ناگفته های هاشمی از قطعنامه ۵۹۸
کتاب خاطرات سال ۶۷ آیت الله هاشمی رفسنجانی جانشین وقت فرماندهی کل قوا با عنوان «پایان دفاع؛ آغاز بازسازی» در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران رونمایی خواهد شد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی؛ رئیس مجمع تشخیص مصلحت در بخشی از مقدمه این کتاب تاریخی با اشاره به وقایع و تحولات منجر به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ که در نهایت به اثبات تاریخی حقانیت دیپلماتیک و سیاسی جمهوری اسلامی ایران در عرصه بین المللی و توسط سازمان ملل انجامید می نویسند:
آنچه بیشتر از همه امام(ره) را قانع کرد، توضیح فاجعه بمبارانهای شیمیایی حلبچه و سردشت بود که پیشبینی میشد در آینده شاهد استفاده از سلاحهای کشتار جمعی توسط صدامیان با چراغ سبز ابرقدرتها و حتی تکرار آن در شهرهایی مثل تبریز و اصفهان و قم و تهران با پرتاب موشک شیمیایی باشیم که معلوم بود ما در چنان جنایاتی نمیتوانیم مقابله به مثل علیه مردم عراق بنماییم ...
به تهران پرواز کردیم تا در نماز جمعه به مردم صمیمی و فداکار گزارش آخرین فتوحات رزمندگان را بدهیم که دادم. « والحمدالله رب العالمین ».در زیارت امام(ره)، شرحی از پیروزیهای جبهه و مأیوس شدن صدامیان و پی بردن به اشتباه خودشان در ارزیابی قدرت رزمی ایران و ضربه سنگین به منافقین و تغییر جهت در سیاستهای مجامع بینالمللی و قدرتهای جهانی از سیاست حمایت از صدام را دادم و امام(ره) با اظهار رضایت از پذیرش قطعنامه و آثار مثبت آن و راحت شدن از شنیدن اخبار شهادت و مصدومیت و مجروحیت رزمندگان و رنجهای آوارهها فرمودند: تصمیم به پذیرش قطعنامه از الطاف و هدایت الهی بود.
مقدمه آیت الله هاشمی بر کتاب « پایان دفاع ، آغاز بازسازی » با محوریت پذیرش قطعنامه بدین شرح است :
سفرهای جبهه و مذاکرات
هماهنگ با این حوادث مهم، سفرهای متعددی به جبهههای جنوب و غرب و شمال غرب برای بررسی پیشامدها و پیشبینی آینده از طریق فرماندهان میدان جنگ و نیروهای مطلع در مجلس داشتم. سفری به منطقه حلبچه کردم تا اوضاع آنجا را پس از تصرف ما و بمباران شیمیایی و جنایات هولناک بعث عراق در کشتار دسته جمعی مردم مظلوم کُرد مشاهده کنم که حقیقتاً آتش به جان و دلم زد؛ به خصوص با دیدن فیلمهای تکان دهنده از مناظر قتلهای فجیع و مذاکره با مردم باقیمانده و سپس مذاکره با آوارگان آنها در ایران و مصدومان شیمیایی در بیمارستانها و بعد مذاکره با فرماندهان قرارگاهها و ارزیابی و جمعبندی شرایط.
پس از سقوط فاو و عقبنشینی حیرتزای نیروهایمان از فاو، به جنوب رفتم و با فرماندهان و ناظران و افراد رزمنده، مذاکرات جامعی داشتم که بیشتر عقبنشینی را به خاطر کمبود نیرو و استفاده وسیع دشمن از بمبهای شیمیایی توجیه میکردند. پس از عقبنشینی نیروها از منطقه کربلای ۵ و جزیره مجنون هم سفرها تکرار شد و نتایج بررسیها و طرح نیازهای یکسان را شنیدم و در جمعبندی در قرارگاهها و جلسات فرماندهان، واقعیات وضع جبههها آشکارتر میشد و در این میان اظهارات و نظرهای صریح بعضی از فرماندهان شجاعتر و رک گوتر اطلاعات زیادی به دست میداد.
پس از عقبنشینی غیرقابل قبول از مهران به غرب سفر کردم و در آنجا بیشتر سر و کار با نیروهای ارتش بود. در آنجا هم عذرها کمبود نیرو و امکانات و نداشتن نیروی داوطلب، دلیل ضعفها معرفی میشد.
