صدای پاییز میآید
صدای پاییز می آید
و باران و باد و برگ های زرد و سرخ
باز صدای زنگ مدرسه های قدیمی
در راهروهای بی انتها
می پیچد
پاییز فصل بی امتداد رویاهاست
و یک فنجان چای داغ نوشیدن
زیر باد سر غروب
بی منتها،بی امتداد در جاده ی پاییز
می توان به هر چیز اندیشید
و همانند ستاره های تابستانی
رویاها می پیوندند به حقیقت
باز همان برگ های سرخ رنگ پیر درخت
و همان نیمکت چوبی سیاه
می شنوم
صدای پاییز می آید
*شعر از علیرضا عسگری