صلح گمشده؛ دو جنگ بیپایان
صلح در شعار، جنگ در عمل؛ راز شکست وعدههای ترامپ چیست؟

در شش ماه نخست ریاستجمهوری ترامپ، وعدههای او برای پایان دادن به جنگهای اوکراین و غزه محقق نشده و هر دو بحران، پیچیدهتر و بینتیجهتر از قبل باقی ماندهاند. در هر دو جبهه، به دلیل نبود حوزه توافق ممکن میان طرفهای درگیر، تلاشهای دیپلماتیک شکست خورده و شرایط انسانی در غزه به فاجعه رسیده است. سیاستهای متزلزل و تغییرات ناگهانی ترامپ نیز بحرانها را تشدید کرده و راهحل روشنی ارائه نشده است.
فرارو– برت مک گورک، عضو شورای امنیت ملی آمریکا در دولت جرج بوش پسر و نماینده ویژه رئیسجمهور آمریکا در ائتلاف بینالمللی مقابله با داعش
به گزارش فرارو به نقل از سی.ان.ان؛ دونالد ترامپ در مقام نامزد ریاستجمهوری وعده داده بود که جنگ اوکراین را در همان نخستین روز حضورش در کاخ سفید به پایان خواهد رساند و بلافاصله نیز جنگ غزه را خاتمه خواهد داد. با این حال، اکنون که بیش از شش ماه از آغاز دوره ریاستجمهوری او میگذرد، صلح در هر دو جبهه دورتر از هر زمان دیگری به نظر میرسد. در غزه، مذاکرات برای دستیابی به آتشبس و آزادی گروگانها که تا چند هفته پیش کورسوی امیدی ایجاد کرده بود در هم فروپاشیده و بحران انسانی به نقطهای فاجعهبار رسیده است. در اوکراین نیز تلاشهای دیپلماتیک پیدرپی، با موجی از شدیدترین حملات هوایی روسیه تا کنون، بیپاسخ مانده است.
سایه سنگین جنگهای ناتمام؛ ترامپ و میراث شکست دیپلماتیک
پایان دادن به یک جنگ، بیتردید دشوارترین مأموریت دیپلماتیک برای هر رئیسجمهوری است؛ و دونالد ترامپ نیز نخستین رهبر ایالات متحده نیست که با تمام وجود این واقعیت تلخ را تجربه میکند. در سال ۱۹۵۲، دوایت آیزنهاور در جریان رقابتهای انتخاباتی وعده داده بود که به سرعت به جنگ کره پایان خواهد داد و با شعار «من به کره خواهم رفت» تلاش کرد بنبست مرگبار آن زمان را بشکند. پس از پیروزی، واقعاً به شبهجزیره کره سفر کرد، اما بیش از هفت ماه و تهدید به تشدید نظامیگری لازم بود تا سرانجام توافق آتشبس و توقف جبههها حاصل شود؛ جنگی که تا امروز هم بهطور رسمی پایان نیافته و تنها با یک آتشبس شکننده متوقف مانده است.
ریچارد نیکسون نیز در انتخابات سال ۱۹۶۸ وعده داده بود که جنگ ویتنام را «بهطور شرافتمندانه» به پایان خواهد رساند و مدعی بود که برای این هدف، برنامهای محرمانه و ویژه در اختیار دارد. با این وجود، عمده سالهای نخست ریاستجمهوری نیکسون با تشدید درگیری و گسترش عملیات نظامی سپری شد و سرانجام توافق صلح پاریس که کاهش حضور نظامی مستقیم آمریکا را در پی داشت، تنها پس از پیروزی مجدد نیکسون و چهار سال بعد از وعده اولیه، به امضا رسید. این توافق در عمل، تنها شش هفته آرامش به همراه داشت: گروگانها آزاد شدند و کمکهای گسترده به غزه ارسال شد؛ اما این دوره کوتاه آرامش نیز به شکلی تراژیک و ناگهانی فرو پاشید و جنگ بار دیگر شعلهور شد.
بر پایه تجربه تاریخی و شخصی، بهخوبی واقفم که انجام چنین مأموریتی تا چه اندازه دشوار است؛ بهویژه زمانی که ایالات متحده همانند پروندههای غزه و اوکراین مستقیماً وارد میدان نبرد نیست و نقشی غیرمستقیم ایفا میکند. با این وجود، اکنون که بیش از شش ماه از آغاز دوره ریاستجمهوری ترامپ گذشته، این پرسش کاملاً منطقی و بهجا است که چه سیاستهایی در این مدت ناکارآمد بودهاند و در هفتهها و ماههای پیش رو، چه راهبردهایی میتوانند نتایج بهتری رقم بزنند. آنچه وضعیت فعلی را بیش از پیش تأسفبار میکند، این است که ترامپ دولت را در حالی تحویل گرفت که یک توافق آماده، منطبق با سیاستهای ماههای نخست حضورش و همسوتر با وعدههای انتخاباتیاش، بر روی میز قرار داشت؛ توافقی که میتوانست تحقق همان وعدههای انتخاباتی را تسهیل کند.
