ترنج موبایل
کد خبر: ۲۴۱۳

مولفه های قدرت و ماجرای پرستاران بلغاری

عباس عبدی

تبلیغات
تبلیغات

عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی در وبلاگ خود با نام "آینده نو" نوشته است:

قدرت چيست و مولفه‌هاي تشكيل‌دهنده آن كدام است؟ اگر تعریف «ماكس وبر» در مورد قدرت را بپذيريم كه آن را فرصتي در چارچوب رابطه اجتماعي مي‌داند كه به فرد امكان مي‌دهد كه اراده‌اش را حتي علي‌رغم مقاومت ديگران بر آنها تحميل كند، در اين صورت مي‌توان پرسيد كه مولفه‌هاي اصلي و پايه‌اي قدرت كدام است تا افراد يا كشورها براي افزايش قدرت خود به اين مولفه‌ها دست پيدا كنند؟ در آموزه‌هاي قديمي بر عوامل عيني قدرت چون قدرت اقتصادي، نظامي و جمعيتي يا حتي سوق‌الجيشي تأكيد مي‌شد، به طوري كه برخي از آنان حتی سلطه يافتن بر منطقه خاصي را مترادف با قدرت اول در جهان بودن مي‌دانستند. يا دستيابي به سلاح معيني را به منزله داشتن چك تضميني در برابر مطامع ديگران نسبت به كشور خويش مي‌دانستند.

شايد اين ديدگاه در مقاطعي از تاريخ چندان هم بيراه نبوده، حتي اگر يكسويه و اغراق‌آميز تلقي شود، اما تحولات رخ داده در قرن نوزدهم و سپس بيستم در عرصه جهاني و نظام بين‌الملل، موجب شده كه آموزه‌هاي سنتي كم‌كم به حاشيه روند و عوامل جديدي به عنوان مولفه‌هاي قدرت مطرح شوند، اگرچه عوامل پيشين، كماكان در شكل دادن قدرت نقش دارند، اما برخي عوامل جديد نيز وارد معادله شكل‌دهي به قدرت شده‌اند كه ديگر نمي‌توان آنها را ناديده گرفت و چه بسا فقدان اين عوامل جدید موجب تضعيف عوامل مادي مثل قدرت اقتصادی و قدرت نظامي هم بشود. از جمله این عوامل، داشتن نظامي مردم‌سالار و دموكراتيك است. دارا بودن نظامي دموكراتيك در جهان امروز في‌نفسه قدرت است و نمايندگان چنين نظامي را در معادلات قدرت براي به كرسي نشاندن نظرات كشور خود يا دفع و نفي تحميل نظرات ديگران عليه كشور خود در جايگاه ويژه‌اي قرار مي‌دهد. ضمن اينكه احساس قدرتمند بودن را نه تنها در نمايندگان حكومت، بلكه در يكايك اعضاي جامعه نيز تقويت مي‌كند و چنين احساسي منشا مهمي در رضايت‌خاطر از زندگي فردي و اجتماعي است.

منظور از دموكراسي چيست؟ انتخابات آزاد و رقابتي، وجود قوانيني كه حداقل لازم از حقوق افراد را تضمين كند، دادگستري و قاضي مستقل و بي‌طرف براي رسيدگي به دعاوي و اختلافات افراد. اين نوشته درصدد طرح موردي است كه مرتبط با فقدان دستگاه قضايي مستقل است. فقداني كه نهايتاً موجب احساس ضعف و بی قدرتی شديد و مفرط در جامعه موردنظر شد.


احتمالاً بسياري از خوانندگان در جريان پرونده‌اي كه عليه چند پرستار زن بلغاري و يك پزشک فلسطيني در ليبي تشكيل و رسيدگي شد هستند. آنها متهم به اقدام عليه امنيت ليبي و جنايت از طريق تزريق آگاهانه مواد آلوده به ويروس ايدز به صدها كودك ليبيايي شدند. [توجه كنيد بيش از 440 كودك در مقياس جمعيت ليبي يعني از هر ده هزار نفر مردم ليبي يك كودك به اين بيماري خطرناك مبتلا شده و اگر در مقياس ايران بگوييم يعني بيش از هفت هزار كودك را به اين بيماري مبتلا كردن!! و این تعداد فقط در شهر بنغازی با جمعیت پانصد هزار نفری رخ داده] كه تاكنون تعداد زيادي از آن كودكان از دست رفته‌اند و خانواده باقيمانده‌ها نيز زحمات و هزينه‌هاي زيادي را براي درمان آنان متقبل مي‌شوند.

