ترنج موبایل
کد خبر: ۸۷۴۸۴۸

محاسبات غلط واشنگتن؛ چرا ایران هرگز مانند لیبی تسلیم نخواهد شد؟

محاسبات غلط واشنگتن؛ چرا ایران هرگز مانند لیبی تسلیم نخواهد شد؟

ایران با رد ضرب‌الاجل دوماهه ترامپ و انتخاب آگاهانه تاریخ دور ششم مذاکرات، پیام استقلال به واشنگتن فرستاده است. مذاکرات پشت‌پرده دو طرف به پیشرفت‌هایی رسیده، اما اختلافات بر سر سازوکار رفع تحریم‌ها، سطح غنی‌سازی و بازرسی‌ها پابرجاست. تهران بر حفظ دستاوردهای هسته‌ای و لغو کامل تحریم‌ها اصرار دارد و در برابر سناریوی لیبی مقاومت می‌کند. همزمان، تهدیدهای نظامی و فشارهای دیپلماتیک آمریکا و اروپا می‌تواند ایران را به سمت الگوی کره شمالی سوق دهد.

تبلیغات
تبلیغات

فرارو- عماد آبشناس پژوهشگر مطالعات خاورمیانه مرکز مطالعات جهان دانشگاه تهران.

به گزارش فرارو به نقل از الجزیره، حدود دو ماه پیش، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، اعلام کرد که به ایران یک مهلت دوماهه داده است تا برای امضای یک توافق با واشنگتن اقدام کند. در این میان، به نظر می‌رسد که اصرار ایران بر برگزاری دور ششم مذاکرات در روز یکشنبه یعنی ۱۵ ژوئن ( به‌جای پنج‌شنبه، ۱۲ ژوئن ) بی‌ارتباط با این مهلت تعیین‌شده نیست. پنج‌شنبه، ۱۲ ژوئن به‌طور نمادین، پایان دوره‌ی دوماهه‌ی اعلام‌شده از سوی دونالد ترامپ به‌شمار می‌رود. در این چارچوب، انتخاب تاریخ ۱۵ ژوئن از سوی ایران می‌تواند به‌مثابه‌ی ارسال یک پیام روشن به واشنگتن تفسیر شود؛ پیامی مبنی بر آن‌که تهران حاضر نیست تسلیم اراده‌ی آمریکا شود.

چرا مخالفان داخلی هم از موضع هسته‌ای ایران حمایت می‌کنند؟

با وجود این که طرف آمریکایی در آستانه‌ی آغاز دور ششم مذاکرات تلاش می کنند فضایی روانی و پرتنش ایجاد کنند، طرف ایرانی تلاش می‌کند آرامش خود را حفظ کرده و نوعی اعتماد به نفس و اطمینان نسبت به توانمندی‌های دفاعی و موضع سیاسی خود به نمایش بگذارد؛  رویکردی که به نظر می‌رسد با هدف جلوگیری از تحریک افکار عمومی و تشدید وضعیت داخلی کشور اتخاذ شده است. در همین حال، فرماندهان نظامی ایران تأکید کرده‌اند که نیروهای مسلح کشور در بالاترین سطح آماده‌باش قرار دارند و ایران خود را برای مواجهه با هر سناریوی احتمالی آماده می‌کند.

اینجا در تهران، کافی است در راهروها و پشت‌صحنه‌های مراکز تصمیم‌گیری سیاسی قدم بزنید، در جلسات اندیشکده‌ها شرکت کنید یا با تصمیم‌سازان به گفت‌وگو بنشینید تا دریابید که در میان آن‌ها  فارغ از گرایش‌های فکری و سیاسی‌شان یک اجماع روشن وجود دارد: ایالات متحده و اسرائیل به‌دنبال پیاده‌سازی سناریوی لیبی علیه ایران هستند؛ و ایرانیان نباید اجازه دهند که در دام این سناریو گرفتار شوند؛ حتی اگر این موضع به شعله‌ور شدن آتش جنگ منجر شود. رهبران ایران ترجیح می‌دهند که تاریخ چنین ثبت کند که آن‌ها تا واپسین لحظه در برابر ایالات متحده و اسرائیل ایستادگی و مقاومت کردند؛ نه آنکه تاریخ بنویسد ایران تسلیم شد و کشور را به مسیری مشابه سناریوی لیبی کشاند.

