چرا روحانی لحنی پر ازشماتت داشت؟


حسن روحانی دبیر اسبق شورای امنیت ملی چهارشنبه در همایش صنعتگران جوان، با لحنی پر از شماتت دولت را مورد خطاب قرار داده و در حمایت از موسویان گفته است «مجرمخواندن افراد پيش از اثبات در دادگاه، خود تخلف است».
هرچند سخنان روحانی را می توان واکنشی به سخنان رییس جمهوری در دانشگاه علم صنعت مبنی بر تهدید به افشای اسامی عوامل داخلی که در مسأله هسته ای به اعمال فشار به دولت نهم می پردازند و همچنین سخنان وزیر اطلاعات در مورد محرز بودن جرم جاسوسی موسویان قلمداد کرد، اما این جدال لفظی حکایت از تصمیم جریانات میانهرو (اطرافیان هاشمیرفسنجانی) برای رویارویی جدیتر با تصمیمات و اظهارات تنشافزای دولت نهم دارد.
در واقع روحانی چراغ سبز چنین اظهارنظری را پس از اظهارات هاشمی رفسنجانی از تریبون نماز جمعه تهران که در آن شرایط کشور را بحرانی خواند و تهدیدات آمریکا در منطقه را جدی قلمداد کرد، دریافت کردهاست.
اما روحانی در بخش دیگری از سخنان خود در انتقاد از عملکرد اقتصادی دولت با بیان اینکه "در دو سال گذشته معادل هفت سال دولت قبل درآمد نفتی داشتهایم،[اما] کشور ما در رتبهبندی از نظر سهولت کسبوکار در سال 2005 دارای رتبه 108 بود... و امسال رتبه ما به 119 رسیدهاست. یعنی در سال گذشته 11 رتبه پایین آمدهایم" شرایط فعلی اقتصاد را به یک میدان مسابقه تشبیه کرده و هشدار دادهاست که لنگلنگان نمیتوان در این مسابقه حرکت کرد.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به ضرورت هماهنگی برنامههای دولت با برنامه سند چشمانداز توسعه بیستساله میگوید: «نمیتوان با گفتمان اتهام؛ شعار و خرافهپرستی به سند چشمانداز رسید.»
بههرحال سخنان رئیس مرکز استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام در انتقاد از عملکرد دولت نهم نشانگر اتحادی نانوشته میان اعضای مجمعی است که زمانی خود به لحاظ وجودی از سوی اصلاحطلبان زیر سؤال رفتهبود با عمده اصلاحطلبانی است که خاتمی به نوعی نماینده اعلای آنها محسوب میشود.
اصولا پس از استعفای لاریجانی این نکته محرز شد که احمدینژاد حتی تحمل سرسختترین اما عاقلترین منتقدان سیاستهای هستهای دوران خاتمی (روحانی) که طیف لاریجانی بودند را نیز ندارد و صرفا از سر ناچاری و نداشتن نیروهای سازماندهیشده در ابتدای کار راضی به همکاری با لاریجانی شده و به محض اینکه خود و عواملش را به اندازه کافی تثبیتشده یافت با تعویض عوامل در پی تغییر سیاست برآمدهاست.
هرچند هنوز به مصلحت نمیداند که بگوید قصد تغییر در سیاستها را داشته و مؤکداً این موضوع که سیاستهای هستهای با تغییر افراد تغیر نمیکند را تکرار کردهاست؛ با این اوصاف آقای احمدینژاد و طرفداران وی در این آرزو به سر میبرند که یکشبه دستگاه دیپلماسی اروپایی-آمریکایی را مات کنند و بیمهابا و بدون توجه به خطرات احتمالی تحریم-جنگ تمام تلاششان را به کار گرفتهاند تا برای بستن دهان منتقدین و یا واداشتن آنها به اظهارنظرات واکنشی و احساسی تند، تمام کسانی را که قبل از خود در مدیریت پرونده هستهای دست داشتهاند خائن یا ابله جلوه دهند و تمام دستاوردهای هستهای را به نفع خود مصادره به مطلوب کنند.
طبیعی است که در این عرصه آنها دیگر فقط اصلاحطلبان را به چالش نمیطلبند بلکه حتی طیفهای میانهرو و عقلگرای اصولگرا را نیز از خود ناراضی ساختهاند. هرچند اصولگرایان بهسبب نزدیکی به انتخابات مجلس و از بیم به هم خوردن هرچه بیشتر، آرایش فعلی خود، فعلا دم برنمیآورند.
