فراروـ قسمت سوم سریال دراکولا به کارگردانی مهران مدیری و نویسندگی پیمان قاسم خانی روز سه شنبه ۱۷ فروردین ۱۴۰۰وارد شبکه نمایش خانگی شد.
در خلاصه داستان قسمت سوم دراکولا آمده است:
«ژاله پس از پشت سر گذاشتن مراسم فوت کامروا برای پیگیری پروژه به مراجع مربوطه مراجعه میکند و در آن جا با زنی به اسم الناز که شوهرش مفقود شده است، آشنا میشود. همزمان با این اتفاقات بازجویی از هوشمند ادامه دارد.»
ژاله مراسم سوگواری برای کامروا را با شکوه مورد نظرش برگزار میکند. بعد از پایان مراسم و اتفاقات اولیه ژاله و وکیلش به ادارهی آگاهی مراجعه میکنند تا پرونده کامروا را پیگیری کنند. در این اداره است که ژاله و الناز برای اولینبار یکدیگر را میبینند. الناز سه روز است که از همسر مهربان و جنتلمنش دور است و خبری از او ندارد و برای اعلام گم شدن او به اداره آگاهی آمده است. الناز که زنی هنرمند و گالری داراست، اتفاقی با ژاله آشنا میشود؛ اما هنوز هیچیک نمیدانند که هر دو دارند از عشق یک نفر تعریف میکنند و از دوری یک نفر اشک میریزند.
در میانه مسیر ژاله روزگار دو سه سال گذشته کامروا با فلشبکهایی به گذشته مرور میشود. روزهایی که او باز هم مثل گذشته در چندین جبهه سرمایه گذاری میکند که در همه آنها دروغ و کلک حرف اول را میزند. از استخراج ارز دیجیتال تا ساماندهی کودکان کار به نفع خودش و محفلهای هنری و سایتهای شرط بندی و همین مورد آخر و هوشی بت است که مثل دفعه قبل پاشنه آشیل کامروا میشود و به او ضربه میزند و او را گرفتار میکند. کامروا تلاش زیادی میکند تا هوشمند کمهوش را در جنجالهای فضای مجازی جای بیندازد و برای او فالور بیشتر و برای سایت شرط بندیاش مشتری بیشتری فراهم کند.
دراکولا مانند هیولا با سفر شخصیتهای اصلیاش در سیر داستان به موضوعات مختلفی سر میزند و با آنها شوخی میکند. شوخیهایی که مصطلح شده است به آنها صفت انتقادی و اجتماعی نیز داده شود. آنچه بیشتر به چشم میخورد، تکراری بودن این موضوعات است. یک ایده هم میتواند این باشد که وقتی هنوز این موضوعات تکراری در جامعه وجود دارند و هر روز تکرار میشوند، لاجرم شوخیها نیز مانند معضلات تکراری میشوند. اما مساله اصلی که تکراری است و نباید باشد، شکل پرداخت به این موضوعات است که تکراری شده و دیگر کارکردی ندارد.
در بسیاری از کارهای مهران مدیری ژستهای شخصیتهای مختلفش را دیدهایم که خیلی از آنها در یادها مانده است. اما ژستها در دراکولا زمخت و بدون ظرافت هستند و شاید یکی از مشکلات اصلی این باشد که شخصیتهای صاحب این ژستها هم ذاتاً بامزه نیستند. به همین دلیل است که بیشتر صحنههای مربوط به محمد بحرانی و نیما شعبان نژاد تا حدی پتانسیل خنده گرفتن را دارند و باقی کاراکترها نیز به جای بامزه بودن، بیشتر عجیب و غریب هستند...