شاید بتوان گفت که ایستادگی در برابر درخواست‌های آمریکا به‌ویژه در موضوع برنامه‌ی هسته‌ای ایران  از معدود مسائلی است که میان سیاستمداران ایرانی با گرایش‌های مختلف اجماع نظر وجود دارد. حتی بخشی از مخالفان ایرانی که تحت حمایت مالی اسرائیل و ایالات متحده قرار ندارند، از عدم پذیرش دیکته‌های آمریکا و اسرائیل و از پافشاری ایران بر دستاوردهای علمی و دفاعی خود حمایت می‌کنند. گرچه معمولاً توجه‌ها بر دوره های علنی مذاکرات متمرکز است؛ اما مذاکرات اصلی میان دو طرف عمدتاً در پشت‌صحنه و به‌شکل غیررسمی و غیرعلنی پیش می‌رود. این روند از طریق مذاکرات غیرمستقیم، تماس‌های میانجی‌گرانه و سایر کانال‌های دیپلماتیک دنبال می‌شود. تنها پس از آن‌که این گفت‌وگوهای پشت‌پرده به نتایج رضایت‌بخشی منتهی شوند، عباس عراقچی و استیو ویتکاف در دیدارهای علنی برای تثبیت آنچه به‌طور غیررسمی توافق شده، وارد مذاکره‌ی رسمی می‌شوند.

لغو تحریم‌ها در برابر کاهش غنی‌سازی: فرمول نهایی ایران و آمریکا؟

از این رو می‌توان گفت که توافق برای برگزاری دور ششم مذاکرات، نشانه‌ای است از آن‌که دو طرف در مذاکرات پشت‌پرده به برخی نتایج اولیه دست یافته‌اند. با این حال، مشکل اصلی پیش‌روی این مذاکرات همچنان پابرجاست: طرف آمریکایی هنوز به یک تصمیم نهایی روشن درباره‌ی خواسته‌های خود نرسیده است و نوعی سردرگمی آشکار در روند تصمیم‌گیری‌های واشنگتن به چشم می‌خورد.

این دور از مذاکرات، پس از گفت‌وگوهای طولانی و تبادل پیام‌های متعدد میان دو طرف آغاز شده است. در نتیجه‌ی این روند، طرفین به یک فرمول نسبتاً رضایت‌بخش دست یافته‌اند: ایران پذیرفته است که سطح غنی‌سازی اورانیوم خود را کاهش دهد و تضمین‌هایی قانع‌کننده درباره‌ی صلح‌آمیز بودن برنامه‌ی هسته‌ای‌اش ارائه کند؛ در مقابل، ایالات متحده متعهد می‌شود که کلیه‌ی تحریم‌های اعمال‌شده علیه ایران را به‌طور کامل لغو کند.

مطالبه اصلی ایالات متحده در این مذاکرات به‌طور مشخص بر این متمرکز بود که «از صلح‌آمیز بودن برنامه‌ی هسته‌ای ایران اطمینان حاصل کند و مانع از حرکت ایران به‌سوی تولید سلاح هسته‌ای شود.» در مقابل، خواسته‌ی ایران کاملاً شفاف بود: «لغو دائمی تحریم‌ها و ارائه‌ی تضمین‌هایی مبنی بر آن‌که ایالات متحده به تعهدات خود در چارچوب توافق پایبند بماند، از آن خارج نشود و تحریم‌های جدیدی را تحت عناوین دیگر اعمال نکند.» به گفته‌ی یکی از افراد ناظر بر روند مذاکرات که در گفت‌وگو با این گزارشگر جزئیاتی را تشریح کرد، طی پنج دور پیشین مذاکرات، طرف آمریکایی بیش از پنجاه بار مواضع خود را تغییر داده است. در هیچ‌یک از موارد نیز طرح مشخص و شفافی ارائه نشده است که در آن مشخص شود ایالات متحده در برابر مطالباتش چه امتیازاتی به ایران خواهد داد یا چگونه قصد دارد تحریم‌ها را لغو کند و مطالبات ایران را تأمین نماید.