در جمعبندی نهایی با مذاکرات صریح با فرماندهان طرفدار ادامه نبرد خواستههای آنها و مقدورات زمان آنها و زمان احتمالی آمادگی تهاجمهای وسیع و سریع مشخص گردید. صریحترین نظرها را از جناب آقای شمخانی و شهید احمد کاظمی شنیدم.
مذاکرات در مرکز
در مراجعت به تهران در جلسات سران قوا و بعضی از نمایندگان، جمعبندی مذاکرات و واقعیت میدانهای نبرد و نیروها و شرایط منطقه و جهان مورد مذاکره قرار گرفت و تشخیص این شد که یا باید تمامی امکانات کشور برای جنگ بسیج شود و عوارض و مشکلات آن که ریاضت شدید و همهجانبه جامعه خواهد بود، با مردم در میان گذاشته شود و یا با برنامه، مذاکرات پذیرش قطعنامه و رفتن به سوی آتش بس و گرفتن حقوق ایران از طریق سازمان ملل تعقیب شود، به شرط فعال بودن جبههها که نقش اساسی در پیشرفت قبول خواستههایمان در سازمان ملل دارد.
سران قوا به همراه حاج احمدآقا جلساتی با امام(ره) داشتیم. نتیجه این شد که در این مرحله به هر حال لازم است با پشتیبانی بیشتر جبههها، هم از لحاظ نیرو و هم از لحاظ لجستیک، دست بالا را در جبهه داشته باشیم و همزمان مذاکرات با دبیرکل و کشورهای موثر در سازمان ملل را پیگیرتر و جدیتر کنیم.
برای قسمت اول، ستاد کل قوای مسلح با حضور نخستوزیر و جمعی از وزرا و نمایندگان مجلس و فرماندهان با هدف بسیج امکانات شکل گرفت و صدا و سیما نیز با سرمایه توصیههای امام(ره) عهدهدار بسیج نیروهای داوطلب شد. وزارت امورخارجه مسئولیت فعال کردن مذاکرات بر محور قطعنامه ۵۹۸ را به عهده داشت و شورای عالی دفاع با واگذاری حق موقت قانونگذاری و سیاستگذاری برای هموار کردن مسیر تهیه نیازها، فعال شد که با سرعت تصمیمات لازم را با اختیاراتی که امام(ره) واگذار کرده بودند، میگرفت.
وزارتخانههای سپاه و دفاع هم در جهت تأمین نیازهای جبهه با اعتباری که با فرمان امام(ره) از بانک مرکزی گرفته بودند، در حد مقدور تأمین میکردند و تعدادی از کارخانههای صنعتی از خطوط تولید خود برای نیاز مصارف جنگی جبهه و قطعات سلاحها استفاده میکردند.
تجارت با چین و کره شمالی و بخشی از کشورهای اردوگاه شرق و بازار سیاه غرب فعالیت داشت. جهاد سازندگی و مهندسی جنگ هم در جهت انجام خدمات مهندسی جبهه کارساز بودند.
خود من و فرزندم محسن برای تسریع در تولید انبوه موشک که به راکت بغداد معروف شده بود، با هدف مقابله با شرارتهای موشکی و شهرزنی ارتش عراق، وقت زیادی صرف میکردیم و اواخر جنگ موشکهایی با برد ۱۶۰ کیلومتر آزمایش شد و در خط تولید قرار گرفت و موشکی شبیه به تاو که در جنگ زرهی نقش بیبدیلی داشت، روی خط تولید رفت.
مهدی و یاسر هم پس از آموزشهای کوتاه نظامی پای ثابت جبهه و در خطوط مقدم بودند و اطلاعات دست اول نیازها و مشکلات و وضع جبهه را به من میدادند و حتی پس از مجروح شدن یاسر و مصدوم شیمیایی شدن مهدی، پس از معالجات ابتدایی به جبهه بازگشتند.
فعال شدن کار با سازمان ملل
در این اثنا دبیرکل سازمان ملل از ما خواسته بود که نمایندهای برای مذاکره درباره قطعنامه ۵۹۸ به نیویورک اعزام کنیم و پس از مذاکره سران و طرح آن با امام(ره) پذیرفتیم و فاز سیاسی بیش از پیش فعال شد.
