گفتگو با مردی که ۴ نفر را در سقوط هواپیما اوکراینی از دست داد

نگاه من به آینده... بنا به پیشنهاد یکی از دوستان عزیزم، من یک بنیاد خیریه به اسم سوفی با کمک ایشان و دوستانم راه خواهم انداخت که در زمینههای مادی و معنوی به کودکان خدمات خواهد داد.
ضمن تسلیت به شما آقای امامی؛ شما در این سانحه چه کسانی را از دست دادید؟
من همسرم سپند صادقی، اهل کرمانشاه، زنی مهربان و بزرگ و همینطور دخترم، سوفی امامی، پنجسالونیمه. را از دست دادم. در این سانحه پشتوپناهم الوند صادقی، برادر همسرم را که همهچیزم در این کشور بود و همسر او نگار برقعی را از دست دادم.
شما بعد از اینکه متوجه شدید هواپیما توسط ایران و با خطای انسانی ساقط شده چه احساسی داشتید؟
امیدوارم که هیچکس در شرایط من قرار نگیرد؛ اما وقتی که من فهمیدم علت سقوط شلیک توسط ایران بوده، اگر بخواهم راستش را بگویم از لحاظ روحی برایم فرق چندانی نداشت؛ چیزی که مهم بود، درد ازدستدادن خانوادهام بود. چه بهواسطه شلیک و چه بهواسطه موشک. ماهیت اینکه چه اتفاقی آنها را از من گرفته است، نمیتواند عزیزانم را به من برگرداند.
بعد از این واقعه احساس شما نسبت به ایران تغییر کرد؟
این واقعه احساس من را نسبت به خاکم، خاک ایران هیچ تغییری نداده است. اما احساسم نسبت به مسئولان این حادثه را چرا.
شما چه توقعی از ایران دارید؟
من از ملت ایران حرف میزنم و این را میفهمم که در ایران طرز فکرهای مختلفی وجود دارد. ما میتوانیم افکار مختلف ملت ایران را در کنار هم تحمل کنیم اما انگار از جانب دیگران تحمل نمیشویم. نمیدانم چرا آنها نمیتوانند ذرهای تضاد فکری با خودشان را ببینند. من توقعم از ایران مثل هر انسان دیگری انجام عدالت است؛ به هر ترتیبی که میشود.
در روزهای گذشته مردم ایران عمیقا با شما ابراز همدردی کردند. شما چه پیامی برای مردم دارید؟
من از همدردی هموطنانم بسیاربسیار ممنونم. برای اینکه آنها هم مثل من داغدار هستند و به آنها تسلیت میگویم. ما همه در کنار هم هستیم.
آیا فکر میکردید دلیل سقوط هواپیما شلیک خطا باشد؟
من آن زمان اصلا نمیتوانستم فکری بکنم و همچنان هم شاید درست فکرم کار نمیکند. الان هم صادقانه میگویم برای پاسخ به سؤالات شما نیاز به فکر و تمرکز دارم. من صادقانه میگویم آن زمان فقط به این فکر میکردم چه کنم که دیگر عزیزانم را نخواهم دید.
شما تا چه زمانی با خانوادهتان در ارتباط بودید؟
برای اینکه زمانی که آنها در حال سوارشدن بودند، شرایط مملکت ملتهب بود و صحبتها و مشاجرات لفظی بالا گرفته بود، من لحظهبهلحظه از طریق واتساپ با آنها در ارتباط بودم؛ از لحظهای که وارد فرودگاه شدند، چمدانهایشان را تحویل دادند، از لحظهای که وارد هواپیما شدند و کمربندشان را بستند و گفتند وحید! آنقدر نگران نباش، ما دیگر پریدیم.
چطور متوجه این اتفاق شدید؟
از طریق واتساپ و فیسبوک متوجه سقوط هواپیما شدم.
علت سفر آنها چه بود؟
علتش دیدن مادر و پدرشان بود. از آنها ممنونم که همسرم را به دنیا آوردند و فرصت زندگی با او را برایم فراهم کردند. از آنها ممنونم و به آنها تسلیت میگویم.
چرا آمدن شما به ایران طول کشید؟
مشکل من این بود که نمیتوانستم از اتاق و کمد دخترم دل بکنم. نمیتوانستم از لباسهای دخترم از تختش دل بکنم. به زمان احتیاج داشتم تا بتوانم همه اینها را برای خودم هضم کنم. اینجا خانه من است و باید وحید پودرشده را دوباره منسجم میکردم تا دوباره بتوانم به ایران برگردم.
آیا تماسی از ایران، از سوی مسئولان ایران با شما یا خانواده همسرتان برای همدردی گرفته شده؟
آیا خانواده همسرتان برای پیگیری وضعیت پیکر درگذشتگان به جایی مراجعه کردهاند؟
راستش نمیدانم. اما تصورش هم برایم سخت است که به لحظهای فکر کنم که باید به چنین جایی بروم و این سؤال اذیتم میکند و آماده جوابگویی به آن نیستم.
آقای امامی نگاهتان به آینده زندگیتان چیست؟
نگاه من به آینده... بنا به پیشنهاد یکی از دوستان عزیزم، من یک بنیاد خیریه به اسم سوفی با کمک ایشان و دوستانم راه خواهم انداخت که در زمینههای مادی و معنوی به کودکان خدمات خواهد داد.
ایرانیهای دیگری را که در این سانحه از دست رفتند میشناختید؟
بله. همه هموطنم بودند. برای ما هموطن ارزشمند است، مخصوصا برای کسانی که خارج از کشور زندگی میکنند. تعدادی از درگذشتگان را از نزدیک میشناختم و داغدار آنها هستم.
در این شرایط چه چیزی شما را تسکین میدهد و سرپا نگه میدارد؟
حضور دوستانم که در اینجا هستند و از شهرهای دیگر به اینجا آمدند و با من بودند تا من بتوانم از لحاظ ذهنی خودم را آماده کنم و کارهایم را انجام دهم و ظرف دو روز آینده به ایران بیایم.