تجربه نخستين نوروز بی هاشمی
هر چند بر مشيت الهي سر تسليم فرود آوردهايم اما، نخستين نوروز بيحضور آيتالله هاشمي ميتواند مجالي نو باشد براي بازخواني نقش بسيار گسترده و اثر بيبديل آن بزرگمرد بر سپهر فرداي ايران و انقلاب. اين واقعيت را مجال انكار نيست كه زندهياد آيتالله هاشمي دست كم و براي نمونه در سه حوزه مشخص بر روند معماري ايران فردا اثري تام نهاد، آثاري كه هر يك از آنها در نوع خود بيبديل و ماندگار هستند، يكي از وجوه مهم و شخصيتي زندهياد هاشمي، تحرك بخشي خاص ايشان در ترغيب لايههاي مختلف اجتماعي به مشاركت در تعيين سرنوشت خويش بود.
اين حقيقت كه شخصيت برجسته و نام هاشمي ترغيبكننده پرشور ملي به مشاركت در تحولات سياسي بودند جاي ترديد ندارد و كارنامه سراسر افتخار ايشان نيز مويد همين موضوع است، شورآفرينيهايي كه از سرچشمه انديشه آقاي هاشمي و اعتقاد راسخ ايشان به «جمهوريت پيوسته به اسلاميت نظام سياسي كشور» تراوش كرد و مظاهر آن را در سطح بينظير مشاركتهاي مردم در انتخاباتهاي مختلف دو دهه اخير ميبينيم به تدريج به «ادراكآفريني عمومي» بدل شد و اينكه مردم خود حق تعيين سرنوشت و روند رفتار حاكمان را تعيين كنند به يك ادراك عمومي در ميان تركيب جمعيتي ايران بدل شده است و اين را ميتوان از مهمترين و ماندگارترين اثرات مشي و رفتار سياسي آيتالله هاشمي در قريب به ٣٨ سال سياست ورزي ايشان در صحنه پس از انقلاب دانست.
در مورد بعدي بايد از اثر گسترده بنيانگذاري دانشگاه آزاد اسلامي بر سير تحولات فكري و اجتماعي ايران اشاره كرد، ميدانيم كه تا پيش از تاسيس دانشگاه آزاد، روند تحصيلات عالي و تكميلي در كشورمان ايران بسيار محدود بود و به همين تناسب توليد دانش نيز در سطحي نامتناسب با روند رشد جمعيتي ايران قرار داشت، همين امر باعث شده بود تا در ديدگاههاي كلان و در مسير برنامهريزي براي توسعه پرشتاب ايران، امكان تكيه بر دانش بومي و كارشناس ايراني تقريبا محال به نظر برسد، در تمامي روايتهاي قابل اتكا از توسعه اقتصادي ايران در واپسين سالهاي قبل از انقلاب و سالهاي نخست انقلاب اين نكته كه ايران به صورت جدي با فقر كارشناس وطني مواجه و ناچار است براي همگامي با روند توسعه اقتصادي متكي به كارشناس و خبره غيرايراني باشد به وضوح ديده ميشود، با اين حال آيتالله هاشمي درست در سالهاي اوج جنگ تحميلي و در شرايطي كه بخش عمده تئوريسينهاي اقتصادي و اجتماعي، به دليل نبود امكان پيش بيني آينده در اثر وقوع و شدت جنگ تحميلي، هيچ نوع چشماندازي از ايران ده سال بعد نداشتند؛ ايشان دست به بنيانگذاري دانشگاه آزاد زدند و آن را در همه شهرهاي بزرگ و كوچك ايران توسعه دادند، اين نكته مويد عمق تقريبا بيبديل آينده نگري و كلاننگري آيتالله هاشمي داشت و اينكه ايشان ميدانست كه آن جنگ نابرابر بالاخره روزگاري به پايان ميرسد و ايران بايد راه و مسير سازندگي و توسعه را آغاز كند پس چه بهتر كه براي چنان روزي و براي روزهاي پس از آن، حداقل از كارشناس خارجي بينياز باشيم، همين اتفاق هم رخ داد و تقريبا از اوايل دهه ٧٠ شمسي در اغلب پروژههاي بزرگ توسعه ملي ايران، حضور پررنگ دانشآموختگان نظام نوين علمي ايران قابل لمس بود، اين افراد يك دهه بعد با فراگيري تجربياتي ارزشمند بدنه اصلي تركيب مديران دوران گذار از سازندگي به سوي توسعه را شكل دادند و همچنان ميتوان گفت كه آنچه آيتالله هاشمي در دهه ٦٠ و در اوج جنگ تحميلي با نگاه آينده نگر خود پي ريخت تا ساليان دراز ملاط توسعه ايران فردا خواهد بود.
يكي ديگر از وجوه ممتاز و تاثيرهاي ماندگار آيتالله هاشمي نيز هوشمندي و درايت ايشان در ساخت و معماري طبقه متوسط در ساختار جامعه ايراني بود، ايشان با آينده نگري فقدان يك طبقه متوسط در بافت جامعه ايراني را تشخيص داده بودند و به خوبي ميدانستند كه با اين ساختار اجتماعي امكان تحرك جامعه و گذار به سوي شرايط جهان جديد ناممكن است، تلاش آيتالله هاشمي براي توسعه رفاه عمومي و بهبود شرايط اقتصادي عامه مردم از طريق ايجاد زيرساختهاي اقتصادي، در نهايت به برآمدن طبقه متوسط در اواسط دهه ٧٠ در ايران منتهي شد و همين بخش از جامعه ايراني كه فعاليت اجتماعي چشمگيري هم دارد و در همه جهان به طبقه تاثيرگذار هر اجتماع شناخته ميشود، در مسير حيات خود رخدادهاي بزرگي همچون تحول دوم خرداد و تلاش براي اصلاحات جامعه ايراني را رقم زد. نوروز ٩٦ را بيپيام آيتالله شروع كرديم اما بدانيم كه اگر جسم آيتالله در بين ملت ايران نيست، راه و انديشه ايشان و آثار ماندگاري كه بر روندهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي ايران گذاشت همچنان ادامه خواهد يافت، راه هاشمي هميشه «نوروزي» باد.