ایالات متحده به‌خوبی آگاه است که ایران هرگز با توقف کامل غنی‌سازی اورانیوم در داخل کشور موافقت نخواهد کرد. تهران در این دور از مذاکرات، صرفاً با هدف لغو تحریم‌ها وارد گفتگو شده است و تاکنون هیچ شواهدی مشاهده نشده که نشان دهد ایران در برابر خواسته های آمریکا تسلیم خواهد شد. حتی تهدیدهای نظامی از سوی ایالات متحده نیز تغییر چشمگیری در موضع ایران ایجاد نکرده است. این تهدیدات که از سال ۱۹۹۵ به‌طور مداوم از سوی آمریکا و اسرائیل مطرح شده‌اند نتوانسته‌اند ایران را از ادامه‌ی توسعه‌ی برنامه‌ی هسته‌ای خود بازدارند. در مقاطع مختلف ایران تنها در چارچوب توافقات سیاسی پذیرفته است سطح تنش را کاهش دهد؛ اما اصل برنامه‌ی هسته‌ای این کشور همچنان در مسیر خود ادامه یافته است.

ایالات متحده به‌خوبی می‌داند که نابودی کامل برنامه‌ی هسته‌ای ایران از طریق یک حمله‌ی نظامی واحد امکان‌پذیر نیست. تحقق چنین هدفی مستلزم مجموعه‌ای از عملیات‌های نظامی گسترده و پی‌درپی خواهد بود؛ روندی که با ریسک‌های جدی و فراوان همراه است، چرا که ایران در این میان بی‌عمل نخواهد ماند و به‌طور قاطعانه از خود دفاع خواهد کرد.

علاوه بر این، حتی در صورت موفقیت در انهدام کامل زیرساخت‌های هسته‌ای ایران، تهران توانایی بازسازی سریع این برنامه را ظرف مدت حدود یک سال؛ آن هم در تأسیسات مخفی در اختیار دارد. ایران هم‌اکنون فناوری مورد نیاز را در اختیار داشته و تمام مواد اولیه و زیرساخت‌های فنی از معادن اورانیوم گرفته تا فناوری ساخت سانتریفیوژها به‌طور کامل در داخل کشور موجود است. همچنین گزارش‌هایی وجود دارد که ایران موفق شده به اسناد محرمانه‌ی هسته‌ای اسرائیل دست پیدا کند؛ اسنادی که جزئیات مربوط به ساخت سلاح هسته‌ای را دربر دارند و بنا بر برخی منابع، اروپایی‌ها آن‌ها را در اختیار ایران قرار داده‌اند. در این شرایط، این احتمال نیز مطرح است که ایران برای تضمین امنیت و بقای خود این‌بار در مسیر توسعه‌ی ظرفیت تولید سلاح هسته‌ای گام بردارد.

چین و روسیه در کمین؛ چگونه غرب ممکن است ایران را به آغوش شرق بسپارد

ایالات متحده به‌خوبی می‌داند که وجود ذخایر اورانیوم با غنای بالا، در کنار فناوری پیشرفته و سانتریفیوژهای پیشرفته در داخل ایران، این کشور را قادر می‌سازد که در صورت وجود اراده‌ی سیاسی، ظرف مدت چند روز به ظرفیت تولید سلاح هسته‌ای دست یابد. در این چارچوب، یک خطر بزرگ دیگر نیز مطرح است: این‌که ایران، در نتیجه‌ی سیاست‌های کنونی ایالات متحده و اروپا، به جای قرار گرفتن در مسیر سناریوی لیبی، به سمت سناریوی کره شمالی سوق داده شود. ایالات متحده پیش‌تر، در دوره‌ی ریاست‌جمهوری بیل کلینتون، مذاکراتی با کره شمالی انجام داده و به توافق‌هایی برای محدودسازی برنامه‌ی هسته‌ای این کشور دست یافته بود. اما در ادامه، سیاست‌های دولت جورج بوش موجب شد که کره شمالی مسیر خود را تغییر دهد و به سمت تولید سلاح هسته‌ای حرکت کند؛ روندی که در نهایت به نخستین آزمایش هسته‌ای کره شمالی در سال ۲۰۰۶ انجامید.

اگر تهدیدها و سیاست‌های دولت جمهوری‌خواه آمریکا در آن زمان نبود، شاید کره شمالی ناگزیر به حرکت به سوی تولید سلاح هسته‌ای نمی‌شد. در مورد ایران نیز اصل ماجرا مشابه است: هرگونه حمله‌ی نظامی از سوی ایالات متحده یا اسرائیل و یا ایجاد تهدیدی وجودی علیه ایران می‌تواند به تغییر در فتوای رهبری ایران و بازنگری در دکترین هسته‌ای جمهوری اسلامی منجر شود.

