع و بسیار پرخاشگر!
( خداوند تبارک و تعالی آخر و عاقبت ما ملت را ختم به خیر بفرماید انشاء الله ).
خود بزرگ بینی های معدودی موج سوار! سبب شد که همیشه و همه جا در راه گلستان و دریافت شکر نباشیم و گاهی بر خلاف آن شنا کنیم . تمام آیات و احادیث و روایات مشتمل بر عفو و صلح طلبی را به کناری نهیم و فقط و فقط به قصد انتقام یا فرصت طلبی هائی در مسیر نیل به منافع شخصی و گروهی به بهانه ی انتقام ... آینده ملتی را به قمار بگذاریم و پیاپی رجز بخوانیم و سزا و ناسزا بگوئیم!!! . تا به اینجا رسیدیم و نه در راهی که:
در عفو لذتی است که در انتقام نیست
بلکه شاید تمام قرآن و نهج الفصاحه و نهج البلاغه را به کناری نهادیم! و گفتیم مرگ بر این! مرگ بر آن! و به تعبیری مرگ بر تمام جهان!... مرگ بر این قبیله، مرگ بر آن قوم، مرگ بر این گروه؛ مرگ بر آن گروه، هیچکدام آدم نیستند! ، و فلان ملت مخلوق الهی:
آدم نمی شود!
و با این مشی چگونه به کرامت و ارزش والای ایرانی و عزت و سربلندی وی خواهیم رسید؟
مگر در همین راه نیست که فضائل اخلاقی جامعه به مطلوبیت نرسیده و می بینیم که اختلاس، احتکار، ارتشاء، اعتیاد، فحشاء ... ؟. اصولا" چگونه در مسیر الی الله خواهیم بود؟! . ملت اکثرا" مسلمان ایران چگونه به عزت و تعالی خواهد رسید که لااقل زندگی روزانه خود را اگرنه در «رفاهی که حق مسلٌم اوست » لااقل در آسایشی معقول بگذراند؟.