صیاد فراریان مالیاتی
چطور میتوان با سیستم مالیاتی ۲ هدف را نشانه گرفت؟

بهنظر میآید در شرایط فعلی، صید فراریان مالیاتی و حذف معافیتهای مالیاتی غیرهدفمند، کمهزینهترین راهکار دولت برای پوشش کسری بودجه باشد که اتفاقا با همراهی اجتماعی نیز همراه است. اما روشی که بتواند صید فراریان مالیاتی را هموار کند، چندان در نظام مالیاتی کشور مستقر نیست؛ مالیات براساس درآمدهای خانوار و اظهارنامههای شخصی. این روش علاوه بر اینکه میتواند احتمال فرار درآمدهای کلان از تور مالیاتی را کاهش دهد، میتواند بستر اطلاعاتی مناسبی برای سیاستهای بازتوزیعی و حمایتی دولت فراهم کند.
معافان و فراریان مالیاتی
اما این مساله تاکنون به انجام نرسیده و همچنان حجم فرار مالیاتی در اقتصاد ایران بالا است. با توجه به اینکه مالیات بر پایه مشاغل بنا شده، نرخ پوشش مالیاتی نیز پایین است و برخی برآوردها نشان میدهد که میزان فرار مالیاتی در بخش کالا و خدمات ایران درحدود ۳۰ تا ۴۰ هزار میلیارد تومان است. عددی که تقریبا ۱۰ درصد از کل بودجه سال ۹۸ را نشانه میرود. علاوه بر این، برخی تخمینها نیز حاکی از این است که حداقل ۵۰ هزار میلیارد تومان معافیت مالیاتی در کشور وجود دارد. با این اوصاف، چطور میتوان به سیستمی رسید که هم عدالت مالیاتی در آن جاری باشد و هم ضریب نفوذ مالیاتی را افزایش دهد؟
یک راهحل که میتواند این مساله را حل کند و تجارب جهانی نیز بر آن صحه میگذارد، مالیات براساس اظهارنامههای شخصی است. برخی بررسیها نشان میدهد در کشورهای توسعهیافته حدود ۴۰ درصد از درآمدهای مالیاتی از طریق مالیات بر درآمد شخصی تامین میشود، درحالیکه این عدد در ایران کمتر از ۱۵ درصد بوده که البته آن هم به شیوه نادرستی درحال اجراست. مثلا مالیات از منابع درآمدی خانوارها به شکل جداگانه اخذ میشود که این میتواند به عدالت مالیاتی ضربه بزند.
یک تیر و دو نشان
اظهارنامههای شخصی، اما میتواند دو مزیت داشته باشد، در درجه نخست ضریب فرار مالیاتی را به سبب در برگرفتن کلیه درآمد خانوارها کاهش دهد و در درجه دوم، خود به معیاری برای شناسایی نیازمندان و اقشار فرودست جامعه تبدیل شود. در شیوه فعلی، برای حمایت از طبقات محروم، معمولا معافیت مالیاتی تجویز میشود که در کارآبودن آن تردید زیادی وجود دارد. درحقیقت توزیع بار مالیاتی بر دهکهای درآمدی مختلف، با نرخهای تصاعدی یا نرخ صفر در نظام مالیاتی فعلی مشخص شده است. اما تجربه نشان داده که صرف قانون نمیتواند به بازتوزیع در نظام مالیاتی منجر شود. در سیاست بازتوزیعی با اعمال قانون، نرخهای مختلفی برای مناطق بعضا محروم یا صنایع خاص برای حمایت از تولید و اشتغال وضع میشود. اما هدفگیری این حمایت دقیق نیست، چراکه نرخ فقر در طول سالیان اخیر در یک روند افزایشی حرکت کرده است.
همچنین در صورت فرار مالیاتی در سایر انواع مالیاتها، این درآمدها در نهایت خود را به حالت بخشی از درآمد فرد یا خانوار تشکیل میدهد. درحقیقت تمامی درآمدهایی که از مالیات درحال فرار هستند، بر حسابهای بانکی افراد مینشیند و وقتی نظام مالیاتی جزءبهجزء خانوارها را لحاظ کند، میتواند بسنجد که درآمد اظهار شده یک خانوار، با تراکنشهای بانکی آنها تطابق دارد یا خیر. از این طریق، احتمال فرار مالیاتی کمتر خواهد شد. این شیوه در نهایت میتواند دولت را به سمت کاهش مالیات بر تولید سوق دهد تا هدف رونق تولید نیز محقق شود. فارغ از این مسائل، یکی از بحثهای مهم این روزها، جاماندگان از سبد معیشتی دولت است. با اینکه دولت به ۶۰ میلیون نفر، بسته حمایتی پرداخت کرده، اما بسیاری این شناسایی را دچار خطا دیدهاند.