علاوه بر این، چین احتمالاً بیش از پیش خرسند خواهد بود که در چنین سناریویی، ایران را از نظر مالی و نظامی برای مقابله با ایالات متحده پشتیبانی کند و از این طریق، واشنگتن را در باتلاق ایران گرفتار سازد. از منظر پکن، این رویکرد منطقی است؛ چرا که چین به‌خوبی می‌داند ایالات متحده، پس از آن‌که از خنثی‌سازی تهدید ایران و روسیه اطمینان یابد، سرانجام به‌سراغ مهار چین خواهد رفت.

از سوی دیگر، روسیه نیز به‌هیچ‌وجه مایل نخواهد بود آخرین دسترسی امن خود به آب‌های گرم را از دست بدهد. علاوه بر آن، مسکو نیز احتمالاً از گرفتار شدن آمریکا در باتلاق ایران ناراضی نخواهد بود؛ چرا که چنین سناریویی به‌طور خودکار می‌تواند به کاهش سطح حمایت‌های واشنگتن از اوکراین بینجامد. در این میان، ورود اروپایی‌ها به این پرونده، از طریق آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و تهدید آن‌ها به فعال‌سازی «مکانیسم ماشه» در چارچوب توافق هسته‌ای و بازگرداندن تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران، وضعیت را بیش از پیش پیچیده ساخته است.

آژانس بین المللی انرژی اتمی زیر سوال؛ ایران مدارک خیانت بازرسان را منتشر می‌کند؟

ایران در حال حاضر خود را برای اتخاذ اقداماتی شدید در واکنش به این رویکرد آماده می‌کند. حداقل این اقدامات می‌تواند شامل افزایش حجم اورانیوم با غنای بالا و کاهش سطح همکاری با آژانس باشد؛ به‌ویژه آن‌که ایران به اسنادی محرمانه از اسرائیل دست یافته است که بنا بر ادعای مقامات ایرانی نشان می‌دهد آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اطلاعات محرمانه درباره‌ی برنامه‌ی هسته‌ای ایران را به اسرائیل منتقل کرده و برخی از بازرسان این آژانس در فعالیت‌های جاسوسی برای اسرائیل مشارکت داشته‌اند.

در عمل، اکنون ایران این پرسش کلیدی را مطرح می‌کند: اساساً چه فایده‌ای در دستیابی به توافق با ایالات متحده وجود دارد، اگر قرار است تحریم‌های بین‌المللی بار دیگر علیه این کشور اعمال شود؟ در همین حال، اگرچه موضوع اعطای مرخصی‌های تابستانی به آمریکایی‌های حاضر در منطقه و سفر خانواده‌های آن‌ها اقدامی معمول و هر ساله محسوب می‌شود، اما ایالات متحده تلاش دارد این روند را به‌گونه‌ای جلوه دهد که گویی هشداری تلویحی به ایران است. پیام واشنگتن روشن است: اگر ایران پس از صدور قطعنامه‌ی شورای حکام آژانس یا در صورت عدم پذیرش خواسته‌های آمریکا اقداماتی در جهت افزایش سطح تنش انجام دهد، گزینه‌های نظامی همچنان روی میز باقی خواهد ماند.

کنسرسیوم هسته‌ای خاورمیانه؛ رویای صلح یا توهم دیپلماتیک؟

بر اساس برخی گزارش‌های فاش‌شده، در جریان دور سوم مذاکرات میان دو طرف، توافقی اولیه درباره‌ی ایجاد یک کنسرسیوم منطقه‌ای با مشارکت کشورهای منطقه برای عهده‌دار شدن مسئولیت غنی‌سازی اورانیوم در ایران حاصل شده بود. اما پس از سفر دونالد ترامپ به منطقه، طرف آمریکایی موضع خود را تغییر داد و خواستار شد که مکان غنی‌سازی در یکی از جزایر ایرانی در خلیج فارس مستقر شود  و این تاسیسات به‌جای آن‌که در عمق زمین ساخته شود، در مکانی آشکار و قابل رؤیت قرار داشته باشد.

متعاقباً، طرف آمریکایی بار دیگر در پیامی جدید موضع خود را تغییر داد و این بار خواستار آن شد که فرایند غنی‌سازی به‌طور کامل در خارج از خاک ایران انجام گیرد؛ ایران نیز می‌بایست کلیه‌ی فعالیت‌های غنی‌سازی خود را متوقف کند و تاسیسات مربوطه را در داخل خاک خود به‌طور کامل برچیند. همچنین، ایران می‌بایست اجازه دهد بازرسان آمریکایی تحت پوشش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از تأسیسات ایرانی بازرسی مستقیم به عمل آورند. روشن بود که ایران این درخواست را رد خواهد کرد.

