واقعا تغییر کابینه مشکلی را حل می کند؟
به گزارش وقایع اتفاقیه، اما نکتهاي که مطرح ميکنم اين پرسش است که آيا واقعا با تغيير وزرا، خيلي از مشکلات برطرف ميشود؟ بايد به اين پرسش انديشه کرد، مخصوصا اينروزها که همه از ضرورت تغيير کابينه سخن ميگويند.
به نظر ميرسد جريان کارشناسي و تحليلگر، گرفتار يک مدگرايي شده است؛ يعني همينکه بحثي شکل ميگيرد، همه کارشناسان بدون آنکه در آن تحقيق و پژوهشي کرده باشند از آن سخن ميگويند و بر آن ميدمند.
ماجراي تغيير کابينه نيز از اين منظر قابل تحليل است. همه ميگويند که کابينه بايد تغيير کند اما کسي دليل قابل تأمل و متکي بر تحقيق ارائه نميدهد.
برانداز کردن نظريات کارشناسان و تحليلگران، هر آدمي را به اين نتيجه ميرساند که رويکردهاي موجود در تغيير کابينه يا بيشتر آبشخور سياسي دارند يا درگير تبعيت از مدي شدهاند که از تغيير کابينه سخن ميگويد.
تغيير کابينه لازم است اما چرا؟ براي پاسخ به اين پرسش حتي نبايد با دولت يا مسئولان دولتي تعارف سياسي و جناحي داشت. بهطور قطع، بخش بزرگي از دلایل تغيير کابينه، عدم همراهي و همياري فکري اعضاي کابينه با يکديگر است. کابينه در چند سال گذشته بهطور قطع سرعت مطلوبي نداشت. اين مسئله را البته نبايد فراموش کرد که اين آهستگي تا بخش بسيار زيادي متکي به ناکارآمدي دولتهاي نهم و دهم و ارثيه شومي بود که از سوي آنها در فرايند اجراي بهينه مسئوليتهاي دولتي بر جاي مانده بود اما آنطور که بايد در برخي حوزهها اعضاي کابينه، نه با يکديگر هماهنگ بودند و نه آنطور که بايد سعي ميکردند از ارثيه دولت قبل، یعنی ناکارآمدي، رهايي يابند.
بهعنوان مثال اگر تعديلي سراسري در بدنه نيروها صورت بگيرد و بهترين کارها نيز در چهار سال آينده رخ دهد اما باز تريبونهاي دولت به اين شکل عمل کنند ميتوان گفت که در نگاه مردم، هيچ حرکتي صورت نگرفته است. از بحث فاصله نگيريم؛ کابينه نياز به تغيير دارد اما اين نياز نبايد بر حسب پزها و مدهاي کارشناسي تجويز شود. اگر ترميم دولت براي بهينهشدن عملکردها، ضرورتهاي ديگري هم دارد بايد از آنها نيز سخن گفت.