اگر اين رويداد در ابعاد حتي كوچكتري در يك كشور غربي مثلاً آمريكا رخ مي‌داد، چه نتايجي را در برداشت؟ از دو حال خارج نيست، يا عده‌اي از روي عمد و آگاهي چنين كرده بودند كه در اين صورت فضاي رسانه‌اي ايالات متحده حتي براي سال‌ها درگير اين رويداد مي‌شد. و اگر افراد دست‌اندركار اين جنايت بيگانه بودند، نه تنها آنها اعدام مي‌شدند بلكه چنان فضايي درست مي‌شد كه احتمالاً به اخراج هزاران نفر مهاجر و تغيير قوانين مهاجرتي و كار و... منجر مي‌گرديد و كشور بيگانه هم بايد بارها و بارها عذر تقصير به پيشگاه مردم آمريكا مي‌بردند (مثل قضيه اخير دانشجوي كره‌اي كه تعدادي دانشجو را در دانشگاه آمريكايي كشت). حالت ديگر هم اين است كه اين كار ناشي از سهل‌انگاري رخ مي‌داد كه در اين صورت اگر دولت ساقط نمي‌شد، حداقل تعداد زيادي از مقامات عزل و دادگاهي مي‌شدند. و حكم و قضاوت نهايي دادگاه هم فصل‌الخطاب اين ضايعه انساني و اجتماعي بود.

اما كاري كه در ليبي اتفاق افتاد. 8 سال پيگيري ظاهراً قضايي و صدور حكم اعدام براي پنج پرستار بلغاري و يك پزشك فلسطيني به اتهام مشاركت در توطئه كشورهاي غربي برای بي‌ثبات كردن كشور ليبي از طريق آلوده كردن كودكان ليبيايي به ايدز! و نيز اضافه شدن اتهامات نوشيدن مشروب الکلی و روابط نامشروع و زنا براي متهمان. حكم اعدام در دادگاه عالي ليبي هم تأييد شد، اما با ادعاي شكنجه عليه متهمان كل احكام زير سوال رفت، و در نتيجه دولت ليبي قادر به اجراي حكم نشد، و ديوان عالي اين كشور حكم را به حبس ابد تقليل داد، و از تمامي خانواده‌هاي كودكان رضايت گرفتند، و سپس متهمان براي گذراندن دوره محكوميت خود با هواپيماي خانم ساركوزي عازم بلغارستان شدند و براي مدتي آقاي معمر قذافي و فرزند رشيدشان در مركز توجهات بين‌الملل و رسانه‌اي بودند و چه تعاريفي كه از آنها نمي‌شد. و هنگامي هم كه هواپيما در آسمان بود، حكم رييس جمهوري بلغارستان در عفو محكومان صادر شد و در صوفيه هم چون قهرمانان بازگشته از جنگ مورد استقبال قرار گرفتند و براي معاينات پزشكي رهسپار بيمارستان شدند!

همه اين اتفاقات براي شهروندانی از ضعيف‌ترين كشورهاي اروپايي يعني بلغارستان رخ داد و اگر يكي از اتباع قدرت‌هاي درجه اول غرب در ميان آنان بود، اوضاع به كلي فوق مي‌كرد.

اما براي مردم ليبي و خانواده‌هايي كه فرزند ايشان آلوده به ويروس ايدز شده‌اند، چيزي جز نااميدي از اجراي عدالت (كه معلوم نيست آن افراد بايد مجازات مي‌شدند يا دست‌اندركاران بيمارستان بنغازي) و ساختن با يك كودك ايدزي چيزي نمانده است. و اخيراً هم خانواده يكي از آنان نااميدانه براي درمان كودكش به ايتاليا رفته و در پناه حمايت يك كليسا به درمان كودك خود مشغول است! و احتمالاً در همان موقع فرزند جناب قذافي در حال ديدن و يا شرط‌بندي بر روي مسابقات سري آ ايتالياست و خوشحال از اينكه مدتي را در مركز توجهات رسانه‌اي بود و به قول خودش معامله مفيدي را با غرب بر سر حكم اعدام اين افراد انجام داده است. و احتمالاً به ميمنت اين پيروزي و معامله شيرين جشن بزرگي هم در طرابلس و بنغازي و يا حتي بر سر قبور كودكان از دست رفته بواسطه بيماري ايدز یا در کنار تخت بیمارستان این کودکان مظلوم برگزار كردند. و يك نفر نپرسید که، اگر آن افراد بيگناه بودند، چرا هشت سال زندان و محكوم به اعدام شدند؟ و اگر گناهكار بودند، چرا اكنون آزادند و به ريش يك ملت و مردم عزادار مي‌خندند؟ وقتي كه دموكراسي نباشد، و استقلال دادگستري نيز ديده نشود، انتظار چه چيزي را بايد داشت؟

اکنون به ابتدای مقاله بر گردیم.فقدان قدرت لیبی در به کرسی مشاندن حق مردمش از چه چیزی ناشی شد؟اگر دستگاه قضایی آنها استقلال داشت و مطابق حق رسیدگی می کرد و حقوق ملت لیبی هم در همه امور رسیدگی می شد ،آیا جهان به خود اجازه می داد که در برابر رسیدگی عادلانه علیه چنین اتهام بزرگی مداخل جانبدارانه کند؟

راستي فراموش نكنيد، اسم اين حكومت: «الجماهير العربيه الليبيه الشعبيه الاشتراكيه العظمي» است. اسمي كه هواپيماي خانم ساركوزي هم توان كشيدن و جا دادن آن را در خود نداشت فقط برادر معمر قذافی و فرزند برومندشان توان حمل آن را دارند.

----------------------
عنوان مطلب به انتخاب فراروست.

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات