فارین پالیسی بررسی کرد
خطاهای "اردوغان"

زمانی که رئیسجمهور رجب طیب اردوغان گفت که میخواهد ترکیه را تغییر دهد، منظورش به این شکل نبود. این پنجمین بار است که از سال ۱۹۶۰ ارتش ترکیه سعی به کودتا کرده است. حتی اگر این یکی شکست بخورد (که به نظر میرسد در این کودتا دولت پیروز شود)، ثبات جنبش سیاسی اردوغان را زیر سؤال میبرد. چگونه ممکن است رهبری که سیزده سال پیش با چنین وعدهای قدرت را در دست گرفت، تا این میزان از مسیر اصلی خارج شود؟

فرارو- زمانی که رئیسجمهور رجب طیب اردوغان گفت که میخواهد ترکیه را تغییر دهد، منظورش به این شکل نبود. این پنجمین بار است که از سال 1960 ارتش ترکیه سعی به کودتا کرده است. حتی اگر این یکی شکست بخورد (که به نظر میرسد در این کودتا دولت پیروز شود)، ثبات جنبش سیاسی اردوغان را زیر سؤال میبرد. چگونه ممکن است رهبری که سیزده سال پیش با چنین وعدهای قدرت را در دست گرفت، تا این میزان از مسیر اصلی خارج شود؟
به گزارش فرارو به نقل از فارین پالیسی، حزب عدالت و توسعه ترکیه (AKP) در دوم نوامبر 2002 به قدرت رسید. AKP سیوچهار درصد آرا را از آن خود کرد. نه لزوماً به این دلیل که یکسوم رأیدهندگان ترک از مواضع محافظهکارانه دینی و اجتماعی اردوغان حمایت میکردند، بلکه به این دلیل که خواستار ایجاد تغییر بودند. سال گذشته ترکیه شاهد رسواییهای فراوان و فساد، بحرانهای بانکی و کاهش ناگهانی ارزش لیر ترکیه در برابر دلار آمریکا بود.
اردوغان در ابتدا به دلیل محکومیت به تحریکات مذهبی ساختگی در دوره فعالیتش بهعنوان شهردار استانبول، از داشتن پست دولتی ممنوع شده بود. اما او وعده دولت سالم با آغازی تازه را داد. بسیاری از ترکها تحت تأثیر قرار گرفتند و خواستند حزب عدالت و توسعه را امتحان کنند.
AKP نیز خوششانس بود. ازقضا، دلیلش به کودتای 1980 علیه اردوغان بازمیگردد. پس از اینکه ارتش ترکیه دولت را برکنار کرد، یک قانون اساسی جدید ایجاد کرد تا در قوانین آشفتهی ترکیه ثبات ایجاد کند. بهمنظور جلوگیری از یک پارلمان از هم گسسته یا شکلگیری وضعیتی که در آن دولت به احزاب متعدد کوچک تقسیم شود (گاهی در اسرائیل اوضاع اینگونه بوده است)، قانون اساسی که در سال 1982 توسط ارتش اعمال شد تمام احزاب را به داشتن حداقل 10 درصد رأی برای ورود به پارلمان مشروط کرد. احزابی که رأی نمیآوردند کرسیهایشان در مجلس بین دیگر احزاب توزیع میشد (در انتخابات سال 2002 پنج حزب بین 5-9 درصد رأی آوردند). بهطور خلاصه، یک-سوم آرا موفق شد دو-سوم مجلس را بگیرد. این مسئله باعث شد AKP از آن زمان به بعد تقریباً هر کاری میخواهد انجام می دهد. یکی از اولین اقداماتش چه بود؟ تغییر قانون تا اردوغان بتواند وارد دولت شود.
با اینحال، اردوغان بازهم توانست تحسین و ستایش مردم را به دست آورد. او ارز را تثبیت کرد و سپس شش صفر از لیر ترکیه را انداخت. با این کار دیگر لازم نبود میلیونر باشی تا در ترکیه یک کوکا بخری. او همچنین دستور کاری برای تجارت پیش رو گرفت که سرمایهگذاری را آسانتر کرد و مطمئن شد که دولت و شرکای خصوصی سرمایهگذاری را گسترش دهند. بسیاری از قشر مرفه ترک در ترکیه اروپایی زندگی و سرمایهگذاری میکردند و بهندرت به آناتولی مرکزی میآمدند؛ بهجز معدود سفرهایی به آنکارا. اما AKP و شرکایش در شهرهایی مانند قونیه و قیصریه سرمایهگذاری کردند. ترکها نهتنها پولدار شدند، بلکه برای اولین بار اقشاری از جامعه که مدتهاست نادیده گرفتهشده بودند، احساس دریافت احترام کردند.
بااینحال، درزمینهٔ اقتصاد اردوغان خوششانسی آورد. با توسعه اقتصاد ترکیه، نرخ زادو ولد کاهش و طول عمر افزایش یافت و بهاینترتیب جمعیتِ نیروی کار نیز بیشتر شد. این رونق اقتصادی شبیه به تحول شرق آسیا در آخرین دهه قرن بیستم بود.
اما روندهای بسیار نگرانکنندهای نیز به وجود آمد. گرچه نسبت بدهی- تولید ناخالص داخلی ترکیه پایین و حدود سیوسه درصد است (آماری که یونان، اسپانیا، پرتغال و حتی آمریکاییها را بهتزده میکند)، طبق آمار تحلیلگران بدهیهای بانکهای خصوصی سر به فلک کشیده است. اکثر ترکها امیدی ندارند بتوانند بهره وامهای خود را پرداخت کنند. این بدان معنی است که حتی اگر آمار رسمی امیدبخش باشند، بازهم ابرهای تیره در افق قابل روئیتاند.
علاوه بر این مسائل، استکبار اردوغان نیز بود. پس از آنکه حزبش در انتخابات متوالی پیروز شد، دیگر حتی تظاهر هم نمیکرد که حامیِ تمام ترکهاست. او با پشت کردن به سکولاریسمی که آتاتورک بنیانگذار جمهوری ترکیه بیش از 90 سال پیش در این کشور ایجاد کرده بود، اعلام کرد: " من یک نسل مذهبی به وجود میآورم." بهجای رسیدگی به افزایش 1400 درصدی قتل و کشتار علیه زنان، به زنان دستور داد در خانه بمانند و حداقل سه فرزند به دنیا آوردند. اردوغان نهتنها با سقطجنین، بلکه با عمل سزارین نیز مخالفت کرد و این اعمال را نقض اراده خدا خواند. او دیگر اهمیتی به تفکر لیبرال ترک نمیداد.
همین بلا بر سر مطبوعات نیز آمد. در ابتدا بسیاری از ترکها برای دشمنی با ارتش و اعتقاد به اینکه اصلاحات و تعهدات اردوغان واقعی خواهد بود، از وی حمایت کردند. هرچند، خیلی زود فهمیدند که اردوغان مطبوعات آزاد نمیخواست، بلکه مطبوعات فرمانبردار و تابع میخواست. حتی انتقادات جزئی نیز پیگرد قانونی دارد. امروز در ترکیه بیش از هر کشور دیگری خبرنگار زندانی وجود دارد.
اردوغان بهوضوح از مبارزه و جنگ لذت میبرد و این شرایط را بدتر میکرد. شورش پارک گزی در سال 2013 بهعنوان یک اعتراض زیستمحیطی آغاز شد تا یکی از فضاهای سبز باقیمانده در استانبول را نجات دهد. اما تاکتیکها و برخورد سنگین پلیس این اعتراض را به چیز بسیار بزرگتری تبدیل کرد. سخنان آشتیجویانهی رئیسجمهور آن زمان عبدالله گل وضعیت را آرام کرد. اما اردوغان از قصد شعلههای آتش را بیشتر میکرد.