بر پایه‌ی برخی گزارش‌های فاش‌شده، ایران در واکنش به مواضع جدید واشنگتن، پیشنهاد متقابل خود را به طرف آمریکایی ارائه داده است. مبنای این پیشنهاد آن است که تأسیسات کنونی غنی‌سازی اورانیوم در خاک ایران همچنان در جای خود باقی بماند و در عین حال با هدف تأمین نیازهای ایران و دیگر کشورهای منطقه به اورانیوم غنی‌شده، کنسرسیومی متشکل از کشورهای منطقه تشکیل شود که تأسیسات جدیدی برای غنی‌سازی در مکانی که به‌طور مشترک مورد توافق قرار گیرد، ایجاد کند. در چارچوب این پیشنهاد، ایران می‌پذیرد که حجم و درصد غنی‌سازی در تأسیسات داخلی خود را بدون توقف کامل کاهش دهد؛ به گونه‌ای که این کاهش متناسب با میزان اورانیوم غنی‌شده‌ای باشد که از سوی کنسرسیوم منطقه‌ای به ایران تحویل داده می‌شود.

در این چارچوب، سطح غنی‌سازی می‌تواند تا سطوح بسیار پایین و نزدیک به صفر کاهش یابد؛ چرا که غنی‌سازی کمتر از یک تن اورانیوم با غنای ۳.۶۷ درصد عملاً معادل صفر تلقی می‌شود و صرفاً برای حفظ چرخش سانتریفیوژها در حالت عملیاتی و جلوگیری از توقف کامل آن‌ها کفایت می‌کند. در عین حال، ایران بر حفظ مقادیری از اورانیوم با غنای بالا در داخل کشور در اماکنی تحت نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اصرار می‌ورزد و این ذخایر را به‌عنوان ضمانتی برای پایبندی آمریکا به تعهداتش در نظر می‌گیرد. در مقابل، طرف آمریکایی از طرف روس خواسته است که در این روند دخالت کند و این اورانیوم با غنای بالا به روسیه منتقل شود ؛ درخواستی که ایران، دست‌کم در مقطع کنونی، با آن مخالفت کرده است.

در مقابل، ایران از ایالات متحده می‌خواهد که پیشنهادهای جذاب‌تر و شفاف‌تری ارائه کند؛  مهم‌ترین آن‌ها، روشن ساختن سازوکار رفع تحریم‌ها علیه ایران است؛ چرا که رئیس‌جمهور آمریکا تنها قادر به لغو تحریم‌های اعمال‌شده با فرمان ریاست‌جمهوری است که حدود ۲۰ درصد از کل تحریم‌ها را شامل می‌شود؛ در حالی که لغو سایر تحریم‌ها نیازمند مصوبه‌ی کنگره آمریکا خواهد بود. علاوه بر این، ایران اصل تعلیق تحریم‌های آمریکا را همانند آن‌چه در توافق هسته‌ای پیشین رخ داد رد می‌کند؛ چرا که تجربه‌ی پیشین نشان داده است که تعلیق تحریم‌ها در عمل به باز شدن درهای همکاری اقتصادی بین‌المللی برای ایران منجر نشده است.

از آنجا که ایالات متحده با برگزاری دور جدیدی از مذاکرات موافقت کرده است، این تصور در محافل دیپلماتیک شکل گرفته که واشنگتن به‌طور ضمنی با پیشنهاد ایران موافقت کرده و آن‌چه در فضای رسانه‌ای مطرح می‌شود، عمدتاً با هدف کسب امتیازات بیشتر در میز مذاکرات صورت می‌گیرد. در اینجاست که پرسش اصلی به میان می‌آید: آیا ایالات متحده در این مقطع واقعاً خواهان جنگ است یا صلح؟ زیرا اکنون یک توافق و طرح صلحی که می‌تواند رضایت هر دو طرف را جلب کند، بر روی میز قرار دارد. با این حال، نگرانی عمده این است که دولت آمریکا تلاش کند مشکلات داخلی خود به‌ویژه در سایه‌ی اعتراضات گسترده در داخل این کشور نسبت به برخی از تصمیمات ترامپ  را به صحنه‌ی سیاست خارجی منتقل کند؛ رویکردی که می‌تواند فضای مذاکرات را بیش از پیش تیره سازد.

تبلیغات
منبع : الجزیره نویسنده : عماد آبشناس
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات