پيشروي راست افراطي در سرزمين سوسيال دموكراتها
واژه راست افراطي با سوئد عجين نيست. كشوري كه به خاطر حضور قدرتمند گرايشهاي سوسياليستي بهشت مهاجران بوده است. اما يكشنبه نوزدهم سپتامبر روز خوبي براي راستها و چپهاي ميانه رو سوئد نبود. راستهاي ميانه رو اكثريت قاطع خود را در پارلمان از دست دادند و چپها نيز به سريال ناكاميهاي خود در چند سال اخير ادامه دادند.
اما ديروز براي راستهاي افراطي روز خوبي بود. آنها حق داشتند از نتايج انتخابات پارلماني سوئد خوشحال باشند زيرا براي نخستين بار نزديك به شش درصد از مردم سوئد، كشوري كه مهد سوسيال دموكراسي و اقتصاد معيشتي است به حضور راستهاي افراطي كه با سنتهاي سوسياليستي سوئد چندان ميانه خوبي ندارند در پارلمان راي مثبت دادند.
اين راي مثبت خطري براي اروپاست جايي كه كارشناسان چند سالي است نسبت به رشد راستگرايي افراطي هشدار دادهاند. راستهاي ميانه رو به رهبري فردريك رينفلت 49 درصد از آراي مردم سوئد را كسب كردند و توانستند از 349 كرسي پارلمان نزديك به 172 كرسي را از آن خود كنند. اكنون راستهاي ميانه رو براي كسب اكثريت سه كرسي كم دارند و همين سه كرسي كافي است تا برنامههاي حزب حاكم به هم بخورد.
به همين دليل است كه نخست وزير سوئد در نخستين اظهارنظر رسمي اعلام كرد كه انتخابات پارلماني روز يكشنبه دلخواه آنها نبوده است. اين در حالي است كه سوسيال دموكراتهاي سوئدي به رهبري مونا ساهلين نزديك به 44 درصد آرا را كسب و 157 كرسي پارلمان را از آن خود كردند. راستهاي افراطي نيز در اين رقابت 20 كرسي تصاحب كردند. همين تعداد كرسي هم كافي است تا اعضاي حزب دموكراتهاي سوئد از پيروزي بيسابقه خود در پارلمان خوشحال باشند. اكنون راستها و چپهاي ميانه رو در وضعيتي عجيب گرفتار شده اند. حزب حاكم كه نتوانسته است اكثريت مورد نظر خود را به دست آورد اكنون بايد از ميان دو گزينه پيش رو دست به انتخاب بزند. ائتلاف با چپ ميانه رو رقيب سنتي يا دراز كردن دست دوستي به راستهاي افراطي دو گزينهاي هستند كه انتخاب هر كدام دشواريهاي خاص خود را دارد. گزينه نخست اگر چه دشوارتر و البته قابل تحمل است اما گزينه دوم در نظر هواداران حزب حاكم و رهبران اين جريان پذيرفتني نيست. ائتلاف با حزبي كه به بيگانه ستيزي و ضديت با حقوق بشر شهرت دارد در نظر راستهاي ميانه رو و چپهاي ميانه رو قابلقبول نيست.
بر همين اساس است كه احزاب چپ و راست در نخستين مواضع خود ائتلاف با دموكراتهاي سوئد را رد كرده اند. رينفلت با قاطعيت اعلام كرد: « من به صراحت ميگويم ما با دموكراتهاي سوئد نه همكاري ميكنيم و نه به آنها وابسته هستيم.» به نظر ميرسد كه حزب حاكم براي فرار از اين بن بست ترجيح داده است تا با بخشي از چپها متحد شود. رينفلت در اين مورد ميگويد: «احتمال ائتلاف با سبزها به عنوان بخشي از ائتلاف چپ وجود دارد.» البته راستهاي افراطي هم اميدوارند از وضعيت شكننده پارلمان سوئد نهايت استفاده را ببرند.سخنگوي اين حزب هم بعد از اعلام نتايج اين موضوع را تاييد كرد.به اعتقاد وي حزب دموكراتهاي سوئد ميتواند ساير احزاب را تحت تاثير قرار دهد.اين حزب ميتواند نقش موازنه بخشي را ايفا كند.اعضاي حزب دموكراتهاي سوئدي اعتقاد دارند كه نتايج انتخابات ميتواند ائتلاف حاكم را وادار به مذاكره كند. راستهاي افراطي ميگويند در نهايت حضور ما باعث خواهد شد كه احز اب ديگر خود را با حزب دموكراتهاي سوئد تطبيق دهند.