بخش تبلیغات جنگ هم با استفاده از جنایات جنگی ارتش صدام برای جلب حمایت جهانی، کارزار قابل قبولی به راه انداخت. با فیلمهای بسیار گویای حمله شیمیایی به مردم حلبچه و سردشت و اعزام مصدومان شیمیایی و مجروحان بمبارانهای شهری به کشورهای خارج و آوردن خبرنگاران خارجی به ایران جهت بازدید از مناطق آسیب دیده از شیمیایی و انهدام شده شهری و مصاحبه با مجروحان و مصدومان با وسعت از رسانههای خارجی استفاده میکرد و اعضای شورای امنیت و نمایندگیهای کشورها در سازمان ملل را آگاه میکرد.
من نیز نامههایی برای رؤسای مجالس دنیا، همراه اسنادی از جنایات به کارگیری سلاح شیمیایی توسط صدام و بمباران اهداف غیرنظامی فرستادم که بازتاب خوبی داشت.
نتیجه مهم اقدامات سیاسی این شد که آقای خاویر پرز دکوئیار دبیر کل سازمان ملل رسماً اعلان کرد که عراق برخلاف مقررات بینالمللی از سلاح شیمیایی علیه ایرانیان و مردم عراق استفاده کرده است و نیز شورای امنیت سازمان ملل جنایت ارتش بعث عراق را به خاطر استفاده از سلاح شیمیایی محکوم نمود.
از سوی دیگر هیأتی از ژاپن به ایران برای میانجیگری میان ایران و آمریکا آمد و پیشنهادهای مثبتی از دولت آمریکا برای همکاری با ایران آورد.
نمایندگان ما مذاکرات مبسوطی با دبیرکل و معاونان وی برای اصلاحات در بندهای قطعنامه پیشنهادی نمودند و توافقهای خوبی بدست آمد و سرانجام دبیرکل در تاریخ ۱۷ مرداد، روز ۲۹ مرداد ۶۷ را تاریخ اجرای آتش بس تعیین کرد.
پذیرش قطعنامه
پس از مذاکرات فراوان با فرماندهان سپاه و ارتش و مشخص شدن نیازهای ادامه جنگ، آقای محسن رضایی در نامهای کلیه نیازهای جبهه و شروط موفقیت و زمان و تاریخ احتمالی فعال شدن جبههها را نوشت و امضا کرد. قبلاً این تقاضاها شفاهی مطرح میشد. نامه ایشان را در جلسه سران قوا مطرح کردم. پس از بررسی و محاسبات، به اتفاق آراء نظر براین شد که کشور امکان تأمین این نیازها را ندارد.
تصمیم گرفته شدکه مسئله را با امام(ره) در میان بگذاریم. در تاریخ ۲۳ تیر ۱۳۶۷ به خدمت امام(ره) رسیدیم و با خواندن نامه آقای رضایی از ایشان نظر خواستیم و پس از بحثهای زیاد و بررسی جوانب کار، امام(ره) هم معتقد شدند که امکان تهیه این نیازها را نداریم. قبلاً نخستوزیر و وزیر دارایی در گزارشی به خدمت امام(ره) گفته بودند که حتی در سطح هزینههای موجود هم، کشور قدرت تامین هزینه جنگ را ندارد و از خط قرمز اقتصادی هم فراتر رفتهایم. ولی آنچه بیشتر از همه امام(ره) را قانع کرد، توضیح فاجعه بمبارانهای شیمیایی حلبچه و سردشت بود که پیشبینی میشد در آینده شاهد استفاده از سلاحهای کشتار جمعی توسط صدامیان با چراغ سبز ابرقدرتها و حتی تکرار آن در شهرهایی مثل تبریز و اصفهان و قم و تهران با پرتاب موشک شیمیایی باشیم که معلوم بود ما در چنان جنایاتی نمیتوانیم مقابله به مثل علیه مردم عراق بنماییم.
