امام گفتند هاشمي احتمالا اغفال شده
سید حمد روحانی
رئيس بنياد تاريخ پژوهي ايران معاصر در گفتگويي در خصوص خاطرات هاشمي، مجمع روحانيون و حوادث اخير به ارائه مطالبي پرداخت.
سيد حميد روحاني رئيس بنياد تاريخ پژوهي ايران معاصر در این گفتگو به علل و ريشههاي فتنهاخير و همچنين فراز و فرود مجمع روحانيون مبارز نیز پرداخته است.
به نظر شما چرا انتخابات اخير به جهت حوادث بعد از آن، با انتخابات گذشته متفاوت بود؟
نظام جمهوري اسلامي در طول 30 سال گذشته، موفق به برگزاري انتخابات متعددي شده است، در همه انتخابات گذشته ميبينيم،كه كانديدا وعدههايي به مردم، با هدف جلب آراي آنها ميدادند و برنامههاي خود را براي آينده مطرح ميكردند اما در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري ديديم كه برخي با شعارهاي جنگطلبانه به صحنه آمدند و با شعار اينكه كشور در خطر است و آنها براي نجات كشور آمدهاند كانديد شدند و نامزدي خود را براي رياست جمهوري اعلام كردند و رييس جمهوري وقت را به دروغگويي و قانونشكني متهم كردند كه اين حاكي از اين بود كه طرف مدعي به دنبال جنگ است و قصد ندارد به صورت سالم و بدون مشكل با رقباي خود رقابت كند.
يعني از ابتدا روشن بود كه برخيها به دنبال رقابت سالم نيستند؟
بله، اين جريان وانمود ميكرد كه قانون شكني در كشور رواج پيدا كرده است و آنها به عنوان منجي مردم آمدهاند تا قانون را در كشور اجرا كنند. در حالي كه روشن بود كه اين ادعاهاي تبليغاتي واهي بوده و اين جريان به دنبال جنگ با هدف رسيدن به قدرت است. بعد از انتخابات و اعلام نتيجه آن، مشخص شد كه برخي از مدعيان قانونگرايي با اصل نظام مشكل دارند تا اينكه ادعاهاي دروغ آنها حوادث بعد از انتخابات را رقم زد.
آيا نداشتن هدف براي رقابت سالم موجب حوادث روز اخير و در نهايت هتاكي به روز عاشورا شده است؟
اغتشاشگران در روز عاشورا عليه اصل نظام و اصل ولايت فقيه شعار داده و به ساحت مقدس سيدالشهدا اهانت كردند. حوادث بعد از انتخابات نشانگر اين است كه اين جريان دنبال مسئله ديگري غير از انتخابات و بحث براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران، بوده است. البته معتقدم كه تصويب بودجه براي براندازي در كنگره آمريكا در حوادث بعد از انتخابات و روز عاشورا ظهور و بروز پيدا كرده است.
آيا شما سهمي براي نقش كانديداي شكست خورده در انتخابات، در پروژه براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران، قائل هستيد؟
من نميخواهم برخي از چهرهها را متهم به براندازي كنم، اما معتقدم كه كانديداي انتخابات آلت دست جريان برانداز آمريكايي و اسرائيلي شدهاند. چرا كه رفتار آنها عادي نبود و چنانكه اشاره شد از آغاز با رفتار ماجراجويانه به صحنه آمدند و تاكنون نيز با موضعگيريهاي خصمانه و مغرضانه آب به آسياب دشمن ريختند و به نظام جمهوري اسلامي آسيب وارد كردند. ادعاهاي كذب "تقلب در انتخابات " و "آزار جنسي در بازداشتگاهها و زندانها " ضربههاي جبرانناپذيري بر نظام جمهوري اسلامي وارد كرد و خدمت بيمزد و مواجب به استكبار جهاني و در رأس آن شيطان بزرگ بود.
برخيها معتقدند كه اين حوادث بركاتي نيز داشته است، نظر شما چيست؟
از بزرگترين بركات آن اين بود كه بار ديگر ملت ايران يكپارچه به صحنه آمد و روز 9 ديماه حماسهاي بود كه بر تارك تاريخ درخشيد و دست رد بر سينه نامحرم زد، دشمنان اسلام و انقلاب را نااميد كرد و بار ديگر وفاداري ملت ايران به اسلام و انقلاب را به نمايش گذاشت و ماهيت برخي از مدعيان خط امام را آشكار ساخت و سره را از ناسره ممتاز ساخت.
اهانت دشمنان اسلام به ارزشهاي اسلامي به چه زماني برميگردد؟
اهانت به مقدسات اسلامي و مقام امامت و ولايت به ويژه حضرت سيدالشهدا (صلواتالله عليه)، مسئله امروز و ديروز نيست و در گذشته نيز رواج داشته است. بعد از شهادت امام حسين (ع) در كربلا دشمنان تلاش زيادي براي از بين بردن اثر عاشورا كردند؛ چرا كه حاكمان زورمدار آن روزگار از مكتب عاشورا هراس داشتند. آنها در مقاطعي مرقد مطهر مطهر امام حسين (ع) را به آب بستند و حتي در آن مكان مقدس كشت و زرع كردند، تنها هدف اينها بر اندازي اساس عاشورا بود و ميخواستند آن را براي هميشه منسي سازند.
البته لازم است تاكيد كنم، كه توطئه جهانخواران و زورمداران و صهيونيزم بينالمللي براي بيرهرو كردن راه حسين، راه به جايي نميبرد، چنانكه توطئه امامزدايي و به زير سئوال بردن راه امام خميني هم محكوم به شكست است، چون راه امام خميني تداوم راه حضرت حسينبن علي (عليهالسلام) و راه عاشورائيان است و اين راه جاويدان است.
فراموش نكنيم كه رضاخان به امر استعمار انگليس و صدام عفلقي نيز طبق سياست شيطان بزرگ و رژيم صهيونيستي تلاش كردند راه عاشورائيان را بيرهرو سازند. عزاداري عاشورا را منع كردند و هتك حرمتها كردند، ليكن نتوانستند. آنها رفتند ليكن عاشورا پابرجاست.
نقش خواص در كنترل و در دامن زدن به فتنه اخير چقدر بوده است؟
متاسفانه كساني كه مدعي خط امام بودهاند، در مقابل تظاهرات شيطاني آشوب طلبان عليه اصل ولايت فقيه در روز عاشورا كه اساس تفكر امام را به زير سئوال ميبرد ساكت نشستند و حتي آن را محكوم نكردند و اين مسئلهاي نيست كه بتوان منكر آن شده يا به آساني از كنار آن گذشت. ما نبايد فراموش كنيم كه عدم استنكار از شعارهاي انحرافي به مثابه تائيد آن محسوب ميشود. به تعبير ائمه معصومين كه ميفرمايند: سكوت به معناي رضايت است، بايد گفت كه زماني كه اهانت به اصل ولايت فقيه صورت ميگيرد و افراد سكوت ميكنند در حقيقت اين افراد اين شعارهاي انحرافي را تائيد ميكنند. سكوت كنندگان در مقابل شعار عليه اصل ولايت فقيه راه خود را از خط امام خميني (ره) و سيد الشهدا جدا كردهاند.
واكنشهاي مردمي را به فتنهگران چگونه ارزيابي ميكنيد؟
ملت ايران با راهپيماييهاي حماسهآفرين خود دشمنان اسلام و انقلاب را نا اميد كردند و با استنكار و اعتراض خود، راه حسيني و امام خميني را تداوم بخشيدند و انقلاب را بيمه كردند و نشان دادند كه پيرو واقعي امام شهيدكربلا هستند.
