صادق خرازی: تهدیدات آمریکا جدیتر شده است
دوسالي ميشود كه چندان مصاحبه نميكند. مرد پيدا و پنهان سياست خارجي ايران را ميگوييم، سالهاست نام او با سیاست خارجي ايران گره خورده است.
اما نقطه عطف کاری او زماني بود که به دعوت دکتر ولایتی به وزارت امورخارجه رفت. در دانشگاه آزاد اسلامی تحصیل و از دانشگاه ایالتی نیویورک لیسانس مدیریت گرفت. از دانشگاه NYU نیویورک که یکی از دانشگاههای معتبر آمریکاست موفق به اخذ مدرک فوقلیسانس در رشته مطالعات خاورمیانه شد. هرچند بيماري سرطان لنفوم پا او را بارها به آلمان ميكشاند اما هنوز يكي از مسلط ترين افراد به سياست خارجي ايران است. حال ديگر او بهقول خودش «دوران مهجوری و مشتاقی را سپری میکند».
با سیدمحمد خاتمی همکاری نزدیکی در باب گفتوگوی فرهنگها و تمدنها داشته و مشاور ویژه وی است. اکنون با جمعی از همفکران، دانشنامه اسلام معاصر را که به بررسی نحلهها و نهضتهای سیاسی و فرهنگی دنیای اسلام طی دو قرن گذشته میپردازد تالیف کرده است. صادق خرازي كه بسياري از دوستان ديپلماتش به او لقب ديپلمات خاص دادهاند با آرمان گفتوگوي مفصلي انجام داد. مشروح گفتوگوي دكتر سيدصادق خرازي، سفیر ایران در سازمان ملل متحد (۱۹۸۹ تا ۱۹۹۵) و کشور فرانسه (۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶) و مشاور ارشد سیدمحمد خاتمی در ذيل آمده است:
البته قائل به عدم مذاکره نیستم بلکه معتقدم که در سیاست خارجی باید مذاکره و مراوده داشته باشیم و گفتوگو کنیم. این به مفهوم سازش نیست، مفهوم مذاکره بهمعنای واگذاری حقوق ایران نیست، استیفای حقوق ایران و تامین حقوق ایران منوط به مذاکره و گفتوگو هست. اصولاً شأن دیپلماسی این است که گفتوگو کند. اینکه ما بگوییم طی یک سال گذشته سیاست آمریکا در قبال ایران تغییر کرده، باید برای آن ادله داشته باشیم. هیچ ادلهای مبنی بر تغییر سیاست آمریکا در قبال ایران وجود ندارد، اگر عدهای چنین اعتقادی دارند بیایند و اثبات کنند، ما هم عذرخواهی میکنیم. لحن عوض شده و بعضی جاها من احساس میکنم که ما تهدیدات جدیتری در پوشش ظواهر دیپلماسی داشتهایم.
مثلاً برخی سخنرانی آقای اوباما را درمجمع عمومی سال گذشته، سخنرانی خوبی تلقی کردند درحالی که اگر سخنرانی او آسیبشناسی شود، یکی از تندترین و تحریکآمیزترین سخنرانیهای روسای جمهور در تاریخ یک دهه آمریکا درمجمع سازمان ملل بود، با واژهها بازی کردند و واژههای تهدید را در ادبیاتی که خودشان بلد هستند پنهان کردند درصورتی که ادبیات آقای اوباما، ادبیات تهدید بود، از گزینههای مختلف صحبت و یاد کرد. اگر برخی از دوستان علاقه دارند فکر کنند که همه چیز عوض و نو شده، خودشان هم میتوانند پاسخگو باشند ولی من بهعنوان یک کارشناس معتقد هستم که سیاست خارجی ایالات متحده در قبال ایران رویکرد مثبتی نداشته است.
سوال دیگری که مطرح است، گفتوگوهای ایران و 1+5است که در چارچوبی انجام شد و الان در آستانه تدوین توافقنامه نهايي هستند. این گفتوگوها را طی یک سال گذشته چگونه ارزیابی میکنید؟
حتی به لحاظ حقوق بینالملل و مباحث حقوقی در مذاکرات، negotiation طرفین در مباحثی دارای حق میشوند، دارای یکسری حقوق بار مذاکره و مفهومی میشوند درحالی کهdiscussion یا دیالوگ به لحاظ حقوق بینالملل آن حقوق را ندارد در گذشته ما نه discussion میکردیم و نه negotiation بلکه بیشتر گپ میزدیم و درعین حال ابلاغ پیام میکردیم.
يعني شما معتقديد در دور گذشته مذاكرات ما بيشتر گپ ميزديم؟! پس تيم مذاكرهكننده چه ميكرد. آن چيزي كه رسانهها منتشر ميكردند بحث مذاكراتي بود. اين بحث شما به چه معناست؟
الان آقای دکتر ظریف درحال مذاکره بهصورت مکرر با کشورهای عضو 1+5 هستند. میشود گفت آنچه آقای ظریف در جلسات عمومی انجام میدهند، negotiation است و بار حقوقی دارد اما آنچه بهصورت مجرد با کشورها انجام میگیرد، دیالوگ discussion و مباحثه است که میخواهند ذهنها را بههم نزدیک کنند که این کار بسیار خوبی است و باید خیلی قبل انجام میشد. اگر قبلاً انجام میشد سوءتفاهمات خیلی کمتر میشد. یکی از مهمترین اتفاقاتی که در دوره آقای روحانی و آقای ظریف در حال رخ دادن است اینکه ذهنیت منفی مخاطب را تصحیح میکنند.