اردوغان خیلی زود به دوستانش همپشت کرد. پیروان فتحالله گولن را در نظر بگیرید؛ یک فقیه ترک (اکنون در پنسیلوانیا زندگی میکند) که درباره صلح و بردباری مذهبی موعظه میکند. هم اردوغان و هم گولن از دست ارتش رنج بردند و هر دو تلاش کردند نفوذ ارتش در سیاست را از بین ببرند. بهمحض اینکه اردوغان دیگر نیازی به پیروان گولن نداشت، به آنها پشت کرد. اموال و داراییهایشان را مصادره کرد، به اتهامهای ساختگی آنها را دستگیر کرد و برچسب تروریستی به آنها زد.
سیاست او با کردها نیز همین بدبینیها را داشت. کردها به وعدههای اردوغان امید داشتند تا شاید نارضایتیهای چندین و چندسالهشان برطرف شود. او حتی مذاکرات محرمانه با عبدالله اوجالان رهبر زندانی حزب کارگران کردستان را آغاز کرد. اما بعد از هر انتخابات اردوغان از وعدههایش دورتر میشد. هنگامیکه کردهای ترکیه به حزب دموکراسی مردم (HDP) رأی دادند، از آنها انتقام گرفت و جنوب شرقی ترکیه را به یک منطقه جنگی تبدیل کرد که یادآور بدترین روزهای دهه 1980 است.
اما بزرگترین مشکل سیاست خارجی اردوغان بود. او قول داد "هیچ مشکلی با همسایگان نخواهد داشت" اما تقریباً با تمام کشورهای همسایه درگیر شد. درآمدهای توریستی اول از سفر نکردن اسرائیلیها و سپس روسها سقوط کرد و پس از بمبگذاریهای استانبول تقریباً همه تعطیلات خود را در جای دیگری سپری میکردند.
افزایش فرقهگرایی اردوغان و دشمنی شخصیاش با کردهای سوریه و رئیسجمهور سوریه بشار اسد، باعث شد گروههای تندرویی مانند جبهه نصرت و حتی داعش را وارد سوریه کند. حملات انتحاری در آنکارا و استانبول بسیاری از ترکها را متقاعد کرد که صلح و امنیتی که اردوغان به آنها وعده داده بود چیزی جز یک توهم نیست.
آیا کودتا اجتنابناپذیر بود؟ نه. اما کسانی که این کودتا را طرحریزی کردند احتمالاً بر این باور بودند که ترکیه را از یک رهبریِ ایدئولوژیک و ناملموس نجات میدهند. اردوغان قول داد که به نمایندگی از تمام ترکها حکومت کند، اما این کار را نکرد. قول داد اقتصاد را بهبود دهد اما فساد شیوع یافت، ارز بیثبات شد و یک رکود اقتصادی در انتظار کشور است. او قول صلح داد اما سیاستهای جنگی او ترکیه را در خاورمیانه منزوی و این کشور را از غرب نیز جدا کرد. او قول امنیت داد، اما ترکها میترسند بمبگذاریهای اخیر تنها نوک کوه یخ باشد. همزمان، کودتاچیان ممکن است بر این باور باشند که حضور مستمر اردوغان در قدرت آخرین شانس برای سرنگونی وی است.
اردوغان در قدرت باقی بماند یا نه، یک موقعیت خطرناک وجود وجود دارد. احتمال دارد تمام رهبران درگیر تملق و چاپلوسی شوند. مطبوعات آزاد رهبران را قادر میسازد بر چاپلوسی پای گذاشته و سیاست را بر اساس واقعیت مدرج کنند. اردوغان نهتنها پنجره به ترکیه، بلکه به دنیا را از دست داد. اکنون خطر واقعی فرارسیده است. اگر کودتا موفق شود، ترکیه آشفته باقی میماند و هیچ رهبری وجود ندارد که شکافها را پر کند. اما اگر اردوغان در این کودتا پیروز شود، جرئت بیشتری برای تسریع سرکوب توطئهها به دست میآورد؛ نه فقط توطئههای واقعی، بلکه توطئههایی که در تخیل و توهماتش نیز شکلگرفتهاند.