شما در جوابيه خود به آقاي هاشمي رفسنجاني، به نامهاي مبني بر اينكه امام فرموده بود، هاشمي احتمالا اغفال شده اشاره كرده بوديد، با توجه به اينكه نامه مذكور در صحيفه امام موجود نيست، استناد شما چيست؟
بخشي از نامهاي كه در پاسخ به اظهارات آقاي هاشمي رفسنجاني در پاسخنامهام به آن اشاره كردم به سال 52 برميگردد. در سال 52 حجت الاسلام والمسلمين هاشميان امام جمعه امروز رفسنجان نامهاي به امام نوشته و اين سئوال را مطرح كرده است كه آقاي هاشمي رفسنجاني از ما ميخواهد وجوهات شرعي را براي كمك به سازمان مجاهدين خلق در اختيارش قرار دهيم، كه امام خميني (ره) در پاسخ به اين سئوال فرمودهاند، جايز نيست و احتمالا آقاي هاشمي در اين قضيه اغفال شده است.
چرا اين نامه تاكنون منتشر نشده و شما چگونه از اين نامه مطلع شديد؟
در سفري كه به رفسنجان داشتم اين نامه را كه در منزل آقاي هاشميان قاب شده بود و در دفتر كارش قرار داشت رؤيت كردم. آقاي هاشميان به احترام آقاي هاشمي رفسنجاني اين نامه را منتشر نكرده است.
شنيدهايم كه شما ميخواهيد، در خصوص نقد كتاب خاطرات آقاي هاشمي رفسنجاني اقدام كنيد، اين خبر را را تائيد ميكنيد؟
بله، يكي از اهداف "بنياد تاريخپژوهي ايران معاصر " نقد نادرستيها و خلافگوييها پيرامون تاريخ سياسي معاصر و انقلاب اسلامي ميباشد لذا تصميم دارم به زودي به نقد و بررسي كتاب خاطرات آقاي هاشمي رفسنجاني بپردازم. معتقدم كه در كتاب خاطرات آقاي هاشمي اشتباهات زيادي وجود دارد. اميدوارم اين اشتباهات غير عمدي و از روي خطا و سهو باشد.
بنياد تاريخ پژوهي ايران معاصر، از چه تاريخي و روي چه انگيزهاي تشكيل شده است؟
اين بنياد از سال 1382 بنيان يافت و اهداف اصلي آن، تدوين تاريخ انقلاب اسلامي، تدوين دانشنامه و دائرةالمعارف انقلاب اسلامي، بازنگري در تاريخ سدة گذشته، نقد و نظر پيرامون كتابهايي كه پيرامون تاريخ معاصر و تاريخ انقلاب منتشر ميشود، ميباشد.
در بخش ديگري از اين گفتگو ميخواهيم به فراز و فرود مجمع روحانيون پرداخته و در سوال اول در خصوص اينكه آيا شما عضو مؤسس مجمع بوديد يا نه و سپس در مورد نحوه جدايي مجمع از جامعه روحانيت مبارز بپرسيم.
در ايام عيد نوروز زمانيكه من در سفر بودم مطلع شدم كه مجمعي به نام روحانيون مبارز از جامعه روحانيت مبارز جدا و اعلام موجوديت كرده است كه نام و امضاي من نيز به عنوان اعضاي مؤسس اين مجمع اعلام و ثبت شده است. ابتدا تصميم داشتنم اين دروغ را تكذيب كنم، ليكن دو علت من را از تكذيب آن بازداشت؛ نخست اينكه دريافتم آقاي كروبي اين كار را كرده و نام مرا بدون اطلاع من به عنوان عضو مؤسس قرار داده است و نخواستم حيثيت او را به عنوان يكي از ياران امام به زير سئوال ببرم.
دوم اينكه آقاي ريشهري بعد از جدايي مجمع روحانيون از جامعه روحانيت، با امام(ره) ديدار و از ايشان خواسته بود تدابيري را براي بازگشت مجمع روحانيون به جمع جامعه روحانيت اتخاذ كند اما امام فرموده بود كه صلاح در اين است كه مجمع روحانيون از جامعه روحانيت مبارز جدا باشد. به نظرم رسيد لابد امام مصالحي را در نظر دارند كه ما بي اطلاع هستيم و اين موضوع نيز موجب شد كه از تكذيب خودداري كنم.