موضوعات جدید تلخی به لحاظ بینالمللی برای مذاکرهکنندگان به وجود نمیآورند. نمی شود از یک طرف بگویند بروید و مذاکره کنید و از طرف دیگر صحبتهای دیگری مطرح شود. نمیشود از یک طرف مذاکره کرد و از طرف دیگر کارهای عجیب و غریب در دنیا انجام داد. این نقطه تلخ تاريخ دیپلماسی ایران است که ما با دست خالی به آسمان مشت میکوبیم، اینکه هنر نیست چراکه هزینه آن را مردم میدهند. ببینید چه اتفاقی در این 8 سال افتاد؟ ما عضو جامعهای بودیم که در این مدت تحریمهایی برای ما به وجود آوردند که هر کدام تاثیرات خودش را داشت.
اینکه عدهای میگویند همه چیز از بین رفت، خوب بگویید چه چیزی از بین رفت؟ در بحث تحقیقاتی، تامین منافع ملی زمانی مهم است که در آن هم شرط امنیت ملی گنجانده شود و هم حقوق شهروندان به لحاظ زندگی روزمرهشان مورد توجه قرار بگیرد.
مجلس اعلا، صدریها دچار یک اشتباه استراتژیک درباره نوری مالکی شدند و مشکل خود با نوری مالکی را به کل عراق و مصالح ملی تعمیم دادند، در حالی که در بعضی از جاها مصالح حکم میکند که احزاب و شخصیتهای حقوقی و ماهوی عراق باید منافع ملی را درنظر میگرفتند و منافع شخصی را قربانی منافع ملی میکردند. متاسفانه آنها در انتخابات این کار را نکردند. آقای نوری مالکی با تمام فشارهایی که بر او وارد بود، موفق شد که رای اکثریت کرسیهای عراق را بهدست بیاورد. البته باید گفت عملكرد خوب نوری مالکی موفقیت خوبی را برخلاف آنچه تمامی تحلیلگران منطقه دنبال میکردند بهدست آورد.
حالا آقای مالکی، نخستوزیر هستند، شخصیت بسیار مستحکمی دارند و اكنون عراق نیازمند یک انسان قدرتمند است. در عراق نه به اياد علاوي میشود اعتماد کرد و نه به دیگران، مثلاً نجيفي خیانت کرد. امروز تنها کسی که در رابطه با منافع ملی عراق میتوان به او اعتماد کرد همین دولت عراق است که ما باید از آنها حمایت کنیم که محکم بایستند و وضعیت عراق را در چنین اوضاع خطرناکی نجات دهند.
اینکه بگوییم وزارت خارجه این کارها را انجام میدهد؛ اینطور نیست، دستگاههای مختلف در جمهوری اسلامی ایران این کار را انجام داده، موفقیتی که ما در دیپلماسی پنهان، جنبشهای جهادی و نهضتهای آزادی بخش داشتهایم اتفاقاً بهترین بستر را برای میدان مانور دستگاه دیپلماسی ایران پدید آورد. دولت و صداوسیما نتوانست از فرصتهای بهوجود آمده توسط آنها استفاده بکند. در تمام دنیا پنتاگون،CIA و اینتلیجنت سرویس، وزارت دفاع و همه در راستای یک سیاست عمل میکنند و کار خودشان را انجام میدهند اما سیاست خارجه آنها گلچینی میکند، ما نتوانستیم گلچینی بکنیم. اینکه عربستان سعودی امروز در تعارض با ماست و تهدید میکند و از موفقیتهای ما ناراحت است به این دلیل است که ما از آن سمت دنیای اسلام تا این سمت دنیای اسلام موفق هستيم.
اگر در مصر موفقیتی انجام میشود، انقلابی انجام میشود، خود انقلاب و ششم آوریل بهمعنای واقعی تحولی بزرگ در عرصه تحولات اجتماعی است که در مصر انجام شده و میشود و اگر اینها نمیتوانند آن را جمع کنند رهبران در آن کشور دچار تشتت آرا هستند یا اخوان گرفتار برداشتهای انتزاعی خودش از دموکراسی و آزادی است، این دیگر به ایران مربوط نمیشود. ببینید در این بهار عربی و بیداری اسلامی چه اتفاقات عظیمی در کل خاورمیانه رخ داده که نقش معنوی داشته است. اگر ما میتوانستیم از همین موقعیت بینالمللی و منطقهایمان بهخوبی استفاده کنیم در مساله هستهای هم جلوتر میرفتیم. ما یک سیاست خارجی ناکارآمد در دولتهای نهم ودهم داشتيم و این سیاست خارجی نتوانست از ظرفیتهایی که پدید آمده و ظرفیتهایی که در پتانسیل استراتژیک ایران و جمهوری اسلامی وجود دارد، بهطور کامل استفاده کند.
قبلیها در دوره سیاست خارجیشان نتوانستند اهداف بلندمدت ایران را تأمین کنند و اینها واقعیتهایی است که ما در منطقه و در سیاست خارجیمان طی 8 سال گذشته داشتیم. روزی که این سیاست خارجی تحویل دولت قبلی داده شد، نه ایران در شورای امنیت پرونده داشت، نه مسالهای از مسائل بینالمللی را به همراه داشت و نه با منطقه مشکل داشت. ایران در اوج دیپلماسی بوده درحالیکه الان ما پرونده و چند قطعنامه داریم. با اتحادیههای منطقهای، با کشورهای همسایه مشکل ایجاد کردهاند، با کشورهای شمالی و کشورهای حوزه خلیجفارس و ...، هرطور نگاه کنیم، میبینیم که سیاست خارجی چابک عمل نکرده است. اگر ما موفقیتی هم داشتیم که بنده معتقدم این موفقیت مربوط به نظام و حاکمیت است و ربطی به دولت ندارد، بازنده اصلی ما در حوزه سیاست خارجی دولت گذشته بوده البته میشود گفت درکل ما موفقیت نسبی داشتیم.