چرا هیچ حوزه توافق ممکنی بین اسرائیل و حماس وجود ندارد؟
در هر مذاکره، نخستین و اساسیترین گام، شناسایی و تعریف آن چیزی است که در ادبیات دیپلماسی «حوزه توافق ممکن» (ZOPA) نامیده میشود؛ یعنی مشخص کردن اینکه آیا اصولاً دو طرف زمینه مشترکی برای رسیدن به توافق دارند یا نه. به عنوان نمونه، اگر شما قصد ندارید خودروی خود را زیر پنج هزار دلار بفروشید و خریدار نیز حاضر نیست بیش از شش هزار دلار بپردازد، بازه پنج تا شش هزار دلار همان حوزه توافق ممکن است و یک میانجی بهسادگی میتواند معامله را به سرانجام برساند. اما بهکارگیری این چارچوب در بحرانهایی چون غزه و اوکراین بهخوبی روشن میکند که چرا حلوفصل دیپلماتیک این دو مناقشه تا این اندازه دشوار، پیچیده و طاقتفرساست.
در غزه، جنبش حماس از همان آغاز حمله به اسرائیل هدفی محوری را دنبال کرده است. اسرائیل با صراحت کامل خواسته حماس را رد کرده و بر راهحلی تأکید دارد که بر اساس آن، حماس پس از پایان جنگ دیگر نه توان و نه امکان حفظ کنترل بر غزه را داشته باشد.
از انتقاد به زلنسکی تا لغو تحریمها؛ سردرگمی استراتژیک ترامپ در قبال اوکراین
در شرایط فقدان حتی یک حوزه توافق ممکن (ZOPA) میان طرفهای درگیر، ایالات متحده از آغاز جنگ در هماهنگی با متحدان ناتو تلاش کرده است با ارائه کمکهای نظامی و اقتصادی به اوکراین و همچنین اعمال فشارهای اقتصادی بر روسیه، قدرت چانهزنی کییف را تقویت کند. با این حال، حداکثر دستاوردهای عملی تا کنون محدود به توافقهایی نظیر تبادل اسرا یا آتشبسهای موضعی بوده است، به این امید که شاید زمینهای برای برقراری آتشبس بلندمدت و در نهایت حلوفصل کامل مناقشه فراهم شود.
رویکرد دونالد ترامپ در این عرصه، دستکم تا به امروز، با نوعی نوسان و بیثباتی آشکار همراه بوده است. در ماه فوریه، او ولودیمیر زلنسکی را مانعی بر سر راه صلح توصیف کرد؛ اما تنها یک ماه بعد، دولتش اعلام داشت که کلید تحقق صلح، در گرو همکاری متقابل با روسیه است. در همین بازه زمانی، مقامات دفاعی دولت ترامپ توقف کمکهای نظامی به اوکراین را اعلام کردند، اما چند روز بعد، شخص ترامپ این تصمیم را لغو کرد و از تداوم حمایتهای قابلتوجه از اوکراین از طریق همکاری با متحدان ناتو خبر داد. حاصل این وضعیت، دیپلماسی پرتلاطم و پررفتوآمد رئیسجمهور و نمایندگان او بوده است؛ بیآنکه این رفتوآمدها دستاورد ملموسی در برابر تشدید حملات روسیه به همراه داشته باشد.
از آتشبس تا فاجعه انسانی؛ چگونه سیاستهای ترامپ غزه را به پرتگاه کشاند؟
در غزه، آتشبس دوره بایدن محصول مذاکراتی فشرده و پیچیده بود که با اعمال فشار همزمان بر هر دو طرف یعنی اسرائیل و حماس برای پذیرش مصالحههای ضروری همراه شد. دولت بایدن ضمن حفظ تمرکز بر بهبود وضعیت انسانی، قاطعانه با درخواستهای برخی وزرای اسرائیلی برای محاصره یا مسدودسازی کامل غزه مخالفت کرد و همچنین بهروشنی در برابر پیشنهاد رهبران افراطی اسرائیل مبنی بر تخلیه کامل جمعیت غزه ایستاد. در طول بحران و حتی در جریان مذاکرات آتشبس، نخستین تماس صبحگاهی من همواره با هماهنگکننده ارشد کمکهای انساندوستانه برای غزه، کارشناسان آژانس توسعه بین المللی ایالات متحده و تیم عملیاتی ما در اسرائیل برقرار میشد تا اطمینان حاصل کنم روند امدادرسانی ادامه دارد و هرگونه مانع یا گلوگاه احتمالی بهسرعت برطرف میشود.
اما دونالد ترامپ از همان آغاز، رویکردی کاملاً معکوس اتخاذ کرد: پست هماهنگکننده کمکهای انساندوستانه را حذف نمود و آژانس توسعه بینالمللی آمریکا که مسئولیت نظارت بر کمکهای ایالات متحده به غزه را بر عهده داشت را منحل ساخت. در حالی که اسرائیل سختگیرانهترین محاصره ۷۷ روزه را بر امدادرسانی به غزه اعمال میکرد، ترامپ سکوت اختیار کرد. او خواستار کوچ جمعی فلسطینیان از غزه شد و حتی ایتامار بن گویر، وزیر افراطی اسرائیل که همین رویکرد را دنبال میکند، با استقبال گرم در ایالات متحده و اقامتگاه مارالاگو مورد تجلیل قرار گرفت. تنها در ۴۸ ساعت گذشته و در پی موج گسترده اعتراضات جهانی بود که اسرائیل و آمریکا مواضع خود را تعدیل کردند و بار دیگر از ورود کمکهای سازمان ملل حمایت به عمل آوردند. نتیجه این سیاستها فاجعهبار بوده است: غزه امروز با وخیمترین بحران انسانی دوران جنگ مواجه است و روند دیپلماتیک کاملاً به بنبست رسیده است.
چرخش ۱۸۰ درجه ای ترامپ؛ از مماشات با پوتین تا تهدید تحریمهای سنگین
در شش ماه نخست دولت ترامپ، سیاست آمریکا نسبت به اوکراین عمدتاً بر پایه تطمیع ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه با وعده کاهش تحریمها استوار بود؛ همزمان، واشنگتن از تداوم ارسال کمکهای تسلیحاتی به اوکراین خودداری کرد. نتیجه این رویکرد، تشدید حملات نظامی روسیه و اصرار بیشتر مسکو بر مطالبات حداکثری در مذاکرات بود؛ چراکه پوتین خود را در موقعیت برتر میدید و تصور میکرد تمامی برگهای برنده در اختیار اوست. سرانجام، این سیاست به تضعیف موقعیت اوکراین و تقویت اعتمادبهنفس کرملین انجامید؛ فرمولی که به طولانیتر شدن جنگ و افزایش امید پوتین به پیروزی نهایی انجامیده است.
ترامپ دو هفته پیش ناگهان رویکرد خود را تغییر داد و وعده داد که از طریق ناتو کمکهای نظامی به اوکراین ارسال خواهد شد. وی همچنین اعلام کرد که در صورت عدم پذیرش آتشبس از سوی پوتین تا دوم سپتامبر، تحریمهایی علیه روسیه و تعرفههایی علیه کشورهایی بهویژه هند و چین که خریدار انرژی روسیه هستند، اعمال خواهد کرد. ترامپ روز گذشته بار دیگر بر این سیاست جدید تأکید ورزید و هشدار داد که ممکن است ضربالاجل دوم سپتامبر حتی زودتر فرا برسد.
استراتژی دوگانه آمریکا؛ فشار بر اسرائیل برای آتشبس و تسلیح اوکراین علیه روسیه
برای دستیابی به نتایج بهتر در شش ماه آینده، ضروری است که بر تداوم اصلاحات تازه اصرار ورزیده شود. در خصوص بحران غزه، این امر مستلزم قرار دادن وضعیت انسانی در صدر اولویتهای دولت است؛ هرجا که لازم باشد، باید با دقت و ثبات فشار لازم بر اسرائیل برای رعایت موازین انسانی اعمال شود و در موارد مقتضی نیز فشار بر سازمان ملل و سایر نهادهای توزیعکننده کمکها بهدرستی صورت گیرد. باید با احیای جایگاه «مشاور ارشد کمکهای انسانی»، تضمین شود که تمرکز منسجم و پیگیری روزانه بر مدیریت این بحران ادامه یابد.
علاوه بر حل فوری بحران انسانی، ایالات متحده نباید از پیگیری مذاکرات آتشبس دست بکشد؛ چرا که بدون این روند، امید واقعی به آزادی گروگانها یا پایان قریبالوقوع جنگ وجود نخواهد داشت. اگر در نهایت، حصول توافق نیازمند انعطاف یا مصالحهای از سوی اسرائیل در یک یا دو محور کلیدی باشد، در این مقطع باید کاخ سفید این مطالبه را بهروشنی و با قاطعیت دنبال کند.
در خصوص اوکراین، مسیر پیش روی آمریکا بهمراتب روشنتر است: پایبندی به سیاست تازهای که ترامپ بهتازگی بار دیگر بر آن تأکید کرده است. این سیاست، مستلزم آمادگی برای تحریم خریداران انرژی روسیه و همچنین همکاری نزدیک با متحدان ناتو بهمنظور ارسال تسلیحات بیشتر به اوکراین است. هرچند این رویکرد به دستاوردی چشمگیر منتهی نخواهد شد.