فراروـ قسمت پانزدهم سریال سیاوش به کارگردانی سروش محمد زاده و تهیه کنندگی مهدی یاری روز جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۰ وارد شبکه نمایش خانگی شد.
در خلاصه داستان قسمت پانزدهم سریال سیاوش آمده است:
«نصرت از سیاوش میخواهد که ثابت کند مارال را برای پول نمیخواهد. او برای ازدواج آنها نیز شرط میگذارد. از طرفی دوست جیران به او پیشنهاد میدهد که از ایران بروند و...»
سیاوش لباس سیاهش را در میآورد و پیراهن سفید نصرت را میپوشد تا نشان بدهد در تصمیمش برای زندگی با مارال قاطع است؛ اما نصرت تضمینهای بیشتری میخواهد. قراردادی که در آن سیاوش تضمین دهد هر آنچه بعد از ازدواج به دست میآورد، برای مارال باشد. سیاوش قبول میکند، اما برای امضای قرارداد وقت میخواهد. از طرفی سینا هم به سیاوش میگوید همه ماجرای مارال، شمال و... ساختگی بوده و سینا این را میدانسته است. سینا، وحید و سیاوش را در جریان ماجرای علی و باشگاه مبارزه زیرزمینی و... هم قرار میدهد.
صابر هم در دام نصرت میافتد. کیوان با صابر تماس میگیرد و آدرس خودش را به او میدهد. صابر هم با قمه به سراغش میرود؛ اما وقتی به او میرسد، میبیند او مرده است. شبانه عکس خودش را درحالی که جنازه کیوان میان دستانش است، برایش میفرستند. نصرت به او سه روز فرصت میدهد که گواهی را بگیرد. اوضاع خانواده به کلی از دست سیاوش خارج میشود. او در دام ازدواجش با مارال میافتد، صابر در دام تهدید ساختگی نصرت، جیران در دام کیوان، جلال در دام دوپینگ و سیمین هم در دام سرطان. نصرت عرصه را مهیا میبیند که کینهی دیرینهاش از کمال را جبران کند. او حتی به حال وضع خراب کمال هم رحم نمیکند و به دیدنش میآید و با حرفهایش او را شکنجه میکند.
قصه سریال سیاوش هفته به هفته گستردهتر میشود. شخصیت نصرت هریک از سایر شخصیتها را به نحوی تحت تاثیر خود قرار داده است و برای هرکسی نقشهای چیده است. بعد از گذشت پانزده قسمت سر و سامان دادن به هریک از این خرده داستانها خودش به اندازه یک سریال کار میبرد. حال باید دید که سریال سیاوش با این گستردگی چه میکند.
هنوز هم جذابترین بخشهای سریال قسمتهایی است که صابر در آنها نقش دارد. این بخشها هم به لحاظ متن و هم به لحاظ پرداخت و بازی از سایر بخشهای سریال یک سر و گردن بالاتر هستند. اما در این قسمت در دام افتادن صابر کمی ساده و دم دستی صورت گرفت. اینکه کیوان که قبلاً برخوردی با صابر نداشته است، یکباره با او تماس بگیرد و به او آدرس بدهد، حتی با هوش صابر و معین هم باید عجیب مینمود. ورود صابر به خانه با قمه هم چیزی است که با همه شخصیتی که از صابر تاکنون ساخته شده بود، حرکتی بیتوجیه به نظر میرسد.