« بيون سودر» يكي از اعضاي اين حزب ميگويد در صورتي كه راستهاي ميانه رو بخواهند از مذاكره با ما خودداري كنند مجبورند با سبزها مذاكره كنند كه اين ائتلاف ميتواند هزينه سنگيني به حزب حاكم تحميل كند. زيرا اين موضوع از نظر طرفداران حزب حاكم پذيرفتني نيست. جالب اينجاست كه مشابه اين سخنان را« ماريا وترستراند» رهبر حزب سبزها بيان كرده است. در نظر وي «اينكه به چشمان طرفدارانمان نگاه كنيم و بگوييم كه ميخواهيم با اين دولت همكاري كنيم براي ما مشكل است.» اين مواضع ميتواند در در سوئد بن بستي را به وجود آورد. حتي برخي از تحليلگران اعتقاد دارند كه در صورت عدم توافق ميان راستها و سبزها ميتوان انتظار برگزاري انتخابات جديدي را در كشور سوئد داشت.هر چند كه اين گزينه نسبت به ساير گزينهها دور تر باشد.
از نئونازيسم تا بيگانه ستيزي
صحبتهاي رينفلت و رهبران گروههاي چپگرا هم نتوانست از پيشروي راست افراطي در انتخابات پارلماني سوئد جلوگيري كند. رينفلت علنا در تبليغات انتخاباتي خود تاكيد ميكرد كه دموكراتهاي سوئد را تحمل نخواهد كرد. همين پيام را چپها نيز با ادبياتي ديگر بيان ميكردند. اما نگاهي به نتايج انتخابات در سالهاي اخير در سوئد نشان ميدهد كه دموكراتهاي اين كشور حق دارند خوشحال باشند. آنها در سال 1998 تنها 0.37 درصد آرا را كسب كردند و در سال 2006 نيز تنها توانستند نزديك به 3 درصد آرا را از آن خود كنند. اين ميزان دو برابر شده است اما مهم اين است كه دموكراتها ميتوانند در اين انتخابات نقش موازنه كننده را ايفا كنند.
حزب دموكراتهاي سوئد در سال 1988 تاسيس شد. حزبي كه با باورهاي نئونازيسم تاسيس شد اما در دهه 90 اصلاحاتي در اين حزب براي ايجاد پايگاههاي مردمي به وجود آمد. اصلاحاتي كه هر چند توانست تا حدودي ديدگاههاي نژاد پرستانه اين حزب را تعديل كند اما دموكراتهاي سوئد همچنان به بيگانه ستيزي و اتخاذ رويكردهاي پوپوليستي شهرت دارند. اين اصلاحات حزب دموكراتهاي سوئد را در رديف احزاب ملي در دانمارك، فرانسه، بريتانيا و..قرار داده است.
احزابي كه به عنوان نمايندگان راست گرايي در اروپا شناخته ميشوند. مخالفت با مهاجرت، تاكيد بر ملي گرايي مبتني بر نژاد پرستي، تاكيد بر گفتمان حفظ امنيت از طريق برخورد سختگيرانه به خصوص با خارجيها، مخالفت با پيوستن به برخي از نهادهاي بينالمللي به خصوص اتحاديه اروپا از ويژگيهاي اين احزاب هستند. حتي ميان اين احزاب پيوندهايي نيز برقرار شده است به گونهاي كه در انتخابات سال 1998 جبهه ملي فرانسه مبالغ هنگفتي را براي پيروزي اين حزب خرج كرد. الگوي حزب دموكرات سوئد حزب مردم دانمارك است. حزبي كه توانسته است با اتخاذ سياست مخالفت با مهاجرت، بخشي از آراي مردم اين كشور را جذب كند. اين حزب توانسته است با فرستادن چند نفر از نمايندگان خود به پارلمان بر دولت اقليتي ليبرال محافظه كار اين كشور تاثيرگذار باشد. به نظر ميرسد كه اين الگو در سوئد نيز پاسخ داده است. زيرا دموكراتهاي سوئد در برنامههاي انتخاباتي خود بر محدوديت مهاجرت و مقابله با جرم و جنايت تاكيد كردند. البته اين سياست در سوئد طرفداراني دارد. زيرا در سال 2007 نزديك به 50 درصد مردم سوئد خواستار محدوديت مهاجرت بودند و در سال 2008 هم نزديك به 40 درصد اعلام كرده
بودند كه تعداد خارجيها در سوئد بيش از اندازه است.
مهاجرت زدگي بخشي از مردم سوئد باعث موفقيت راست افراطي اين كشور شده است.جيمي آكسن رهبر دموكراتهاي سوئد نيز در دفعات مختلف اعلام كرد اگر چه مردم سوئد بردبار هستند اما آنها از زياده روي در سياست مهاجرت خسته شدهاند.