«بعد از جداییها، آن بیوفاییها، فردا تو میآیی»
هوشمند عقیلی؛ صدای محزونی که خاموش شد

دهههای چهل و پنجاه خورشیدی دوران اوج شهرت عقیلی بود. ترانههای «فردا تو میآیی» و «دریا» از جمله آثاری هستند که نام او را در تاریخ موسیقی ایران جاودانه کردند. این ترانهها نهتنها در زمان انتشارشان محبوبیتی بیسابقه یافتند، بلکه تا امروز نیز بخشی از خاطره جمعی مردم ایران باقی ماندهاند.
هوشمند عقیلی در سوم مرداد ۱۳۱۶ در اصفهان به دنیا آمد. از نوجوانی دلبسته موسیقی بود و استعدادش بهسرعت آشکار شد. در سیزدهسالگی به جمع شاگردان استادانی برجسته همچون تاج اصفهانی، محمود کریمی و اسماعیل مهرتاش راه یافت و نخستین تجربههای هنریاش را در رادیو اصفهان از سر گذراند.
به گزارش اطلاعاتآنلاین، در کنار علاقه به هنر، تحصیلات رسمیاش را نیز پی گرفت و ابتدا در دبیرستان ادب رشته ریاضی خواند و سپس در دانشگاه در رشته ادبیات انگلیسی فارغالتحصیل شد. این ترکیب از دانش آکادمیک و ذوق هنری بعدها در نگاه او به موسیقی نیز بازتاب یافت.
آغاز رسمی فعالیت حرفهای هوشمند عقیلی در سال ۱۳۳۴ با اجرای «ساقینامه» بود؛ قطعهای که اسماعیل مهرتاش تصنیف کرده بود و نخستین بار از رادیو به گوش مردم رسید. صدای تازهنفس و پرقدرت عقیلی بهسرعت توجهها را جلب کرد و درهای تازهای را به روی او گشود.
حضور عقیلی در مراسم افتتاحیه تلویزیون ملی ایران در دهه ۱۳۴۰ و اجرا در کنار نامهای بزرگی چون مرتضی حنانه و حسین قوامی نشان از محبوبیت او در میان عامه مردم داشت.
دهههای چهل و پنجاه خورشیدی دوران اوج شهرت عقیلی بود. ترانههای «فردا تو میآیی» و «دریا» از جمله آثاری هستند که نام او را در تاریخ موسیقی ایران جاودانه کردند. این ترانهها نهتنها در زمان انتشارشان محبوبیتی بیسابقه یافتند، بلکه تا امروز نیز بخشی از خاطره جمعی مردم ایران باقی ماندهاند. عقیلی در آن سالها توانست با بهرهگیری از سنتهای آوازی ایرانی و همزمان توجه به ذائقه عمومی، پلی میان موسیقی کلاسیک ایرانی و سلیقه شنوندگان معاصر بسازد.
اما مسیر زندگی او نیز همچون بسیاری از هنرمندان نسلش با تحولات سیاسی و اجتماعی ایران گره خورد. حدود یک سال پیش از انقلاب ۱۳۵۷، عقیلی ناگزیر به مهاجرت شد و به آمریکا رفت. اقامت در لسآنجلس اگرچه او را از زادگاهش دور کرد، اما نتوانست پیوندش با موسیقی را بگسلد. او در سالهای بعد، در محافل هنری ایرانیان مقیم خارج حضور یافت و همچنان صدای خود را به گوش دوستدارانش رساند. با این همه، دوری از وطن برای او آسان نبود. مانند بسیاری از هنرمندان مهاجر، عقیلی نیز همواره با حسرت بازگشت و دلتنگی برای خاک ایران زیست. شاید همین غربت، لحن صدایش را اندکی غمانگیزتر کرد و آثارش را رنگی انسانیتر و صمیمانهتر بخشید.
او یکی از صداهای نسل طلایی موسیقی ایران بود که در غربت خاموش شد. با اینکه عقیلی به اندازه چهرههای برجسته موسیقی پاپ و سنتی ایران نامدار نبود، اما صدایش طنینی خاص داشت که به عنوان خواننده به او تشخص میبخشید و تمایز گذاشتن میان او از دیگران را به آسانی ممکن میکرد. در سالهای اخیر که نسلهای جدید به صداهای خوانندگان قدیمی توجه بیشتری نشان دادهاند، هوشمند عقیلی برای بسیاری از این جوانان شبیه کشفی بود که از شنیدن صدایش به هیجان میآمدند و از اینکه چرا به اندازهای که لایقش بوده مورد توجه قرار نگرفته و به شهرت نرسیده، اظهار حیرت میکردند.
هوشمند عقیلی نهتنها خوانندهای خوشصدا که نمادی از استمرار موسیقی ایرانی در گذر از دهههای پرحادثه بود. او توانست در میانه سنت و مدرنیت، صدایی خلق کند که هم دوستداران موسیقی کلاسیک ایرانی را خشنود سازد و هم مردم عادی کوچه و بازار را سر شوق آورد. میراث او امروز در آثاری در دسترس است که هنوز زمزمه میشوند و نامش را زنده نگاه میدارند.
صدای عقیلی تا همیشه در حافظه فرهنگی ایران زنده خواهد ماند. او با عشق به موسیقی زیست، با آن زندگی کرد و سرانجام در غربت، با میراثی جاودانه، چشم از جهان فروبست. اما مطمئنا در نزد اکنونیان و آیندگان جایگاهی ویژه خواهد داشت و هر بار که جوانی از سر قضای روزگار بشنود که «بعد از جداییها، آن بیوفاییها، فردا تو میآیی»، لحظهای جا میخورد، بعد این قطعه را دوباره از سر تا ته با دقت گوش میکند، آنگاه که جایی در قلبش احساسات غلیان کرد، میرود و میگردد ببیند سایر آهنگها و قطعات این صدای محزون چه بوده تا بیشتر با آن عجین شود. روحش شاد و یادش گرامی.