عبدی: توکلی، روغن ریخته را نذر امامزاده کرد!
عباس عبدی می گوید: آقای توکلی روغن ریخته را نذر امامزاده کرده است. الان آقای مرتضوی کنار رفته است. باید ببینیم که آیا آقای توکلی میتواند روزنامه اعتماد ملی را از توقیف نجات دهد؟
عباس عبدی جزو اصلاح طلبانی است که قاضی مرتضوی را نیک می شناسند. او در دوران بازجویی و زندان، به ناچار، زمان زیادی را در تعامل و تقابل با قاضی مرتضوی سپری کرد.
"زندان نامه" عبدی به خوبی آنچه را که بر او در ایام بازداشت گذشت، تشریح کرده است؛ جزوه ای که هیچ گاه امکان انتشار رسمی پیدا نکرد و تا به امروز در کشوی میز عبدی باقی مانده است.
با عباس عبدی درباره کنار رفتن قاضی مرتضوی از دادستانی تهران گفتگو کردم. عبدی در این گفتگو تاکید داشت که تغییر مرتضوی، نشانه وقوع هیچ تحول بنیادینی در قوه قضاییه نیست.
هنوز متن مصاحبه را پیاده نکرده بودم که خبر رسید سعید مرتضوی به معاونت دادستان کل کشور منصوب شده است.
به نظر شما چه عواملی در کنار رفتن سعید مرتضوی از دادستانی تهران موثر بوده است؟
ما اطلاعات دقیقی برای اظهار نظر در این باره نداریم.شاید تغییر مرتضوی با هدف اثبات استقلال و اختیار رئیس جدید قوه قضاییه صورت گرفته باشد. زیرا اگر مرتضوی تغییر نمی کرد، این امر می توانست به معنای عدم اختیار رئیس قوه قضاییه باشد و به همین دلیل به آقای لاریجانی این امتیاز داده شده است که مرتضوی را تغییر دهد.
آیا حمایت پررنگی که تا به حال شامل حال مرتضوی می شد، دیگر شامل حال او نمی شود.؟حمله احمد توکلی به مرتضوی را هم می توان نشانه همین امر دانست؛ زیرا توکلی در سالهای گذشته انتقادی از مرتضوی نمی کرد.
آقای توکلی روغن ریخته را نذر امامزاده کرده است. الان آقای مرتضوی کنار رفته است. باید ببینیم که آیا آقای توکلی میتواند روزنامه اعتماد ملی را از توقیف نجات دهد؟
زمانی که هاشمی شاهرودی رئیس قوه قضاییه شد، اصلاح طلبان خیلی امیدوار شدند که قوه قضاییه رفتار نرمتری با مطبوعات اصلاح طلب در پیش بگیرد اما این اتفاق نیفتاد ؛ آیا ممکن است امیدواری کنونی نسبت به تغییرات در دادستانی تهران، به سرنوشت همان امیدواری پیشین اصلاح طلبان دچار شود؟
من در همان زمان هم که هاشمی شاهرودی رئیس قوه قضاییه شد، امیدی به ایشان نداشتم. در مطبوعات همان زمان می توانید یادداشت مرا در این باره ببینید.
به نظر من دوره آقای یزدی به یک دلیل به دوره آقای شاهرودی ارجحیت داشت. در دوره آقای یزدی معلوم بود که اوضاع از چه قرار است و ایشان سعی نمی کرد که خودش را مثبت نشان دهد.
ببینید در آدمیزاد خصلتی وجود دارد که سبب شکل گیری این تحلیل های امیدوارانه می شود. آدمی به آینده امیدوار است و در این موارد به خودش امید می دهد که با رفتن آقای الف و آمدن آقای ب ممکن است اوضاع بهتر شود. این تحلیل بیش از آنکه تحلیل واقعیت بیرونی باشد، انعکاسی از امیدها و آرزوهای آدمی است.
اما این حرفهای من به این معنا نیست که بگویم جانشین آقای مرتضوی عین خود اوست. زیرا من با توجه به شناختی که از قاضی مرتضوی دارم، فکر نمی کنم کسی بتواند مثل ایشان باشد. یعنی لااقل من امیدوارم که این اتفاق رخ ندهد ولی به هر حال شاید هم چنین شود.
به هر حال افراد در یک ساختار مشخص تا حدی می توانند نقش آفرین و مثمر ثمر باشند. اگر شما یک ماشین ژیان داشته باشید، فرق چندانی نمی کند که عباس عبدی راننده آن ماشین باشد یا میشائیل شوماخر. البته شوماخر راننده بهتری است ولی به هر حال ژیان، ژیان است. اختیارات و امکانات راننده ژیان این قدر نیست که توان ژیان را در حد فراری ارتقاء دهد.
در بحث کنونی ما هم ، نقش افراد در همین حد است. بنا بر این من فکر نمی کنم که کناررفتن قاضی مرتضوی از دادستانی تهران، تاثیر تعیین کننده ای در عملکرد سیستم قضایی ما بگذارد. مگر اینکه بگوییم تغییر فرد حاکی از تغییر ساختار است که من شواهدی برای طرح چنین ادعایی ندارم.
اما به هر حال به وقوع تغییر حتی در همین حد هم باید امیدوار بود. اگر جانشین مرتضوی فرد حقوقی و موجه قانونمداری باشد، اتفاق نیکویی است زیرا بهتر است که در همین ساختار کنونی نیز چنین کسی بر سر کار بیاید.
شما شناختی از آقای جعفری دولت آبادی دارید؟
نه، من شناختی از ایشان ندارم. این سئوال را وکلا بهتر می توانند پاسخ بدهند.
به عنوان یک چهره سیاسی و مطبوعاتی ، مهم ترین انتظارات شما از دادستان تهران چیست؟
اینکه قانونی عمل کند. اگر در قانون نوشته اند که باید روزی یک چوب بر سر عباس عبدی کوبید،هر روز بیایند و آن یک چوب را بر سر ما بکوبند! مهمترین خواسته ما این است که قانونی عمل کنند. اگر این اتفاق بیفتد، این مملکت زیر و رو می شود.
فارغ از بحث دادستان تهران، در مجموع فکر می کنید که در چهار سال آینده گشایشی در فضای مطبوعاتی ایران حاصل می شود؟
این به وضعیت سیاسی مملکت بستگی دارد. متاسفانه فضای مطبوعاتی کشور ما ناپایدار است. من همیشه می گویم اگر آزادی مطبوعاتی ما محدود باشد ولی این آزادی تضمین شده باشد، این خیلی بهتر از آن است که آزادی مطبوعاتی بیشتری داشته باشیم اما این آزادی تضمین نشده باشد.
به هر حال وجود یک آب باریکه بهتر از نهر وسیعی است که در زمانهای کوتاهی پر آب ولی معمولاً خشک و خالی از آب است.