قتل مرموز مردی که میخواست خواهرش را به کمپ ترک اعتیاد ببرد

ماموران متوجه شدند مرد جوانی که با شلیک گلوله زخمی شده بود، در بیمارستان جانش را از دست داده است. افرادی که او را به بیمارستان رسانده بودند گفتند کسی که این کار را کرده شخصی به نام مهران است.
پرونده قتل مردی که هنگام تلاش برای بردن یکی از اعضای خانوادهاش به کمپ ترک اعتیاد، با شلیک گلوله به قتل رسید با انکار متهمان پیچیدهتر شد.
به گزارش اعتمادآنلاین، این پرونده سه سال قبل در منطقهای در جنوب تهران به جریان افتاد. ماموران متوجه شدند مرد جوانی که با شلیک گلوله زخمی شده بود، در بیمارستان جانش را از دست داده است. افرادی که او را به بیمارستان رسانده بودند گفتند کسی که این کار را کرده شخصی به نام مهران است.
پلیس متوجه شد مقتول که پدرام نام دارد مردی است که سوابق خوبی در محل ندارد و افراد زیادی از او شکایتهایی داشتهاند. او به دلیل روابطی که داشت با همسرش هم دچار اختلافات شدیدی بود. تحقیقات بعدی نشان داد پدرام با خواهر و خواهرزادهاش سیمین هم اختلافاتی داشته. برادر پدرام گفت: او برای بردن خواهرمان به کمپ ترک اعتیاد مقابل خانه خواهرمان رفته بود. خواهر و خواهرزاده ما اعتیاد دارند. در آنجا داماد خانواده به نام مهران و دوستش به سمت برادرم شلیک کردند و او را کشتند.
پرونده تکمیل و برای مهران کیفرخواست معاونت در قتل، برای شیرین، خواهر مقتول، نیز معاونت در قتل و برای فردی به نام ایمان که دوست مهران بود اتهام مباشرت در قتل در نظر گرفته شد. پرونده برای رسیدگی به شعبه ۴ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی کیفرخواست علیه متهمان خوانده شد و اولیای دم عبارت از فرزندان مقتول و خواهر و برادران او که وارثان پدرشان بودند، درخواست قصاص کردند.
وقتی نوبت به متهمان رسید ابتدا ایمان در جایگاه قرار گرفت. او اتهام را رد کرد و گفت: من اصلاً اسلحه نداشتم و آن سمتی که گفته میشود به پدرام شلیک شده نبودم. من برای کمک به دوستم رفته بودم. او میخواست وسایلش را از تهران به شهرستان ببرد و از این محل برود. من هم خواستم کمکش کنم اما اصلاً کاری نکردم.
سپس نوبت به مهران رسید. او گفت: اولیای دم دروغ میگویند. زن من اعتیاد ندارد. اصلاً در خانواده من کسی اعتیاد ندارد. سیمین از داییاش میترسید و از او خوشش نمیآمد. پدرام هم دنبال سیمین بود اما خواهر خودش را بهانه کرده بود. آنها وقتی متوجه شدند ما وسایلمان را جمع کردهایم که برویم، داخل خانه ریختند و گفتند میخواهند شیرین را به کمپ ببرند و سیمین هم باید باشد. بعد از آن طرف پارک یک نفر شلیک کرد. پدرام دشمن زیاد داشت.
سپس شیرین در جایگاه حاضر شد. او هم اتهام را قبول نکرد و گفت: من اتهام را قبول ندارم. آنها دنبال دخترم بودند. پدرام آدم درستوحسابیای نبود. او دشمن زیاد داشت. آدمهای زیادی را اذیت کرده بود و پرونده هم داشت. همینهایی که میبینید حالا هواخواهش هستند از دستش کلافه شده بودند. زن پدرام هم از دست او خیلی عصبانی بود. پدرام آمده بود سیمین را با خودش ببرد. من را نشانده بود داخل ماشین ولی سیمین فرار کرد و بعد هم پدرام را زدند اما مهران و دوستش این کار را نکردند. برادر من دشمن زیاد داشت.
سپس وکلای متهمان در جایگاه قرار گرفتند. آنها اتهامات را رد و با توجه به وضعیت مقتول توضیح دادند احتمال اینکه او به دست کسی دیگر کشته شده باشد وجود دارد.
در پایان قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.