با این حال، اکنون مخالفین میانهروی دولت فضا را برای انتقاد مناسبتر از سابق میدانند. اما درواقع جان کلام روحانی، اظهارات دولت درباره پرونده موسویان نیست بلکه وی با گفتن «برادر! باید با رقیب تعامل کرد، نمیشود رقیب را دشمن خواند» به دولت هشدار میدهد از طریق پروژه قدیمی دشمنسازی به توجیه عملکرد و در واقع فرافکنی مشکلات و سوءمدیریتهای خود نپردازد.
درواقع طیف روحانی و بهطورکلی مخالفین آقای احمدینژاد از این نکته غافلاند که اصولا دولت نهم بهعنوان دولتی پوپولیست، ذاتا چالشطلب است و جز این نمیتواند انجام دهد
درنتیجه با دشمنسازی در داخل و خارج میخواهد جواب تمامی ناکامیهای خود را به طرفدارن خود بدهد. درعینحال بهگونهای صحبت میکند که شرایط تحت کنترل است و نگرانی جدی از بابت منتقدین موجود نیست. خارجی هم قدرت ماجراجویی ندارد. این کار علاوه بر اینکه مردم را کمی آرام و مجاب میکند، فضای عمومی برای برخوردهای تندتر با مخالفین را آماده میسازد.
احمدینژاد و طرفداران وی نشان دادهاند که میخواهند از طریق همان راهکار نخنماشده سرکوب داخلی به بهانه امکان بروز شرایط بحرانی از سوی دشمن خارجی به تضعیف رقبای داخلی بپردازند، با این تفاوت که اینبار این مخالفان دولت هستند که از بحران خارجی حرف میزنند و دولت را بهسبب تنشآفرینی و به دست دادن بهانههای لازم برای آمریکاییها شماتت میکنند. دولت نیز با تبختر و شادمانی فراوان از گزارش البرداعی بر طبل بسته شدن پرونده هستهای میکوبد و میخواهد کسانی را که از شرایط بحرانی صحبت میکنند، ترسو و یا عامل خارجی معرفی کند.
اما راهکار برخورد با متنقدین دولت نهم به همین جا ختم نمیشود. یکی از سایتهای طرفدار دولت پس از اشاره به سخنان مقام معظم رهبری درباره لزوم آمادگی هرچه بیشتر دربرابر تهدیدات دشمن و اینکه اثر این تهدیدات اصولا «آمادهسازی بیشتر کشور است» مینویسد: «بیشك معاندین قسمخوردهی دولت بههیچعنوان حاضر نیستند تا موفقیتهای احمدینژاد كه مانند آب سردی بر پیكرهشان است را بپذیرند، زیرا در این صورت گذشتهی سیاه آنها بیش از پیش خود را نشان خواهد داد؛ اما سؤالی كه مدتی است ذهن بسیاری را مشغول كردهاست این است كه چرا آقای هاشمی با سوابق محفوظ و مثبوت خویش در تاریخ انقلاب باید برخی اوقات سخنی به زبان راند كه نهتنها در تقابل آشكار با سخنان رهبری است، كه موجب سوءاستفاده كسانی شود كه در ضدیت با دولت صددرصد مورد حمایت رهبری مسبوقبهسابقه هستند.»
بدینترتیب علاوه بر استفاده از عبارت «معاندین قسمخوردهی دولت» که عبارتی کینهتوزانه و دشمنسازانه است، دولت نهم هر جا هم که بخواهد منتقدین خود را بترساند (بهخصوص که منتقد کسی مثل هاشمی باشد که نتوان تصریحا به او اتهام جاسوسی زد) با اتصال خود به مقام معظم رهبری، ـ بهزعم خویش ـ آنها را منکوب میکند. به تعبیر دیگر هر جا لازم شد از حساب رهبری به نفع خود برداشت مینماید.
اما طرفداران تشکیلاتی دولت نهم باید توجه داشته باشند که مقام معظم رهبری همانند حضرت امام خمینی(ره) خود را ملزم به حمایت علنی از هر دولت برخاسته از رأی اکثریت دانسته و میدانند. معظم له در آخرین اظهارنظر صریح درخصوص دولت نهم فرمودند که حمایتشان به معنای تأیید تمامی سیاستها و رفتارهای دولت نهم نیست و نیز بر لزوم انتقاد از آن تأکید کردند.
اگر دولت نهم و هوادارن آن خود را تابع در خط رهبری میدانند، باید از ایجاد شکاف و تفرقه و کینهتوزی در صفوف ملت و مسئولان نظام بپرهیزند و اتحاد ملی را در شرایط بسیار حساس فعلی، عملا محترم دارند.