چرا مجمع روحانيون مبارز با بيان استدلالهاي خود اين نظر شما را رد كرده است؟
مجمع روحانيون مبارز به صرف اينكه كه نام من جزء اعضاي مؤسس اين مجمع است، اظهارات من را رد كرده است در حالي كه اين استدلال نميتواند منطقي باشد. اين مجمع اعلام ميكند كه اسم من، به عنوان اعضاي مؤسس مجمع در صحيفه امام آمده است كه بايد در پاسخ به آنها گفت كه شما نام مرا جعل كردهايد و من نيز آن را تكذيب نكردم، طبيعي است كه به همان صورت در صحيفه امام (ره) نيز منتشر شده است.
اين نكته را نيز اشاره كنم كه من در آن روز كه مجمع اعلام موجوديت كرد به صورت رسمي از اينكه نام من به عنوان عضو مؤسس آمده بود تكذيب نكردم ليكن هر كسي از من پرسيد، اعلام كردم كه من عضو مجمع نيستم و البته در مرحله بعدي در برخي از سخنرانيها و مصاحبهها صريحا اعلام كردم كه عضو اين تشكيلات نيستم چنانكه در مصاحبه با خبرنگار سايت خبري جهان نيوز در تاريخ 19/6/1386 رسما عضويت خود در اين مجمع را رد كردم.
مهمترين علت فاصله گرفتن شما از مجمع روحانيون چه بوده است؟
من در ابتدا تلاش ميكردم تا بدانم هدف مجمع روحانيون مبارز در جدايي از جامعه روحانيت چيست و به همين دليل در جلسات آنها شركت ميكردم. برايم، مهم اين بود كه بدانم مجمع روحانيون چه اشكالي را به جامعه روحانيت مبارز وارد ميداند و برنامه اش براي بهبود وضعيت چيست؟ به همين دليل در جلسات آنها شركت كرده و به دنبال رسيدن به اين سئوال خود بودم. هر چقدر در مجمع روحانيون به دنبال سئوال خود مبني بر يافتن هدف مجمع در جدايي از جامعه روحانيت گشتم، بي نتيجه ماندم چرا كه آنها هيچ هدفي براي جدايي از جامعه روحانيت و برنامه براي اداره بهتر كشور نداشتند.
حتي يك بار خطاب به اعضاي اين مجمع گفتم شما از آقاي هاشمي رفسنجاني كه رئيس جمهور وقت بود، ايراد ميگيريد ولي اگر ايشان از شما كمك بخواهد شما هيچ برنامهاي براي ارائه نخواهيد داشت جوابي نگرفتم، از اين رو، ديگر در جلسات آنها شركت نكردم و از اين جمع فاصله گرفتم.
به نظر شما مهمترين علت جدايي مجمع از جامعه روحانيت چه بود؟
به نظر من، جدايي مجمع روحانيون مبارز از جامعه روحانيت، تنها جنگ قدرت بود.
اين اختلاف يا به قول شما جنگ قدرت، از چه زماني كليد خورد؟
در آستانه انتخابات مجلس شوراي اسلامي و به هنگام ارائه ليست، ميان آقاي ناطق نوري با آقاي كروبي اختلاف پديد آمد. به طوري كه آقاي كروبي قصد داشت اسم آقاي بهزاد نبوي و چند تن ديگر را در ليست قرار بدهد كه با اين كار آقاي ناطق نوري مخالفت ميكند و اين اختلافات موجب جدايي مجمع روحانيون از جامعه روحانيت مبارز شد. اين مطلب را ساليان درازي پس از اعلام موجوديت مجمع از زبان آقاي كروبي شنيدم.
آيا مجمع روحانيون امروز را در خط امام است؟
من در مقامي نيستم كه بتوانم نظر دهم كه چه كساني و يا چه تشكيلاتي در خط امام هستند و يا نيستند، ليكن ما براي خط امام معيارها و نشانههايي داريم، خط اماميها هيچ گاه با استكبار جهاني و صهيونيسم بينالمللي همصدا نميشوند. شيطان بزرگ و رژيم صهيونيستي هيچ گاه و هرگز از ياران امام و پيروان راستين خط امام حمايت نميكنند. در ماجراي روز عاشورا عدهاي اراذل عليه اصل ولايت فقيه شعار دادند كه در اينجا لازم بود مدعيان خط امام، اين شعارها را محكوم كنند. اما مجمع اين كار را نكرد. حتي اگر بخواهيم، چشم بندي كنيم و بگوييم كه طرفداران دولت در خيابانها حاضر شده و شعار انحرافي دادهاند، بازهم اين تصور نميتوانست مانع از محكوميت اين حركت، توسط مجمع روحانيون مبارز شود. چرا كه اين شعار خائنانه، منافقانه و عليه منافع ملي و اسلام بود و رويارويي آشكار با خط و آرمان امام به شمار ميآمد.
