منطق گیشه؛ یادداشت انتخاباتی عباس عبدی
عباس عبدی در یادداشتی در روزنامه اعتماد ملی به بررسی شعار رای آوری در انتخابات دهم پرداخته است:
جمعي از دوستان دانشجو از من خواستند كه يادداشتي در نقد شعار «رايآوري» بنويسم. شايد لازم بود كه اين يادداشت پيش از اين به تحرير درميآمد زيرا اكنون از جهت اثرگذاري تا حدي دير شده است، اما اگر براي انتخابات موثر نباشد، حتما براي ارزيابيهاي بعد از انتخابات مفيد خواهد بود.هر كالا يا خدمتي كه توليد ميشود براي عرضه است و اگر تقاضايي براي آن نباشد، آب در هاون كوبيدن و عملي نابخردانه است.
اين براي جلب نظر خريدار است كه صنعت بستهبندي هر روز بيش از پيش اهميت مييابد، صنعتي كه تغييري در كيفيت كالا نميدهد، بلكه فقط ظاهر آن را مردمپسند ميكند. بنابراين رايآوري هم شامل اين قاعده است و پذيرش آن فرضي مهم در هر انتخابات است.
اما اين قاعده هميشه و در بلندمدت نسبت به كيفيت محصول موضوعي فرعي و در درجه دوم اهميت است و در صورتي كه ميان كيفيت و بستهبندي در كالا يا ميان برنامهها و رايآوري در انتخابات تناسبي وجود نداشته باشد، به سرعت آثار زيانبار خود را بر عرضهكنندگان كالا و خدمات و احزاب سياسي بار خواهد كرد.
در انتخابات پيشرو مساله رايآوري از يك جهت ديگر هم مهم تلقي ميشود و آن رد و نفي دولت فعلي و جانشين كردن هر دولتي ديگر بهجاي آن است. با اين حال رايآوري به خودي خود يك واقعيت غير قابل خدشه نيست، بلكه نوعي تاكتيك تبليغاتي هم هست كه به صورت ضمني ميخواهد براي طرف مورد نظر خود ارزشگذاري كند و هدف تبليغاتي خود را در زير پوشش رايآوري پنهان كند.
منطق رايآوري در انتخابات رياستجمهوري از نقطه ضعف اساسي رنج ميبرد. زيرا در وراي ظاهر هجومي آن، نوعي حالت شديدا دفاعي ديده ميشود كه به معناي فرار و پرهيز از بحث درباره كيفيت و برنامه سياسي است، و اين همان پاشنه آشيل اين شعار است كه حتي در صورت پيروزي، آثار و عوارض خود را به نحو ناخوشايندي نشان خواهد داد. وقتي بستهبندي كالايي معيار اصلي عرضه آن باشد و كيفيت كالا به محاق و حاشيه رود، پس از خريد كالا، طبعا بايد آن را مورد استفاده قرار داد و اينجاست كه ضعف كيفيت كالا، مشكل اصلي عرضهكنندگان را آشكار ميكند.
اگر انتخابات يك مرحلهاي بود، قابل فهم و توجيهپذير بود كه براي جلوگيري از عرضه كالاي معيوب رقيب، بر منطق رايآوري و بستهبندي تاكيد كرد و توجه خود را موقتا از كيفيت برنامهها منصرف نمود، زيرا در چنين شرايطي محور اصلي اتحاد در نفي و رد يك كالا و نامزد است، اما هنگامي كه انتخابات دو مرحلهاي و با نصف بعلاوه يك انجام ميشود، تاكيد صرف بر نفي يك نامزد، از دست دادن فرصت براي عرضه كالاي باكيفيت است. كالايي كه ميتواند پايه كيفي براي سنجش كالاهاي رقيب و بعدي باشد.
كوشش براي بالا بردن سطح ذائقه سياسي مردم و توليدكنندگان برنامههاي سياسي هدف مهمي در هر انتخابات است، محدودكردن سياست به نفي ديگران، بدون آنكه ايدههاي ايجابي مناسبي عرضه شود، در شان يك فرد يا حزب سياسي نيست و چيزي جز انفعال و بياعتباري را فرياد نميزند و آثار و عوارض آن پس از انتخابات نمود خواهد داشت. چندي پيش وقتي كه عوارض اين سياست را در فرداي پيروزي احتمالي از دوستي كه طرفدار اين سياست بود پرسيدم، با خنده گفت كه اصلا حاضر به فكر كردن به روزهاي بعد اين اتفاق احتمالي نيست، و درست هم ميگفت زيرا چنين فکري فرد را از ادامه راه فعلي منصرف خواهد کرد.
منطق رايآوري هنگامي كه به تنها منطق محوري در عمل سياسي تبديل شود؛ حركت سياسي هم صرفا تبديل به حركتي سلبي (نفي وضع موجود) خلاصه ميشود، اين شيوه، كار را در ابتدا ساده و آسان ميكند، اما مشكلات و عوارض شديد آن در آينده گريبان همه را خواهد گرفت. منطق رايآوري در چنين حالتي از يك سو معرف ضعف و انفعال كنشگر سياسي است و از سوي ديگر نوعي بيتوجهي و حتي تحقير فهم عموم مردم به صورت ضمني در آن مستتر است.
محوري شدن منطق رايآوري در سياست، همان منطق گيشه در فيلم يا تيراژ در مطبوعات است، و روشن است كه در چنين رقابتي چگونه ميتوان گيشه و تيراژ را بالا برد، در عين آنكه كيفيت را فدا كرد. منطق رايآوري در سياست وقتي محوري شد، احساسات جا را براي عقلانيت و خردورزي چنان تنگ ميكند كه شايسته يك عمل سياسي نيست. در چنين حالتي دوگانگي ميان ظاهر و باطن، علن و نهان، قلب و زبان به اوج خود ميرسد و اگر اين تعارضات در كوتاهمدت آثار خود را نشان ندهد، هنگامي كه هيجانات انتخاباتي فرو خوابيد شاهد عوارض آن خواهيم بود.
تا هنگامي كه انتخابات دو مرحلهاي است، طبعا نگراني خاصي از بيتوجهي به منطق رايآوري وجود ندارد، و لزومي ندارد كه خود را اسير منطقي كنيم كه ما را از مشاركت واقعي در انتخابات محروم ميكند. اين منطق اگر واقعي هم باشد، در دور دوم ميتوان از آن تبعيت كرد.