طبعاً امام(ره) به خاطر شعارهای ادامه جنگ تا پیروزی، برایشان آسان نبود که قطعنامه و آتشبس را بپذیرند. به امام(ره) پیشنهاد دادم که شخصاً به عنوان جانشین فرماندهی کل قوا و فرمانده جنگ، اعلان پذیرش قطعنامه و آتش بس را مینمایم و به عهده میگیرم و اگر نتیجه خوب نبود، مرا محاکمه کنید. این را هم نپذیرفتند. ولی اصل پذیرش قطعنامه و ختم جنگ را پذیرفتند و فرمودند بزرگان کشور و جمعی از علما و نمایندگان را جمع کنیم و شرایط کشور و جنگ را توضیح دهیم و آنها را قانع کنیم که همراهی کنند.
دسته جمعی به منزل من آمدیم. فهرستی از اسامی بزرگان برای دعوت به جلسه توجیهی تهیه شد و همان شب به خدمت امام(ره) فرستادیم و ایشان تأیید کردند.
دو روز بعد حاج احمد آقا اطلاع داد که امام(ره) پس از بررسی جوانب کار، خودشان متنی تهیه کردهاند که به جای اعلان پذیرش قطعنامه از سوی ما، خودشان اعلان فرمایند تا از بروز اختلافات جلوگیری شود.
جلسات توجیهی
روز ۲۵ تیر ۱۳۶۷ در جلسه جمعی از نمایندگان که دلواپسی از وضع جنگ داشتند، توضیحاتی درباره وضع جبههها و مشکلات بودجه و نیروها و راهکارهای احتمالی دادم که ذهن آنها برای مواجه شدن با پذیرش قطعنامه آماده شود و همان مضامین را در جلسه ضیافت خبرگان در دفتر رئیس جمهور گفتم.
روز ۲۶ تیر ۱۳۶۷ جلسه شخصیتهای مدعو در دفتر آیتالله خامنهای تشکیل شد. آقای خامنهای صحبت کوتاهی درباره علت تشکیل جلسه نمودند. سپس احمدآقا متن نامه امام(ره) را با مضامین مشکلات جنگ، نداشتن بودجه، درخواست نیازهای فراوان از سوی نیروها که تأمین آن از عهده دولت برنمیآید و ... برای حضار قرائت کرد و سرانجام پذیرش قطعنامه. مطالب پیام امام(ره) تأثیر زیادی در جلسه گذاشت. اکثریت حاضران ابراز رضایت کردند و تعدادی هم گریه کردند.
سپس توضیحات مبسوطی درباره وضع جبهه و عواملی که کار را به اینجا رسانده، دادم. اگر همان متن پیام امام(ره) از رسانهها برای عموم پخش میشد، نیازی به توجیه بیشتر نبود، ولی به خاطر بعضی از ملاحظات، مصلحت دیده نشد که متن پیام امام(ره) منتشر شود.
به جای آن، دو اقدام دیگر انجام شد: ۱- اعزام افرادی به جبههها برای خواندن پیام برای رزمندگان ۲- گنجاندن بخشی از مطالب امام(ره) در پیام حج - که بنا بود به زودی منتشر شود - که هر دو به خوبی انجام شد و تأثیر فوقالعادهای در قانع کردن افکار عمومی داشت.
عصر روز ۲۷ تیر ۱۳۶۷ با حضور نمایندگان مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان و هیأت دولت و شورای نگهبان و فرماندهان نظامی و ... اجلاس بزرگی برای توضیح داشتیم. ابتدا آیتالله خامنهای گزارش کوتاهی دادند. سپس احمدآقا پیام امام(ره) را قرائت کردند و بعد از آن من با توضیحاتی کامل و صریح از واقعیات جبهه، تدارکات، نیازها، بودجه و دخالت قدرتهای بیگانه دادم. به نظر رسید که حضار رضایت کامل دارند و هیچ کس سؤال و اعتراضی نداشت.
بعد از اجلاس، نخستوزیر اطلاع داد به محض انتشار خبر پذیرش قطعنامه، پنج هزار تومان از ارزش سکه بهار آزادی و چهل تومان از ارزش دلار آزاد کاسته شده است. همچنین در یک کنفرانس مطبوعاتی، جواب سوالات خبرنگاران را دادم و نقاط مبهم کار را شفاف نمودم.
عکس العمل صدام و کشورها در سازمان ملل
روز ۲۷ تیر ۱۳۶۷ در نیویورک، آقای [محمد جعفر] محلاتی [سرپرست نمایندگی ایران در سازمان ملل] نامه رئیس جمهور را به دبیرکل سازمان درخصوص پذیرش قطعنامه تحویل داد و همان روز در ایران رسماً پذیرش قطعنامه از سوی ایران اعلان شد. اعلان پذیرش قطعنامه، موج عظیمی در جهان به وجود آورد و دولتهای زیادی از آن استقبال کردند و انصافاً دبیرکل سازمان ملل برای اجرای آن سنگ تمام گذاشت.
اما صدام علیرغم ادعاهای صلحخواهی، به خیال اینکه ایران از موضع ضعف قطعنامه را پذیرفته است، بهانهجویی را آغاز کرد. توجه نداشت که دلیل عمده پذیرش ایران، مراعات مردم در دو کشور است. زیرا وضع به جایی رسیده بود که به جای رزم در جبههها، اولویت را به جنگ شهرها میداد و به ویژه ابایی از به کارگیری سلاح کشتارجمعی نداشت؛ مثل آنچه که در حلبچه و سردشت روی داد.
ایران از نظر موشک به مرحله تولید انبوه موشکهای میان برد رسیده بود که اغلب به شهرهای مهم عراق میرسید و قدرت ساخت سلاح شیمیایی را هم داشت، ولی به هیچ وجه حاضر نبود که با زدن مردم بیگناه عراق که در نهایت همراه ملت ما بودند، پیروزی به دست بیاورد.
از طرفی می دید ایران توانسته در پیشنویس قطعنامه ۵۹۸ اصلاحاتی به وجود آورد که نتیجه آن دست آورد بزرگی برای ایران بود و خسارات مادی و معنوی مهمی بر عراق تحمیل میکرد که مسئول آغاز جنگ شناخته میشد و محکوم به پرداخت غرامت میگردید و به خاطر جنایات جنگی هم محکوم شناخته میشد. علاوه بر اینها جوابی برای مردم عراق در مورد تحمل هشت سال جنگ و آن همه خسارت جانی و مالی نداشت و مشکل بدهیهای چند صد میلیارد دلاری خارجی را هم در پیش داشت.
تشدید مجدد جنگ
به جای برقراری آرامش، عراق حملات هوایی و بمباران شهرها و مراکز صنعتی و به خصوص نفتی را شدت بخشید. البته نیروهای ما هم جواب مناسب را دادند. روز اول مرداد خبر رسید که ارتش عراق از اکثر راههایی که در روزهای شروع جنگ به داخل ایران نفوذ کرده بود، بار دیگر تهاجم را آغاز کرد.
فوراً جلسه ستاد کل را تشکیل دادیم و تصمیم گرفتیم که فضای کشور را جنگی کنیم. صدا و سیما مارش جنگ مینواخت. بسیج نیروها و فراخوان ذخیرهها اعلان شد و رزمندگان سابقه دار در جنگ بار دیگر به سوی جبهه به جنبش درآمدند. آیتالله خامنهای به جبهه جنوب رفتند و من پس از تنظیم امور پشتیبانی، به سوی خوزستان حرکت کردم.
انتشار پیام روح بخش امام(ره)، حماسه جدیدی در روحیه رزمندگان و مردم و مسئولان و فرماندهان خلق کرد و مقاومت رزمندگان در مقابل مهاجمان عراقی شدت گرفت و ظرف دو روز آنها را به پشت مرزها عقب راندند.
بعث عراق با مشاهده قدرت مقاومت و هجوم نیروهای اسلام و اطلاع از سرازیر شدن سیل جمعیت به سوی جبههها، متوجه خطای تشخیص و اقدامشان شد و فرمان عقبنشینی نیروها به داخل عراق را صادر نمود.
از سوی دیگر دبیرکل سازمان ملل هم با خواست ما اعلان کرد که اگر عراق هم به تداوم جنگ بپردازد، ایران ممکن است پذیرش قطعنامه را پس بگیرد و این هم باعث نگرانی قدرتهای غربی و عربی شد که از آتش بس استقبال کرده بودند و تحرکی از سوی آنها برای سرزنش بعث عراق آغاز شد.
صبح روز سوم مرداد در قرارگاه گلف اهواز، با آیتالله خامنهای که با لباس رزم در جبهه بودند و ائمه جمعه سراسر کشور را هم برای تقویت روحیه رزمندگان به جبهه دعوت کرده بودند، پس از مذاکرات طولانی قرار گذاشتیم ایشان در جنوب بمانند و من به جبهههای غرب و شمال غرب بروم.
با هدف رفتن به قلاجّه، با اتومبیل حرکت کردیم و در بین راه از طریق بیسیم اخبار سراسر جبهه را دریافت میکردیم. همه جا دشمن در حال فرار و عقبنشینی بود.
ناگهان خبر دادند که دشمن از تنگه پاطاق در منطقه پل ذهاب گذشته و به سوی کرند پیش میرود. ناچار مسیر را عوض کردیم و با سرعت خودمان را به کرمانشاه رساندیم.
مرصاد و منافقین
پشت سر هم خبرها میرسید و همگی خبر از حرکت سریع نیروهای زرهی دشمن با پشتیبانی هوایی بدون برخورد با مانع به سوی اسلام آباد غرب میداد و بعداً معلوم شد مهاجمان از منافقیناند؛ البته با حمایت آتش توپخانه و پشتیبانی هوایی ارتش عراق. ستون پنجم آنها هم در اسلام آباد و کرمانشاه برای ارعاب مردم فعال است. تا آنجا که فرماندهان به من پیشنهاد تغییر محل اقامت در کرمانشاه را داشتند. البته نپذیرفتم و دستور محکم مقاومت دادم.
بالاخره خبر رسید که منافقین با تانک و نفربر از اسلام آباد هم گذشتهاند و در مسیر کرمانشاه از گردنه حسنآباد عبور کردهاند. دستور محاصره آنها را از سه طرف دادم و به هوانیروز کرمانشاه و پایگاه هوایی همدان و تبریز دستور داده شد که از هوا، نیروها را پشتیبانی کنند.
گفتند منافقان در جاده با مردم مخلوط شدهاند که کار بمباران را با ملاحظه انسانی مشکل میکرد و خودم هم علیرغم مخالفت فرماندهان به گردنه چارزبر در خط مقدم رفتم و وضع نیروهای منافق محاصره شده را با دوربین مشاهده کردم که به صورت پراکنده در حال فرار بودند.
از سنگرهای آنها و افراد اسیر شدهشان نقشهها و کالکهایی به دست آمد که نشان میداد مغرورانه نقشه رسیدن به تهران را در چهارمرحله در دستور عملیات خود داشتهاند: ۱- کرمانشاه ۲- همدان ۳- تاکستان ۴ - تهران
بالاخره انهدام عظیمی از آنها صورت گرفت و عمده ابزار جنگیشان به غنیمت گرفته شد و اسیران زیادی به جای گذاشتند و این چنین آخرین امید صدام و منافقان از عملیات موسوم به «فروغ جاویدان» به صورت «غروب جاویدان» به گور رفت.
به سوی همدان پرواز کردم. در پایگاه نوژه که لحظاتی قبل با بمبهای خوشهای بمباران شده بود، فرود آمدم و در جمع خلبانان و فرماندهان، از آنها تشکر کردم و نظراتشان را درباره آتشبس پرسیدم. جوابشان این بود ما سربازیم و گوش به فرمان امام(ره) و آمادگی داریم به وظیفه اسلامی و ملی خود عمل کنیم.
به تهران پرواز کردیم تا در نماز جمعه به مردم صمیمی و فداکار گزارش آخرین فتوحات رزمندگان را بدهیم که دادم. والحمدالله رب العالمین.
در زیارت امام(ره)، شرحی از پیروزیهای جبهه و مأیوس شدن صدامیان و پی بردن به اشتباه خودشان در ارزیابی قدرت رزمی ایران و ضربه سنگین به منافقین و تغییر جهت در سیاستهای مجامع بینالمللی و قدرتهای جهانی از سیاست حمایت از صدام را دادم و امام(ره) با اظهار رضایت از پذیرش قطعنامه و آثار مثبت آن و راحت شدن از شنیدن اخبار شهادت و مصدومیت و مجروحیت رزمندگان و رنجهای آوارهها فرمودند: تصمیم به پذیرش قطعنامه از الطاف و هدایت الهی بود.