مهمترين استدلال شما در خروج مجمع روحانيون از خط امام چيست؟
اينكه امروز برخي از مدعيان خط امام حتي براي شركت در مراسم روضه و عزاداري نميتوانند در مجالس و معابر حضور يابند و با واكنش منفي مردم مواجه ميشوند بي جهت نيست، چراكه مردم خوب ميفهمند كه اين مدعيان خط امام، حرف و عمل يكساني ندارند و در شعار و عمل هماهنگ عمل نميكنند. آنها در شعار خط امامي هستند اما در عمل حتي هتاكان به امام را نيز محكوم نميكنند.
مدعيان خط امام در حالي كه تناقص حرف و عملشان مشهود است كه در مقابل واكنش طبيعي مردم، مدعي ميشوند كه به ياران امام اهانت ميشود؛ مردم همانگونه كه امام را دوست ميدارند به ياران واقعي امام نيز احترام ميگذارند؛ اما تناقض حرف و عمل را نميپذيرند. مردم نميتوانند به مدعيان دروغين خط امام، همانند رهروان حقيقي ايشان احترام بگذارند. منافقين در اوايل انقلاب براي فريب افكار عمومي ميگفتند كه مردم حامي آنها هستند و مخالفشان افراد چماق به دست هستند.
ليكن زمان روشن ساخت كه مخالفانشان مردم بودند و لذا آنها نتوانستند در اين كشور زندگي كنند، ناچار شدند بگذارند و بگريزند. امروز نيز جريان منحرف مدعي خط امام، نيز خود را حامي مردم و مردم را حامي خود ميداند و مخالفان خود را لباس شخصيها ميخواند اما مردم به ضد مردمي بودن اين جريان پي بردهاند و سرانجام ثابت خواهد شد كه اين مردم هستند كه از آنها انزجار دارند و آنها را بر نميتابند.
چرا عليرغم دبير كلي 20 ساله كروبي در مجمع روحانيون مبارز، اين مجمع به سرعت و با قاطعيت از موسوي حمايت كرد؟
من اينها را جنگ قدرت مي دانم. اعضاي اين مجمع با يكديگر اختلاف داشته و اكنون نيز دارند و نتوانستند يك دست باشند و آن گاه كه جنگ قدرت در ميان باشد، اتحاد حاصل نخواهد شد. "نفس " مانع از رسيدن به اتحاد خواهد شد. اتحاد در هر تشكلي كه مباحث دنياي و نفساني مطرح باشد شكل نميگيرد، مگر اينكه هدف مقدسي در راه رضاي خدا در ميان باشد.
آيا واكنشهاي مردمي عليه مجمع ميتواند سندي بر سقوط آن باشد؟
حتي اگر قرار باشد مردم كساني را كه حرف و عمل يكساني ندارند تحمل كنند و در برابر آنان واكنش منفي نشان ندهند، قطعا از آنها حمايت نخواهند كرد، به همين دليل ممكن است كه مجمع روحانيون به حيات سياسي خود ادامه دهد اما به جهت عدم همراهي مردم نميتواند نقش موثري را ايفا كند. مگر اينكه به خط امام بازگردد و با مردم روراست و همراه شود.
شما بعنوان يكي از نزديكان امام راحل، رابط امام با موسوي را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
امام از آقاي موسوي، به عنوان نخست وزير وقت حمايت ميكرد كه اين به مرام امام مبني بر حمايت از مسئولان برميگشت. امام با اينكه از بنيصدر شناخت داشت تا آنجايي كه توان داشت از او حمايت كرد و كوشيد از سقوط او جلوگيري كند. اما بايد گفت كه اگر انسان خود ساخته و وارسته نباشد، بالاخره به بيراهه خواهد رفت.
آيا با رفتار امروز موسوي، ميتوان وي را خط امامي دانست؟
از ميزان خط امامي بودن و اعتقاد موسوي به ولايت فقيه بي اطلاعم، اما به نظر من رفتار امروز موسوي، نميتواند به خط امام (ره) مربوط باشد. چرا كه ادعاي نارواي تقلب در انتخابات ضربه به نظام بود كه امام دفاع از نظام را از نماز نيز واجبتر ميدانست. البته دستهايي براي سوء استفاده از موقعيت موسوي نيز مشاهد شد. ما در خوشبينانه ترين حالت ميتوانيم بگوييم كه موسوي و يارانش در حوادث اخير اشتباه كردند.
راهكار شما براي مقابله با فتنهگران امروز چيست؟
شناسايي سران فتنه و برخورد قاطع با آنها مناسبترين راه مقابله با فتنه امروز است؛ به نظر من، جوانهاي كه در خيابانها تجمع و شعار ميدهند سران فتنه نيستند. اين جوانان فريب خوردهاند. بايد دستگاه امنيتي ما به دنبال يافتن سران فتنه، يعني عوامل اصلي حوادث اخير باشد، مسئولان امنيتي بايد به سراغ كساني كه شعارهاي انحرافي و توطئه براندازي را طراحي ميكند برود، نه اينكه به صرف برخورد چند جوان اغفال شده، بسنده كند.
يعني شما معتقديد، كه سران فتنه بعد از هفت ماه مشخص نشدهاند؟
بله، من معتقدم هنوز شناسايي نشده است. متاسفانه دستگاه امنيتي ما يا توان شناسايي سران فتنه را ندارد و يا اينكه كوتاهي ميكند و دركل از اين دو حالت خارج نيست. چرا كه اكنون كه 7 ماه از انتخابات ميگذرد، دستگاه امنيتي هنوز ريشه را شناسايي نكرده است و تا زماني كه ريشه حوادث اخير شناسايي نشود و تنها به برخورد با جوانهاي اغفال شده بسنده شود، مشكلي حل نخواهد شد.
نقش كانديداي شكست خورده در فتنه اخير تا چه حدي بوده است؟
عاملين فتنه از وجود افرادي چون كروبي و موسوي استفاده كردهاند و با محاكمه اين سران، ريشه فتنه نابود نخواهد شد، افرادي مثل كروبي و موسوي متهم به اين هستند كه چرا به فتنه دامن زدهاند ليكن سران فتنه نيستند. شايد مشكلات داخلي كشور انگيزه لازم را براي شناسايي سران فتنه از مسئولان گرفته باشد.
به نظر شما شعارهاي انحرافي را چه كساني تعيين ميكردند؟
شعار جمهوري ايراني، نه غزه و نه لبنان و حتي خط كشيدن روي شعار مرگ بر آمريكا و اسرائيل كاملا حساب شده بود و نميتوان سرچشمه اين رفتارها را به يك جوان ايراني دانست. خط كشيدن روي شعار مرگ بر اسرائيل اهميت فراواني براي رژيم صهيونيستي داشت. بيترديد بودجهاي كه كنگره آمريكا براي رويارويي با نظام جمهوري اسلامي تصويب كرد در ايجاد آشوب در ايران و طرح اين گونه شعارهاي ضد مردمي و ضد انقلابي تأثير مستقيم دارد.
با توجه به واكنشهاي شديد مردمي نسبت به سران فتنه، به نظر شما آيا مردم وظيفه خود را براي مقابله با فتنه انجام دادهاند؟
وظيفه مردم براي مقابله با فتنه ايستادگي، مقاومت و حمايت از ولايت فقيه است، مردم وظيفه دارند از نظام و رهبري حمايت كنند و همواره در صحنه حضور داشته باشند كه البته اين كار را نيز كردهاند؛ اما از نظام انتظار ميرود كه فتنه گران را شناسايي و با قدرت با آنها برخورد كنند.