ترنج موبایل
کد خبر: ۲۳۶۱۶

حسین سناپور: عاقبت و منطق سانسور

تبلیغات
تبلیغات


حسين سناپور در ضمیمه روزنامه اعتماد درباره لغو مجوز کتاب هایش نوشته است:

چند روز پيش رمان «نيمه غايب» را وزارت ارشاد لغو مجوز کرد؛ رماني که در 11 سال گذشته 15 بار چاپ شده و به جز جوايز مهرگان و يلدا، به عنوان رمان تقديري کتاب سال هم شناخته شده و در طول دوره کاري همين دولت هم دست کم سه بار چاپ شده است.

هيچ توضيحي هم براي اين لغو مجوز داده نشده است، همان طور که براي لغو مجوز مجموعه مقالات آموزشي داستان نويسي ام با نام «ده جستار داستان نويسي» توضيحي داده نشده بود و اينها به جز سه کتابي است که مدت ها است در اداره کتاب منتظر مجوزشان هستم. خبرنگاري از من پرسيد آيا نمي خواهم از اداره مربوطه سوال کنم و توضيحي بخواهم، گفتم نه. سوال کردن وقتي معنا دارد که انتظار جوابي منطقي داشته باشيم، و نه هر جوابي، تازه اگر جوابي بدهند.

وقتي براي گرفتن جواب اين که کتابي مي تواند منتشر شود يا نه، در بسياري موارد بيش از يک سال بايد انتظار کشيد، وقتي رماني را که در همين دولت مجوز گرفته، چند ماه بعد از جايزه گرفتنش در بخش خصوصي لغو مجوز مي کنند، وقتي مجموعه کسي را با بيش از 15 داستان به کلي ممنوع اعلام مي کنند يعني اينکه حتي يک داستان هم قابل چاپ نداشته، وقتي به کسي بعد از دو سال تنها جوابي که مي دهند اين است که کتاب تان گم شده، وقتي به کسي ديگر بعد از يک سال و نيم انتظار و حتي مراجعه حضوري هيچ جوابي نمي دهند و فقط اظهار بي خبري مي کنند و وقتي ده ها اتفاق مشابه اين مي افتد، آيا ديگر دليلي براي سوال کردن مي ماند؟ و به فرض که جواب بدهند، آيا هر جوابي جواب است؟

به گمانم جواب منطقي چيزي است متضمن درک شرايط فرهنگي ايران در جايگاه جهاني اش، و تحولات مداوم فرهنگي کشور و لزوم حضور فرهنگ متنوع و چهل تکه مان، و اينکه مردم خودشان قدرت تشخيص خوب و بدهاي کارهاي فرهنگي را دارند، و اينکه نويسندگان زبان بخش هايي کوچک و بزرگ از اين مردمند و حذف آنان به معناي حذف زبان آن بخش از مردم است.

به گمانم جواب منطقي متضمن واقعيت هايي از اين دست است، و نه ميل شخص يا اشخاص و نه حتي يک گروه با سليقه يا ذهنيت خاصي که جهان را در انتظارات و پيرامون خودش خلاصه کرده است. فهميدن اين مساله سخت نيست اگر همچنان تشخيص درست و نادرست ادبيات و فرهنگ ما دست همين کساني باشد که دارند روز به روز ممنوعه هاي بيشتري در ادبيات و هنر ما پيدا مي کنند (آن هم در حالي که همه جور متن و فيلمي از طرق ديگر قابل دسترس است)، معلوم است که تا مدتي ديگر کار اين فرهنگ به کجا خواهد کشيد. دستگاهي که به کار پيدا کردن خطا و ممنوعه گذاشته شده باشد، ناگزير آن را خواهد يافت و روز به روز هم رشد خواهد کرد و بيشتر و بيشتر پيدا خواهد کرد.

در هر چيز جنبه يي غيراخلاقي پيدا خواهد کرد و اين کار را کم کم به خودي ترين ها هم خواهد کشاند، چنان که همين حالا حتماً کشانده است و آنچه روز به روز غايب تر خواهد شد، اعتماد است؛ اعتماد به خيرخواهي نويسنده ها، به فهم مردم، به منطق داشتن کار مسوولان، و به اينکه آيا ما اصلاً اهل يک فرهنگي هستيم، و اهل يک کشور، و يک زبان و آيا اصلاً از يک جنس؟ شخصاً از حرف هايي که آقاي ميرحسين موسوي در ديدارش با هنرمندان زد، خوشحال شدم. «دولت فرهنگي، فرهنگ غيردولتي» چيزي جز آنچه آدم هايي مثل من مي خواهند، نيست. حرف هاي آقاي موسوي درباره اعتماد کردن به هنرمندان و واگذار کردن اين عرصه به خودشان و مخالفت شان با سانسور و اينکه دولت بايد زيرساخت هاي کارهاي فرهنگي را فقط فراهم کند، اميدوارکننده است. اميدوارم ايشان در انتخابات موفق شوند و به گفته هايشان عمل کنند. راي شخص من به چنين دولتي است که پشتيبان اهل فرهنگ باشد.

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات