ترنج موبایل
کد خبر: ۵۳۴۳۶

ممهمترین عناوین حوادث روزنامه ها:

قتل به خاطر ارتباط نامشروع با همسر

تبلیغات
تبلیغات


فرارو- مرد جواني كه در يك فروشگاه پوشاك با شليك چند گلوله دختر فروشنده‌اي را به قتل رسانده و يكي از مشتريان را نيز مجروح كرده بود با يك گلوله به زندگي خود پايان داد.

مرور اخبار حوادث را با همین خبر آغاز می کنیم. روزنامه ایران در صفحه حوادث خود نوشت: اين حادثه تلخ بعد از ظهر ديروز - سه‌شنبه 12 مرداد- در يك مانتوفروشي در منطقه المهدي - كرج - رخ داد. حدود ساعت يك بعد از ظهر مرد جواني كه يك قبضه سلاح كمري در دست داشت، خشمگين وارد مغازه شده و بدون مقدمه چند گلوله شليك كرد كه يكي از گلوله‌ها به شكم مردي كه گفته مي‌شود مشتري مغازه بوده اصابت كرد. سپس مرد هراسان به سوي دختر جواني كه فروشنده بود رفت و به سوي او نيز تيراندازي كرد كه گلوله‌اي به گردنش اصابت كرده و كشته شد. دقايقي بعد با شنيدن صداي شليك چند گلوله، عابران قصد داشتند وارد مغازه شوند كه مرد جنايتكار با شليك گلوله‌اي به زندگي خود پايان داد.

تعلیم روباه برای مبارزه با موش!
دومین خبر برگزیده حوادث روزنامه ها که شاید چندان هم حادثه نباشد! مربوط به روزنامه جمهوری اسلامی است. این روزنامه خبر جالبی از تصمیم دولت چین برای مبارزه با موش ها منتشر کرده است که می تواند مورد توجه مسئولان شهر تهران نیز قرار گیرد! دولت چين قصد دارد با تعليم روباه‌ها از مزارع و اراضي كشاورزي اين كشور حفاظت كند. روباه‌ها به صورت غريزي مي‌توانند جوندگان را از لانه‌هاي خود بيرون كشيده و آن‌ها را بخورند. يك روباه بالغ به طور معمول مي‌تواند هر روز 20 موش را شكار كند، به طوري كه با انجام چنين طرحي، جمعيت موش‌ها در اكثر مناطق اين كشور كاهش يافته است.

خانه در غیاب والدین پاتوق قاچاقچیان شد
روزنامه وطن امروز در صفحه حوادث خود ماجرای دختر 19 ساله را آورده است که در غیاب پدر و مادرش خانه شان را به پاتوق خلافکارها تبدیل کرده است. این روزنامه نوشت: دختر 19 ساله یک زوج قاچاقچی وقتی آنها در زندان و کمپ بودند خانه تیمی راه انداخت. مسؤول کمپ وقتی برای سرکشی به خانه پدر افیونی رفت با صحنه عجیبی مواجه شد که در آن دختر جوان و پسری ناآشنا در حال خرید و فروش مواد مخدر بودند. تحقیقات نشان می‌داد این زن، پسران و دختران جوان را شناسایی کرده و دست به خرید و فروش کراک می‌زده است.

سرنوشت سیاه زن یک زندانی
همین روزنامه در ادامه از سرنوشت سیاه زن یک زندانی پرده برداشت. یک زن با زندانی شدن همسرش پای در دنیای سیاه زندگی گذاشت و سر از ناکجاآباد درآورد. روز 14 تیرماه سال جاری مردی با مراجعه به بازپرس پیرگزی از شعبه 9 دادسرای امور جنایی تهران ادعا کرد پس از زندانی شدن دامادش، دخترش نیز فراری شده است. وقتی ماموران پایگاه 5 پلیس آگاهی تهران وارد عمل شدند در تحقیقات خود پی بردند گمشده که «لعیا» نام دارد با مرد 26 ساله‌ای به نام «سعید» رابطه پنهانی دارد و در خانه خواهر وی در شهریار زندگی می‌کند. روز 27 تیرماه سال جاری سعید و لعیا محاصره شدند که مرد جوان پشت فرمان خودروی پرایدی پرید و با زیر گرفتن یکی از ماموران خواست فرار کند که تحت تعقیب و گریز خیابانی وقتی توانسته بود از شهریار خارج شود به دام افتاد.

جوان فراری که با خودروی سرقتی متوقف شده بود در بازجویی‌ها گفت: «لعیا با خواهرم در زندان بود که با هم دوست شدند، پس از آزادی وقتی شنيدیم می‌خواهد از شوهرش طلاق بگیرد تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم». وی افزود: «هر 2 شیشه مصرف می‌کردیم به خاطر همین رابطه صمیمی‌ای بین ما به وجود آمد و این زن در خانه‌مان ماند».

قتل به خاطر ارتباط نامشروع با همسر
و آخرین خبر این بخش از روزنامه تهران امروز است. مردي به خاطر ارتباط نامشروع مردی دیگر با همسرش او را کشت. مهم این پرونده در تشریح ماجرای قتل گفت:«روز حادثه تازه به سر كار رفته بودم كه تلفن همراهم زنگ خورد. خواهرم بود و با نگراني به من گفت مرد غريبه‌اي وارد خانه ات شده است در حالي كه همسرت هم داخل خانه است.

به سرعت خودم را به خانه رساندم، آنقدر عصباني بودم كه نفهميدم چطور به خانه رسيدم. از شدت خشم كليد هم روي در نينداختم و در خانه را شكستم. وارد كه شدم ديدم همسرم و حامد داخل خانه هستند. به سمت آنها رفتم و هر دوي آنها را به باد كتك گرفتم. حامد را در اتاق حبس كردم دست همسرم را هم گرفتم و به خانه پدرش بردم تا تكليف او همانجا روشن شود. اما وقتي به خانه ام برگشتم ديدم حامد نيست پنجره باز بود و معلوم بود او از آنجا فرار كرده است.

از خانه بيرون رفتم و دنبال او گشتم. حامد را در خيابان پيدا كردم. او رابه خانه آوردم او به من مي‌گفت كه به همسرم علاقه دارد و همسرم هم او را دوست دارد. از من مي‌خواست زنم را طلاق دهم تا آنها با هم ازدواج كنند. خونم به جوش آمده بود ابتدا به پليس زنگ زدم و گفتم دزد به خانه ام آمده است نمي‌خواستم اصل جريان را به ماموران بگويم.

احساس سرشكستگي مي‌كردم. اما نتوانستم صبر كنم پليس بيايد، به‌جان حامد افتادم و او را آن‌قدر كتك زدم كه از هوش رفت. سپس طنابي دور گردن او پيچيدم و خفه‌اش كردم».

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات